ترجمه و ارسال توسط: برهان عظیمی

گزیده‌ای از علم و انقلاب

“سنتز نوین کمونیسم، هسته مستحکم و کشسانی زیاد”

درباره اهمیت علم و کاربرد علم در جامعه، سنتز جدید کمونیسم و رهبری باب آواکیان

مصاحبه با آردی اسکایبریک ( Ardea Skybreak)

۳ آوریل ۲۰۱۷

توضیح نشریه انقلاب در اوایل سال ۲۰۱۵، طی چند روز،نشریه انقلاب(ارگان حزب کمونیست انقلابی آمریکا)  مصاحبه گسترده‌ای با آردی اسکایبریک  انجام داد. اسکایبریک، دانشمندی با آموزش حرفه‌ای در بوم‌شناسی و زیست‌شناسی تکاملی، و مدافع سنتز نوین کمونیسم ارائه‌شده توسط باب آواکیان است اسکایبریک  نویسنده کتاب‌های متعددی ازجمله آثار دیگر، «علم فرگشت و افسانه خلقت گرایی: دانستن آنچه واقعی است و چرا اهمیت دارد و قدم‌های اولیه و جهش‌های آینده: مقاله‌ای درباره ظهور انسان‌ها، سرچشمه سرکوب زنان و راه رهایی.» این مصاحبه برای اولین بار به‌صورت آنلاین در وب‌سایت نشریه انقلاب ( www.revcom.us ) منتشر شد. *

سؤال: خوب، ما قطعاً به‌زودی مستقیماً به سنتز نوین کمونیسم که باب آواکیان (از این به بعد ب. ا) ارائه کرده است خواهیم پرداخت. اما ازنظر روشی(متد- method) که باب آواکیان  در تمام کارهایش، ازجمله در این گفتگو(دیالوگ بین کورنل وست و ب. ا در نوامبر سال ۲۰۱۴)، به کار می‌برد، نکته‌ای در ارتباط با آنچه شما گفتید به ذهنم خطور کرد که می‌پرسم، و آن رابطه بین این نکته است که ضمن اینکه او دائماً به دنبال کشف حقیقت می‌رود، درعین‌حال او با اتکا به یکی دیگر از ابعاد کلیدی این سنتز نوین کمونیسم، یعنی رویکرد هسته مستحکم با کشسانی زیاد (کشش زیاد- انعطاف‌پذیری زیاد-م) است. بنابراین، در شگفتم که آیا می‌خواهید در مورد اینکه چگونه آن دیالوگ نمونه‌ای از به کار بردن هسته مستحکم با کشسانی زیاد است صحبت کنید.

آردی اسکایبریک: خوب، من فکر می‌کنم این رابطه بین هسته مستحکم و کشسانی زیاد بر اساس آن هسته مستحکم، نشانه مشخص‌کننده و شاخص واقعی کل مجموعه کار باب آواکیان، از کلیت سنتز نوین است. در هر کاری که او انجام می‌دهد، می‌نویسد و صحبت می‌کند، شاهد آن شاخص مشخص هستیم، و دیالوگ  نیز بارز بود. منظورم این است که یکی از چیزهایی که می‌توانید در مورد باب آواکیان روی آن حساب کنید این است که او تکامل‌یافته‌ترین و پیشرفته‌ترین تحلیل و ترکیبی را  که درک کرده است به شما خواهد گفت. او بدون توجه به محبوبیت یا عدم محبوبیت آنچه کشف کرده است، بدون تردید آن را با جهان در میان خواهد گذاشت و با ارائه سند و شواهد از آن دفاع خواهد کرد. و هرکسی که سندی بخواهد می‌تواند به آثار او و چگونگی رسیدن او به موارد خاص، نتایج معینی در مورد ماهیت سیستم(نظام سرمایه داری-امپریالیستی. م) و راه پیش رو و غیره نگاه کند. اما یکی از نکاتی که او در جریان مطالعه عمیق تجربه موج اول انقلاب‌های سوسیالیستی و تجربیات مثبت و منفی گذشته فهمیده است، این است که نیاز به روشی علمی(متد علمی-م) را عمیق‌تر درک کرده است. روشی که ممکن است فکر کنید نه خیلی سفت و نه خیلی شل هست. (خنده)

