ازآرشیف سایت افراشته 

ارمغان ایجاد دولت “اسرائیل”، بیش از شصت سال مظالم و جنایات ضد بشری

در حق فلسطینی ها

 

 بیش از شصت  سال ازاعلام موجودیت “دولت اسرائیل” می گذرد، که فلسطینی ها آن روز را”نکبه”(روز نکبت) نام گذاری نموده وبه شیوۀ خود، با تظاهرات و نمایشات دلیرانۀ مقاومت در برابر سبعیت صهیونیستی، برگزار می نمایند. واقعیت عینی هر روز و هر ساعت نشان می دهد که دولت اسرائیل برای اعمال سیاست های غیرانسانی و فاشیستی صهیونیسم فقط به همین روز وابسته نیست؛ و نه هم فلسطینی ها برای قدعلم نمودن به مقابل نیروهای نظامی فاشیست اسرائیلی منتظر این روز نکبت می نشینند. ما با تکیه بر دفاع از داعیۀ خلق فلسطین و همبستگی بین المللی و انسانی با آن خلق دلیر، مصممانه و استوارانه در پهلوی آنها قرار داریم، ولی آنچه معضلۀ فلسطین را فوق العاده پیچیده می سازد، ریشه داشتن ادعاهای امروزی یهودیان صهیونیست در پیوند با گذشتۀ شان در دورۀ پیش از میلاد مسیح می باشد که دنیائی از تناقضات و عوامل تاریخی را با خود به همراه دارد.

نام “اسرائیل” از نام دوم پیامبر یهودیان(یعقوب) پسر اسحق و نوادۀ ابراهیم گرفته شده است؛ با حفظ اینکه مذهب یهودیت با وجود کهنسالی تاریخی آن، بسان تمام ادیان دیگرـ منجمله اسلام ـ متکی بر اسناد و مدارک اندک و نامطمئن تاریخی و بیشتر مبتنی بر افسانه ها، خیالات و روایات می باشد. البته این به معنی عدم تطور و استحالۀ ادیان بنابر نیاز های تاریخی گروه ها و لایه های معین اجتماعی در جوامع بشری نمی باشد. بدین ترتیب، تاریخ یهودیان پر از فراز و نشیب های فراوان بوده و مطالعۀ تاریخ باستان ـ به خصوص شرق میانه و بخشی از امپراطوری روم ـ عمدتاً با تاریخ یهودیان در می آمیزد. از میان همه واقعات تاریخ یهودیان باستان، یکی خروج قبایل دوازده گانۀ یهود از مصر باستان، احتملاً در بیش از دو هزار سال قبل از میلاد مسیح(که با افسانه های شق شدن رود نیل وغیره همراه است) به قصد اشغال دوبارۀ کنعان؛ و دیگر ادغام شاه نشینی یهودی شرق میانه در امپراتوری روم در سال ٧٠ میلادی، تخریب دومین معبد معروف یهودیان و تبعید شان می باشد. به همین دلیل است که از دو هزار سال به اینطرف، یهودیان در ختم یکی از مراسم دینی خود، “سال آینده دیدار در یورشلیم(بیت المقدس)” را به همدگر وعده می دهند.

اما تاریخ یهودیان درینجا موضوع بحث ما نبوده، بلکه پدیدۀ از نظر تاریخی خیلی نزدیک یعنی صهیونیسم است، که بایست بر آن مکث کرد. صهیونیسم دکتورینی است ایدئولوژیک ـ سیاسی که ناسیونالیسم، بنیادگرائی و افرطیت مذهبی را به هم آمیخته و برای بدست آوردن دوبارۀ قلمروهای ادعائی چند هزار سال پیش یهودیان که علاوه بر فلسطین، سوریه، اردن و لبنان را هم در بر می گیرد و مانیفست آن توسط “تیودورهرزل” در اواخر قرن نزده نوشته شد. البته تا جائی که مآخذ تاریخی بورژوازی ادعا دارند، دلیل رو نمودن یهودیان به ایجاد یک هویت مستقل، اذیت و بدرفتاری به مقابل آن ها در اروپای شرقی و مرکزی بوده است. بازهم تماس گرفتن به ظهور و تکامل این ائدیولوژی انحرافی و نژاد پرستانه از حوصلۀ این نوشته خارج است و آنچه را می توان در رابطه با سالگرد اعلام موجودیت دولت اسرائیل ارائه نمود، شکل فعلی این دولت آشکارا فاشیستی و مظالمی است که بدون کوچکترین خوفی از محاکمه و مجازات، در حق مردم ستمدیده، دربند و بی پناه فلسطینی روا می دارد.

