سکینه روشنگر

            راز زندگی

کودک شیرین کلامی مست ومستان

چون گل نو رستۀ در باغ و بوستان

میشکفد  لحظه به لحظه  مثل گل

قهقه های شادمانش دلربا  

می رباید واژه های تلخ و شیرین

هر نفس از  دیگران

تا بیاراید به خود بزم دیگر

با نوای پر طنین و ساز و آهنگ دیگر

می شکافد برشی نو، شور نو، دنیای دیگر

با تلاش و با تکاپو

تا جوانی نو جوانی …

دایما سخت بیقرار و پر تلاش

سوی فرداهای روشن می شتابد

تا تحقق، تا حصول آنچه پنداشت

تا به فتح قلۀ آرمان خویش…

راه می پوید موفق، رو بسوی آرزوها

گام هایش استوار و آهنین

گلشن باغ امیدش می درخشد همچو نور

گاه بیدار، گاه در خواب 

می نویسد نامۀ رویای خود

می نگارد از دل و دنیای خود

می شود آگه بر فردای خود

این چنین تصویر میگردد روال زندگی