می‌دانید که علمِ خوب بدون هیچ نوع تئوری تکامل‌یافته و صرفاً یک علامت سؤال بزرگ به سراغ جهان بیرون نمی‌رود. برای تکامل علم، شما با چارچوبی از تحلیل‌های خاصی که در طول زمان انباشته‌شده‌اند، به دنیای مادی وارد می‌شوید؛ شما بهترین تحلیل و ترکیب ممکن خود را در هرلحظه انجام می‌دهید؛ و سپس از دنیای خارج می‌شوید و آن را بیشتر در برابر واقعیت آزمایش می‌کنید. این کاری است که همه دانشمندان در حوزه‌های مختلف علوم انجام می‌دهند. و در جریان محک زدن آن، متوجه می‌شوید که برخی از چیزهایی که فکر می‌کردید درست هستند، درواقع کاملاً درست هستند- یعنی الگوهایی را می‌بینید که شاید انتظارش را داشتید- و اغلب شگفت‌زده می‌شوید، چیزهایی را یاد می‌گیرید که قبلاً نمی‌دانستید. متوجه می‌شوید که در برخی موارد اشتباه کرده‌اید، و همچنین از آن درس می‌گیرید. این به شما امکان می‌دهد تجزیه‌وتحلیل و ترکیب پیشرفته‌تری ارائه  دهید و ازاینجا ادامه می‌دهید، این‌گونه است که دانش علمی خوب پیشرفت می‌کند. و باب آواکیان به نظر من در هر کاری که انجام می‌دهد از این مدل استفاده می‌کند. به همین دلیل است که من فکر می‌کنم واقعاً هیچ‌کس مانند او ازنظر اتخاذ یک رویکرد علمی واقعاً ثابت و خوب در برخورد به مسائل اجتماعی و تحول مثبت جامعه وجود ندارد.

و آنچه در زمان دیالوگ دیدید – به فردی نگاه می‌کنید که واقعاً یک رهبر سیاسی واقعی است. مردم گاهی اوقات می‌گویند: “خب، ما باید همه‌چیز را تغییر دهیم، اما رهبری وجود ندارد.” بسیار خوب، شما رهبری می‌خواهید؟ – این رهبری وجود دارد. رهبری وجود دارد که تردید به خود راه نمی‌دهد و دریغ نمی‌کند. رهبری وجود دارد (حزب کمونیست انقلابی آمریکا-م) که بر تحلیل‌ها و ترکیب‌های تجربیات جهانی و تجربه این کشور و تجربه جنبش کمونیستی و جنبش‌های انقلابی در کل تاریخ تجربه تاریخی بشری بناشده است موردمطالعه قرارگرفته است، و برای چندین دهه توسط ب. ا. ( به‌عنوان رهبر این حزب-م) مورد تجزیه‌وتحلیل قرارگرفته شده، اعتماد دارد. او از این طریق چیزهای زیادی در اختیار دارد، و هیچ تردیدی در به اشتراک گذاشتن مطالبی که آموخته است، به شیوه‌ای بسیار منسجم با مردم ندارد. این رهبری است و این هسته مستحکم رهبری او هست.