بعد از ختم جنگ دوم جهانی، طرح انقسام سرزمین فلسطین از طرف سازمان ملل در٢٩ نوامبر۱۹۴۷ تصویب و در١۴می ۱۹۴۸، تشکیل کشور نامنهاد “اسرائیل” ـ این غدۀ سرطانی شرق میانه اعلام گردید. سرزمین فلسطین که از آن توسط هیرودوتس(“پدر تاریخ”) در اضافه از دو هزار سال پیش نام برده شده است، به این ترتیب بعد از تحمل یوغ ترکیۀ عثمانی و امپراتوری بریتانیا، اینبار، به گل روی یهودیان، مورد معامله قرار گرفته به نفع دیاسپورا(جامعۀ جلاوطن) یهودی حراج گردید. در نتیجه، برخلاف امواج فزایندۀ مهاجرت یهودیان در سال های قبل به سرزمین فلسطین، اینبار فلسطینی ها به زور و تعدی از سرزمین آبائی شان رانده شدند؛ و در ظرف مدت کم  بیش از ششصد هزار فلسطینی از خانه و کاشانۀ شان به شکل خیلی ظالمانه متواری گردیدند؛ که در آن جمله افراد زیاد مسن و سالخورده موجود بود که تا دم مرگ امید بازگشت به فلسطین را در قلب خود می پروراندند. تصاویر خیلی تکاندهنده وغم انگیز رانده شدن فلسطینی ها از سرزمین شان در آرشیف های مطبوعات، پوهنتون ها، کتابخانه ها ومراکز تحقیقات علمی موجود است، ولی امپریالیسم و ارتجاع صهیونیست پرست(به خصوص ارتجاع عرب)، با راه انداختن تبلیغات سوء و توطئه های پیهم، جهانیان را در برابر آنهمه درد و رنج مردم فلسطین، کور و بی احساس ساخته اند. از طرف دیگر، این خود ارتجاع عرب و همدستی آن با اسرائیل است که نمی گذارد خلق فلسطین حقایق را آن طوری که است به دید و توجه جهانیان برساند. مصر در اثر خیانت انورالسادات(برعکس ناسیونالیسم عربی یا پان عربیسم جمال عبدالناصر فقید)، با کرنش و تسلیم در برابر امپریالیسم امریکا و صهیونیسم، معاهدۀ ننگین کمپ دیوید را در سال ١٩٧٩ در حضور جیمی کارتر رئیس جمهور وقت امریکا، با میناخیم بیگین صدراعظم اسرائیل به امضاء رسانید و ننگ ابدی و تاریخی را کمائی نمود. به این صورت، دولت مصر آشکارا در صف دشمنان مردم فلسطین قرار گرفته حلقۀ غلامی امپریالیسم و صهیونیسم را به گوش آویخت. قبل از آن، دولت اردن ـ که علایق آن با استعمارانگلیس خیلی فشرده بود وهنوز هم هست ـ موجب شد تا کشورهای عرب در جنگ معروف “شش روزه” در برابرحملات ناگهانی اسرائیل شکست فاحش خورند. ملک حسین(پدر شاه فعلی اردن) که به “مرد شستی” معروف بود، بسان جلالر در کابینۀ داوود، بعد از اجلاس و تصامیم مشترک حکومات عرب آنوقت برای مقاومت جمعی به ضد اسرائیل، همۀ جریانات را به اسرائیل گزارش داد. همان بود که بخش اعظم طیارات جنگی مصر تحت قوماندۀ جمال عبدالناصرـ که نمایندۀ قوی ترین قدرت عربی آنوقت منطقه بود ـ در اثر حملۀ غافلگیرانۀ اسرائیل در مواضع شان تخریب شده و مصر از داشتن قوای هوائی تقریباً محروم گردید؛ و در نتیجۀ اینچنین خیانت های داخل خود اردوی عرب بود که کشورهای عربی یکی پشت دیگر در مقابل قوت قهار صهیونیسم خاینانه زانو زدند و سرنوشت مردم مظلوم فلسطین را به امپریالیسم و صهیونیسم فروختند.

