عزت آهنگر

        روزهای سیاه

درین آوان
درین گمنامۀ ۷ سیاه و ۸ بدفرجام
شکسته بال پرواز همای عشق
و رزم ناب آزادی
وخون افشان بود ققنوس میهن
میان کهکشان قیرگون و رعد نیسان
درون بستر سنگی کوهستان
درون درۀ وحشت ،
نگون شد نسل نارونها
گروهی دیگری گمنام
شقایق های با ایمان
شکوه بستر تاریخ گردیدند.
شغالی گشت میدان رقابت
بین بد کیشان
یکی با شرق دمساز و
دگر با غرب مینازد
و گرگان سیه رو می شوند
پیشتاز این میدان
که بر زخم تن مادر،
ستمکارانه پیش تازند
زمین و آسمان گریان
ازین وحشت درین دوران
و نسل نیمه جان بار دگر آواره و حیران
درین تاریکی بدفام
صدها و هزاران هموطن بیجان
در دریا و دشت و دره و زندان
چه در میهن بخون غلتان
چه دور ازمادر میهن به زیرتیغ سفاکان
جدا از مامن و لانه
شدند محکوم و ذولانه
ز ترس وحشتی این جغرافیای گنج
زیر سلطۀ دزدان آدم خوار
زنیرنگ و تبانی بین خرس قطبی مکار
و خوکان کثیف جبر و استعمار
سرا پا ملتی را غرق در خون و
جهان غمخانه ی دون است
وطن چون پیکر زخمی
به نوک برچۀ دشمن
به روی میز اهریمن
میان جامها خونش
بنوشد نسل جبونش،
مدد می خواهد از فرزند !
که بر خیز ای مرا دلبند
دگر تاب و توانم نیست
بس این آتش فشانم نیست؟
عزت
۸ ثور ۱۴۰۰