درعین‌حال، که این بخش زیادی از درک علمی او از مواردی که کمونیسم و دگرگونی جامعه است – اما این‌یک دین و یک جزم‌اندیشی نیست، این تعلیم دستور مذهبی نیست، مجموعه‌ای از احکام یا قوانین و  ده فرمان نیست. این‌یک علم زنده است که همیشه باید برای یادگیری از برخی مسیرهای نوین و تجربیات جدید و اطلاعات نوین، داده‌های نوینی که وارد می‌شود، باز باشد، که هم می‌تواند آنچه را قبلاً درک کرده‌اید، تقویت کند و بیشتر ثابت کند، و همچنین برخی از بخش‌های آن را زیر سؤال ببرد و اجازه دهد شما آن را حتی بیشتر توسعه دهید. این‌یک فرآیند ثابت، ایستا و غیرقابل تغییر نیست. علم یک فرآیند بسیار پویا است که به‌درستی درک شده است. بنابراین، یکی از چیزهایی که می‌بینید این است که … چرا او حتی به خود زحمت می‌دهد تا کاری مانند این دیالوگ را انجام دهد؟ چرا او با چنین مخاطبان متنوعی صحبت می‌کند؟ این‌طور نیست که بیشتر افرادی که در دیالوگ شرکت داشتند کمونیست بودند. اکثر افراد در آن دیالوگ علاقه‌ای به همه‌چیزهایی که او گفت نداشتند – او برای کسانی که به کیش دیگری روی آورده‌اند(the converted-کانورتد- مبدل شدگانی که برای قبول کردن یک کیش جدید مناسب هستند. یا شخصی که متقاعد شده است که ایمان مذهبی یا سایر عقاید خود را تغییر دهد. م)، موعظه نمی‌کند. بازهم تأکید مجددی می‌شود که این‌یک دین نیست. او علم را برای مردم به ارمغان می‌آورد، و از مردم می‌خواهد که با آن درگیر شوند و برخی از تجربیات خود را بگویند و بینش‌های نوینی را برای تعمیق بیشتر حقیقت و عمیق‌تر کردن تحلیل‌ها بیاورند.

اما کاری که او انجام نمی‌دهد این است که خطای عکس را انجام ‌دهد که مردم می‌توانند مرتکب شوند. ازیک‌طرف، اشتباه جزم‌اندیشی و رویکرد مذهبی وجود دارد- به این مفهوم که کمونیسم به‌جای علم، فقط یک دسته از احکام یا تعلیمات و دستورات مذهبی پنداشت که باید آن با صدای بلند آن را بارها بخوانید تا حفظتان شود و در رویکرد غیرعلمی همان نوع خشکی و استحکام (ناتوانی در تغییر یا تطبیق. م) وجود دارد. نه خیر، رویکرد علمی به کمونیسم این‌طور نیست. زندگی واقعی، طبیعت واقعی و جامعه واقعی انسانی بسیار پویاتر از آن است که بتوان به‌زور در یکسری احکام و چارچوب‌های خشک این‌چنینی قرارشان داد. اما انسان‌ها می‌توانند مرتکب آن خطای ِ وارونه در تقابل با شناخت‌شناسانه (اپیستمولوژیک) شوند؛ که گویا که هیچ پدیدهای را هرگز نمی‌توان واقعاً شناخت و هیچ‌چیزی هرگز قطعی نیست. این‌گونه رفتار کردن به خاطر اینکه چون به زیر سؤال کشیدن همه‌چیز درست است، پس اصلاً از هیچ‌چیز نمی‌توان اطمینان حاصل کرد و هرگز پایه‌ای موجود نیست که بتوان برای کشف حقیقت بر آن تکیه کرد و پیشروی کرد و بیشتر یاد گرفت – این رویکرد اساساً دائماً بر کشسانی مطلق تأکید یک‌جانبه می‌کند و بنابراین از چنین دیدی هسته مستحکمی برای هیچ‌چیزی وجود ندارد. چیزی شبیه آنچه این روزها در محافل دانشگاهی غالب است: مقدار عظیمی از نسبیت‌گرایی فلسفی، که در آن مردم به معنای واقعی کلمه به شما این‌چنین چیزهایی می‌گویند: ” خب، حقیقت شما و سپس حقیقت من وجود دارد، همه ما می‌توانیم حقایق خود را داشته باشیم، و من می‌توانم روایت خود را داشته باشم و شما می‌توانید روایت خودتان را  داشته باشید، و کسی حق ندارد بگوید چه چیزی درست و چه چیزی غلط است. به نظر من، چنین نسبی‌گرایی افراطی نه‌تنها احمقانه،  بلکه یک رفتار و اخلاق زشت است(بی‌وجدانی است.م).