در آغاز تولد نامیون دولت نامنهاد صهیونیستی اسرائیل، دیده می شود که چگونه استعمار انگلیس با فتنه و شیطنتی که خاصۀ آن است، بسان ایجاد کشور تئوکراتیک پاکستان، قبل از پا کشیدن از خاک فلسطین و سپردن آن تحت الحمایگی خود به سازمان ملل، تخمۀ خبیثۀ نفوذ یهودیت ایدئولوژیک را کاشت تا به همان شکلی که پاکستان برای افغانستان و منطقه خار بغل است، اسرائیل همین موقف را در شرق میانه برای فلسطین و دیگر ملل عرب  داشته باشد. هدف انگلیس از ایجاد چنین غده های چرکین، ممکن ساختن بازگشت نفوذ آن در آنجاها است. ما امروز این واقعیت را در بازگشت زورگویانه و جنگ افروزانۀ انگلیس در رابطه با سوریه؛ وهم جنایات ضد بشری آن به عنوان یکی از قدرت های اشغالگر در افغانستان ـ در تبانی و همکاری با همان پاکستان ساخت دست خودش ـ در افغانستان شاهد هستیم.

اضافه بر حامی امریکائی، همدست انگلیسی و ارتجاع عرب و هم پیمان نظامی بودن با ترکیه، اسرائیل از همکاری های وقتاً فوقتاً کشورهائی چون عربستان سعودی و شیخ نشینی های خلیج هم مستفید می شود؛ که در تدارکات حمله بر ایران از بیش از یکی دو سال به اینطرف، عربستان سعودی به پرواز طیارات اسرائیلی از طریق عربستان برای بمباران ایران موافقت نموده است و حاضرشده است دهلیزهوائیی را به این منظوربرای اسرائیل باز نماید. پس دیده می شود که اسرائیل برخلاف آنهمه مظلوم نمائی های خود در مطبوعات بورژوازی و با وجود ادعای کوچکی قلمرو و کمی نفوسش، یکی از پرپشتیبان ترین دول مضره در دنیا می باشد. هرگاه به یهودی مذهبان کشورهای مختلف دنیا(منجمله اقلیت مهاجرت کردۀ افغانستان) نظر اندازیم، همۀ آنها تابعیت کشور دیگری را یا در گذشته داشته اند و یاهم فعلاً همراه با تابعیت اسرائیلی حفظ نموده اند؛ و در میان آن افراد ازهر زبان، هر مسلک و هر ساحۀ علمی افراد فنی و کارکشته سراغ می شوند که هرگاه همه نخواهند یا نتوانند به سرزمین های غصب شدۀ فلسطینی ها یا اسرائیل نامنهاد مهاجرت نمانید، اکثراً با نثار پول و امکانات و حمایت و پشتیبانی گوناگون، رژیم صهیونیستی را استحکام می بخشند؛ که لابی یهودی سنای امریکا نمونۀ آنست. با اینهمه امکانات سرشار و همدستی امپریالیست های اروپائی که حتی از”احترام” به قربانیان نازیسم(بخوانید اطاعت از دکتات اسرائیل) دین جدیدی ساخته اند، هیچ تعجبی ندارد اگر اسرائیل یکه تاز میدان تجاوز نظامی، غصب خاک فلسطینی ها، دست اندازی در مسائل منطقه(اسرائیل در روزهای گذشته دوبار نزدیکی دمشق پایتخت سوریه را بمبارد کرد، ولی هیچ کشورعربی یا هم غیرعرب این عمل فاشیستی آن را محکوم نکرد) و فعال ترین شبکۀ جاسوسی و توطئه در دنیا باشد. به عنوان نمونه، عبدالله اوجلان رهبر مبارزان کرُدی ترکیه (PKK)توسط سرویس جاسوسی اسرائیل در افریقا در سال ١٩٩٩ به دام انداخته شده، ذریعۀ هواپیما وی را به اروپا انتقال داده و به مقامات ترکی تسلیم نمودند که تا حال در جزیره ئی محبوس می باشد.

