عزت آهنگر

      قربانگاه دانش

به روی بســتر کابل دل مادر همی گرید

به قربانگاه دانشگاه دل دفتر همی گرید

بریدند دست وپای علم وعرفان را تبهکاران

قد سر و صنوبر خفته در سنگر همی گرید

چه نامی می شود بر این جنایت ها مسما کرد

که دنیا با همه افکار بد گوهر همی گرید

به نام صلح با دشمن قرار ظالمان ناکام

نگراین صلح گرگ و ببر بی باور همی گرید

بخون غلتید سروی کاکل و تندیس علم یکجا

در و دیوار دانشگاه به خونش تر همی گرید

پر پرواز امید و رهایی گشته خون آلود

جوان شایق علم، عاشق کشور همی گرید

کتاب و تخته و استاد را تیغ جنون سر زد

خدا و دین و آئین اندرین محضر همی گرید!

به هریک گوشۀ میهن ستمگر کربلا سازد

و در این نینوا احساس هر کافر همی گرید

کلاس علم را با تیر جهل و خشم دین سوزند

و قلب میهنم داغدار ازین محشر همی گرید

ببار باران آزادی بشوی این ننگ و بربادی

که خورشید رها از شام بی اختر همی گرید.