اگر شما درباره چیزی هرگز یقین علمی نداشته باشید، با مصیبت‌های زیادی مواجه خواهید شد و به جلو حرکت نخواهید کرد. به‌طور مثال در علوم طبیعی اگر سعی کنید مسائل کلان محیط زیستی را حل کنید یا بیمارهای سخت را درمان کنید یا یک فضاپیما به فضا بفرستید تا سیاره مریخ را کشف کنید یا هر چیز دیگر، بهتر است در حداکثر توانتان کارتان را با تکیه‌بر هسته مستحکمی از قطعیت علمی شروع کنید ولو این‌که میدانید بخش‌هایی از درک و رویکرد شما ممکن است کامل نباشد. درواقع شما همیشه می‌توانید پیش‌بینی کنید که چیزهای جدیدی خواهید آموخت و این آموخته‌های جدید بخش‌هایی از درک و رویکرد شما را به زیر سؤال خواهد برد. ولی بهتر است از یک داربست اولیه یا الگوی اولیه شروع کنید که هسته‌ای از قطعیت(اطمینان-م) را شامل می‌شود، اطمینان علمی‌ای که در طول زمان از طریق انباشت تجارب تاریخی و غربالگری علمی بعدی(پسینی-م) آن تجارب و “تریاژ” کردن(triaging- انجام یک ارزیابی اولیه از بیماران یا مصدومان به‌منظور تعیین فوریت نیاز آن‌ها به درمان و ماهیت درمان موردنیازشان. م) استوارشده است. این به شما اجازه می‌دهد بگویید، بسیار خوب ما به سراغ جهان بیرونی می‌رویم تا این تئوری‌ها و فرضیه‌های علمی را به کار ببندیم. ما آن‌ها را به آزمون بیشتری خواهیم گذاشت و توسعه خواهیم داد و بی‌شک در طول این راه(فرایند-م)، چیزهای جدید بسیاری را خواهیم آموخت. اما اگر کارتان را با یک اطمینان علمی و با یک هسته مستحکم برای ارائه در جهان حرکت نکنید، نمی‌توانید کاری انجام دهید و دستاوردی نخواهید داشت. اگر فکر کنید چیزی نیست که بتوانید خودتان را به‌طور قابل‌اعتمادی بر روی آن قرار بگیرید… ممکن است در خلأ شناور باشید. اگر می‌خواهید بفهمید چگونه سرطان یا برخی بیمارهای وحشتناک را درمان کنید، می‌توانید فرض کنید که احتمالاً در هر زمان معینی خطاها و کاستی‌هایی در درک شما وجود دارد، اما بهتراست که مایل باشید بهترین درک انباشت شده تا امروز را به کار اعمال کنید و از آن به‌عنوان مبنایی برای آزمایش‌های بعدی و تلاش برای دگرگون کردن واقعیت استفاده کنید و سپس جمع‌بندی و تجزیه‌وتحلیل‌های بیشتری بکنید تا بتوانید امکان پیشرفته‌ای بیشتری را در حل این مشکلات به دست آورید.

باب آواکیان این نوع رویکرد علمی را  سرمشق جمع‌بندی و سنتز نوین کمونیسم قرار می‌دهد. او به شما نمی‌گوید که همه‌چیز درگذشته عالی بود. یا اینکه همه‌چیز در درک خودش کامل و بی‌نقص بود؛ ؛ او هرگز این را به شما نمی‌گوید که هیچ اشتباهی در آینده صورت نخواهد گرفت. او به شما می‌گوید که ما باید بیاموزیم که یک روش و رویکرد علمی را به کار ببریم تا به‌طور سیستماتیک آنچه را که درست است ازآنچه درست نیست در  شناخت از  محاسن و معایب، در هر نقطه‌ای از تاریخ و به روشی مستمر به بهترین شکل ممکن تجزیه‌وتحلیل کرده و سره را از ناسره جدا کنیم.