همچنان نباید فراموش نمود که مواضع خلق فلسطین هم متجانس و یکسان نیست؛ که در آن بازهم تأثیرات انکار ناپذیر طبقاتی را می توان دید. طبقات و اقشار نسبتاً مرفه فلسطینی را عمدتاً در ساحل غربی می توان سراغ نمود که به دَور مقامات فلسطینی به رسمیت شناخته شده توسط اسرائیل و غرب گِردآمده اند؛ مقاماتی که با وجود ادعای رسیدگی به داعیۀ فلسطین و غمخواری از توده های تحت ستم آن دیار، بیشتر در گِرو تعاملات نمایشی دپلوماتیک با غرب بوده و بعضاً بدون اجازۀ اسرائیل به اصطلاح نفس هم کشیده نمی توانند. این میراث شومی را که سیاست کرنش و تسلیم طلبی میراث برخی رهبران فلسطینی، سبب می شود که فلسطینی های ساکن ساحل غرب دریای اردن، به وعده های میان تُهی ادارۀ محمود عباس در”پایتخت” فلسطین(رمالا) اعتماد نموده، از یک سراب به سراب دیگر کشانده شوند. به این ترتیب، کتلۀ انسانی فلسطینی به دو بخش تقسیم شده که یک بخش دیگر را که در زندان بدون سقفی بسر می برند، می توان در”غزه” یافت، در مجموع فلسطینی های طبقات و اقشار پائین در”غزه” بسر می برند و ازسال ها به اینسو روابط شان با فلسطینی های ساحل غرب قطع است و به ملعبه ای ناخواسته در دست “حماس” و حامیان آن مبدل شده اند. آری! آنجائی که بوروکراسی میان تُهی و متکی بر مراحم امپریالیسم و صهیونیسم، فلسطینی ها را در دام زندگی “مدرن” نگه می دارد؛ اینجا، ارتجاع مذهبی با سرائیدن لاطایلات دینی و مذهبی و الوان و درجات مختلف بنیادگرائی اسلامی، توده های فقیر و محروم تر سرزمین فلسطین را قربانی سیاست های ارتجاعی و قرون وسطائی خود می نماید.

با آنکه نیروها و تشکلات مترقی و انقلابی در گذشتۀ نزدیک در قلمرو اشغال شدۀ فلسطین وجود داشته اند و قهرمانی های بیشماری را ثبت تاریخ وطن آبائی خود نموده اند؛ ولی خیانت تاریخی ریویزیونیسم و فروکش جنبش بین المللی کمونستی، و به خصوص فوق العاده نیرومند بودن دشمن، آن نیروها را در حالت نابرابری و فراموشی مزمن قرار داده است.

با تمام این واقعیت های تلخ، کاملاً واضح و مبرهن است که مبارزۀ خلق فلسطین یکی از دشوارترین مبارزات حاضر در صحنۀ جهان بوده، این خلق قهرمان ترین و پرافتخارترین خلق مبارز و نترسی است که کودکان بی سرنوشت، بی نان و بی پناه شان، با شهامت مافوق انسانی و با دستان کوچک پر از سنگ، به مصاف وسایط نقلیۀ غول پیکر هارترین قدرت نظامی جهان می روند و با فریاد های آزادیخواهی، به دنیا ثابت می سازند که امپریالیسم ببر کاغذیی بیش نیست و دوام مبارزات دلیرانۀ فلسطینی ها و دیگر توده های بپا خاسته است که به بازیچۀ صهیونیستی آن هم آتش خواهد زد؛ و روزی بر انبارخاکستر آن، منجمله ستاد رهبری فلسطین آزاد را بنا خواهد کرد. به امید آن روز!

مرگ بر دولت صهیونیستی  غاصب و نژاد پرست اسرائیل!

پیروزباد مبارزات قهرمانانه و نترس توده های قلسطینی به ضد امپریالیسم و صهیونیسم!

مستحکم باد همبستگی بین المللی با خلق قهرمان فلسطین!