عزت آهنگر

هرات نازنین دلگیرم و غمین!


درد پدر کارگر :


من آمدم کجایی، ای باغ انتظارم!
بی تو درین مرارت، نای دیگر ندارم

ای خاک بی مروت، لرزیده ای به شدت
نابود گشته ام من، مادر، پدر ندارم

لرزیده دشت و دامان، برده زمن دل و جان
ای همسرم کجایی، دخت و پسر ندارم؟

بسپرده ام به مهرت، چند شاخه ی محبت
ای چتر گلعزارم، از تو اثر ندارم

ای خاندان کجایید، گمگشته لانه ای من؟
آخر، امید و عشقی، جز چشم تر ندارم

در زیر سقف خانه، جای تو امن بود که
اینجا چه انهدامی، خون در جگر ندارم

من رفته ام پی کار، گفتی خدا نگهدار
برگشته ام عزیزم، من همسفر ندارم

ای جلوه گاه عشقم، قهری مگرتو بامن
گلغنچه های مهرم، را من به بر ندارم

بر خیز تا بیابیم، آن دخت ماه رو را
بی آن گلاب خوشبو، شوری بسر ندارم

آنی که بوده بازو، ده ساله مرد خوشرو
گمگشته زیر خاک و قلب وکمر ندارم

ویران شدم بیایید، پاسخ دهید عزیزان!
من بی شما چه سازم، جان و جگر ندارم

ویرانه شد هراتم، شهر پر از ثباتم
گهوارۀ حیاتم، بی تو سحر ندارم.

عزت آهنگر
شنبه 13 اکتبر 2023