و البته، اگر در مورد تحول اجتماعی صحبت می‌کنید، باید روش علمی خود را به وجدان اخلاقی متصل کنید. شما باید درواقع از اهداف خاصی عقب‌نشینی کنید. اگر شما یک دانشمند علم طبیعی هستید، شاید هدف شما این باشد که اثرات جنگل‌زدایی یک جنگل بارانی یا چیزی شبیه به آن را کشف کنید. اگر شما یک دانشمند علوم اجتماعی و یک کمونیست انقلابی هستید، هدف شما این است که درواقع به سمت دنیایی بهتر حرکت کنید، جهانی که از شکاف طبقاتی فراتر رفته و آنچه را که “چهار کلیت” نامیده می‌شود، انجام دهد. “چهار کلیت” به فرمول‌بندی مارکس اشاره می‌کند که در آن او می‌گوید که رسیدن به هدف کمونیسم مستلزم الغاء همه تمایزات طبقاتی، همه روابط تولیدی است که آن تقسیمات طبقاتی بر آن استوار است، همه روابط اجتماعی که با آن تولید مطابقت دارد. انقلابی کردن تمام ایده‌هایی که با آن روابط اجتماعی مطابقت دارند. شما در حال حرکت در آن جهت جامعه کمونیستی هستید و امروز(قبل از کسب قدرت سیاسی-م) برخی از تضادهای موجود در روند به دست گرفتن قدرت در فرآیند ساختن یک جامعه سوسیالیستی نوین بر یک‌پایه اقتصادی کاملاً متفاوت و با اهداف و روابط اجتماعی که زاده و پرورش داده می‌شوند و برای تقویت آن باید جنگید، را درک می‌کند. شما در جهت خاصی حرکت می‌کنید.

بنابراین، امروز یک کمونیست انقلابی باید از آن هدف درازمدت یعنی به وجود آوردن جامعه‌ای که واقعاً برای اکثریت بشریت رهایی‌بخش باشد، شروع کند. و این باید چیزی باشد که مدام در حال چک کردن و بررسی مجدد آن هستید: آیا کار در مسیر درستی پیش می‌رود؟ آیا به سمت آن اهداف اعلام‌شده حرکت می‌کند، نه دور شدن از آن؟ انجام چنان کاری ممکن است مسیرهای اشتباهی را طی کند، و امیدواریم که بتوانید به‌زودی آن مسیر را تشخیص دهید و از آن اشتباهات درس بگیرید. هر دانشمند خوبی به شما خواهد گفت که شما حتی می‌توانید از اشتباهات و جهت‌گیری‌های اشتباه خود چیزهای زیادی بیاموزید، به شرطی که به‌طور مداوم روش‌های علمی را برای تجزیه‌وتحلیل و جمع‌بندی آن‌ها به کار ببرید. اما اگر  روش‌های علمی منسجم و ثابتی را به کار نگیرید، احتمال اینکه از اشتباهات و جهت‌گیری‌های نادرست نابود بشوید  بسیار بیشتر است(قدرت سیاسی را از دست می‌دهید و رهروان راه سرمایه‌داری که منتظر فرصت‌اند همه تلاش‌هایشان را برای سرنگونی سوسیالیسم و بازتولید سرمایه‌داری به کار می‌برند- م).

