عزت آهنگر
میهن به سوی ذلت و ادبار میرود
میهن، پرستو با دل خونبار میرود
با اشک دل ز دامن گلزار میرود
با واژه های عشق و رهایی قلم زده
افسوس لانه اش به شب تار میرود
ای باغ بلبلان رهایی اسیر جهل!
شعر و شعور و شاعر و شهکار میرود
بستند درب مدرسه و دانش و هنر
آن دخت ناز، با دل خونبار میرود
عمری که بی ز علم و هنر میشود تباه
میهن به سوی ذلت و ادبار میرود!
سروی که در مسیر حقیقت قدم زند
بنگر چه عاشقانه و بی یار می رود.