باب آواکیان گفته است که همه حقایق برای پرولتاریا خوب است، که هر چیزی که درواقع حقیقت دارد می‌تواند به ما کمک کند که به سمت کمونیسم برویم. و این واقعاً درست است. شما می‌توانید بیاموزید. و در دیالوگ می‌توانید ببینید که او واقعاً با تماشاگران برای درک این موضوع مبارزه می‌کند. او می‌داند که با مخاطبانی صحبت می‌کند که دارای تصورات نادرست و پیش‌داوری‌های ناصحیح زیادی است –این مخاطب(شنوندگان-م) مملو از افراد باهوش است، اما افرادی که چیز زیادی درباره ساختار و سازمان‌دهی جامعه یا اینکه واقعاً چه چیزی برای بازسازی جامعه بر مبنای بسیار مثبت‌تر لازم است، نمی‌دانند. امروزه  در جامعه درک از علم بسیار کم است، درک از ماتریالیسم بسیار اندک است. برای من اهمیتی ندارد که افراد چقدر تحصیل کرده‌اند، صادقانه بگویم، وقتی صحبت از درک جامعه و چگونگی تغییر آن می‌شود بیشتر مردم هیچ‌چیز نمی‌دانند. من از گفتن آن دریغ ندارم. و باب آواکیان در حال قالب انداختن هسته مستحکم است، به این صورت که او می‌گوید، ببینید، من دهه‌ها در این کار تحقیق کرده‌ام، روش‌های علمی را به‌کاربرده‌ام. چیزهای زیادی یاد گرفته‌ام، چیزهای زیادی می‌توانم با شما در مورد چگونگی کارکرد این سیستم(سرمایه داری-امپریالیستی آمریکا-م)، درباره این خشونت‌ها مانند قتل‌های پلیس و همه خشونت‌های دیگر در میان بگذارم. چرا آن‌ها اتفاق می‌افتد؟ چرا آن‌ها همچنان اتفاق می‌افتد؟ چرا تا زمانی که ما از شر این سیستم خلاص شویم، آن‌ها ادامه خواهند داشت؟

او از مصالح  هسته مستحکم و قطعیت علمی زیادی برخوردار است که می‌تواند به میدان آورد. و درعین‌حال، او از آغوش بسیار گرمی در بغل کردن و ارتباط برقرار کردن و گرد هم آوردن افرادی که دیدگاه‌های متفاوت زیادی دارند و از بینش‌ها و تجربیات گسترده، ازجمله، در این مورد، رابطه بسیار گرم و سازنده او با کورنل وست، که دیدگاهش از معرفت‌شناسی فلسفی متفاوتی سرچشمه می‌گیرد، اما در بسیاری از دغدغه‌های مشترک است، برخوردار است.

چیزهای زیادی می‌توانیم از این چارچوب‌های متنوع بیاموزیم، اما آن‌ها باید مرتب شوند، سره از ناسره جدا شود، مهار شوند و هدایت شوند. کشسانی نباید فقط یک رویکرد یا خمیرمایه نرم تصور شود( که بدون روش علمی و تصمیم آگاهانه  به‌طور تصادفی در بعضی از مواقع انتخاب شود؛ در سنتز نوین کمونیسم کشسانی توسط هسته مستحکم –رهبری- یک رویکرد ضروری برای حل تضادهای حاد اجتماعی است- تضادهای حاد اجتماعی- ازجمله ستم بر زنان و ستم ملی بر اقلیت‌های ملی- را نباید بدون دخالت آگاهانه هسته مستحکم به حال خود رها کرد. م). کشسانی باید دائماً به‌سوی هسته مستحکم برگردانده شود تا در کانال مشخصی هدایت شود. همچون دانشمند خوبی که تلاش می‌کند مسائل را در جهت‌های مثبت هدایت و کانالیزه نماید تا مشکلات را حل کند. و این بخشی از چیزی است که شما می‌بینید- شما آن را در جریان دیالوگ می‌بینید. دانشمندی که کارهای زیادی انجام داده است و در او اعتماد و اطمینان زیادی وجود دارد و می‌داند که کارش بسیار پیشرفته است و می‌داند که بسیاری از منتقدان او هرگز واقعاً با مطالب او درگیر نشده، با آن‌ها دست‌وپنجه نرم نکرده‌اند و آن را نخوانده. و درعین‌حال، او آغوش خود را به‌طور گسترده‌ای باز می‌کند، و هم‌زمان آغوش بسیار گشوده‌ای دارد، هم در تشویق تفکر انتقادی و هم در یادگیری و آموختن از تجارب عظیم گذشته و حال، همه این‌ها به‌منظور هدایت کردن امور در مسیری است که نهایتاً برای اکثریت بشریت خوب است.

چیز دیگری که می‌توانید از دیالوگ بفهمید، ازنظر آنچه باب آواکیان الگوسازی می‌کرد، احساسی نسبت به جامعه‌ای بود که او استدلال می‌کند باید به وجود بیاید. فکر می‌کنم مردم معمولاً وقتی مطالب باب آواکیان را می‌خوانند یا به طرق دیگر به آثار او مواجه می‌شوند، شگفت‌زده می‌شوند. من فکر می‌کنم مردم اغلب با انواع تعصبات اجتماعی، تصورات غلط و کلیشه‌ای در مورد کمونیست‌ها که نوعی جزم‌اندیشان خشک و متعصبین ترشرو هستند، می‌آیند و با آواکیان مواجه می‌شوند، اما سپس با باب آواکیان روبرو می‌شوند و متوجه می‌شوند که او کاملاً با آنچه انتظار داشتند متفاوت است. و این دقیقاً به دلیل نوع روش و رویکرد علمی او برای دگرگونی جامعه و تلاش در جهت رهایی کل بشریت است. او بسیار سرزنده و پرنشاط است و روحیه سخاوتمندانه‌ای دارد؛ و او بسیار بامزه است. این همیشه چیزی است که می‌شنوید مردم می‌گویند:  من هرگز نمی‌دانستم که او این‌قدر بامزه است! درعین‌حال، او کاملاً جدی است، او کاملاً در مورد آنچه هست و دیدگاهی که نمایندگی می‌کند( سنتز نوین کمونیسم-م) جدی است. خشم او، عصبانیتش , غضب شدیدش از بی‌عدالتی‌های جامعه، احساس عمیقی است که به خاطر هر یک از جوانان سیاه‌پوست که توسط پلیس به قتل می‌رسند به او دست می‌دهد، برای مثال، او نمایش را اجرا نمی‌کند و تظاهر نمی‌کند، این چیزی است که عمیقاً احساس می‌شود. همه در مورد آن نظر می‌دهند[1]– که احساس خشم او بسیار واقعی است، جدیت و عزم او برای از بین بردن همه این‌ها بسیار واقعی است. و درعین‌حال می‌تواند آن جدیت هسته مستحکم و علم را با رویکردی سرزنده و سخاوتمندانه و سرشار از شوخ‌طبعی ترکیب کند و زندگی را در همه ابعاد آن در  آغوش بکشد. و این، به نظر من، چیزی در مورد نوع جهانی که او برای به وجود آوردن آن استدلال و مشاجره می‌کند و روش‌های انجام آن می‌گوید.

ترجمه توسط: برهان عظیمی

۸ بهمن ۱۳۹۹

این ترجمه به گروه کمونیست‌های انقلابی سنتز نوین کمونیسم در ایران و رفقای افغانستان طرفدار سنتز نوین کمونیسم تقدیم می‌گردد.

پاورقی و توضیحات

*  لینک این بخش از مصاحبه نشریه انقلاب با آردی اسکایبریک  این است:

From the section “The New Synthesis of Communism, Solid Core and Elasticity” An excerpt from SCIENCE AND REVOLUTION | revcom.us

علم و انقلاب

دربارۀ اهمیت علم و به کاربست علم در بررسی جامعه، سنتز نوین کمونیسم و رهبری باب آواکیان

مصاحبه نشریه انقلاب با آردی اسکایبریک

منتشرشده در :
کانال کمونیسم نوین

https://t.me/New_Communism/2800

[1]– اشاره به ویدیو آن بخش از سخنرانی او در دیالوگش با کورنل وست در سال ۲۰۱۴ است که باب آواکیان با نام بردن اسامی کلیه جوانان سیاه‌پوست توسط پلیس. آن ویدیو به زبان انگلیسی را در اینجا می‌توانید گوش کنید. مترجم

https://youtu.be/m9KWayYC1L4