ارسالی پیمان

دموکراسی یک بام و دو هوا

یکی از معانی دموکراسی پذیرش افکار متفاوت درکنارهم است. اما آیا آن هائی که خود را “دموکرات” و علم بردار دموکراسی می گویند، به ویژه کاپیتالیسم و پادوانش،  به این اصل وفادار هستند وبه آن عمل می کنند؟ واقعیت ها چه می گویند؟

مگر همراهی و دفاع از ارتجاعی ترین، مستبدترین ودکتاتورترین نظام های جهان، که بامنافع امپریالیست ها دمسازهستند، مثل عربستان سعودی، پاکستان و…، که انسان را گردن می زنند، سنگسار می کنند، دست می برند، بدترین نوع زیرپاکردن دموکراسی و حقوق مردم آن کشورها نیست؟

آیا درخود کشورهای غربی، تمام افکار واندیشه ها از حق تبارز وامکانات برابر برخوردارهستند؟

آیا در امریکا سیاه پوست وسفید پوست و لاتین تبار از حق برابر برخوداراند؟

آیا حزب کمونیست آن کشور و احزاب “جمهوری خواه” و “دموکرات” مربوط به سرمایه داران بزرگ جنگ طلب، خونریز وغارتگرجهان، ازعین امکانات ومساعدت ها درپیشبرد اهداف شان استفاده کرده می توانند؟

آیا قوانین به اصطلاح انتخاباتی امریکا تحمیل سلطۀ سرمایه داران، به زور پول برملیون ها انسان آن کشورنیست؟ چه کسی از بین مردم وحتی احزاب مردمی، می تواند برای انتخابش در رقابت با کاندیداهای دو حزب حاکم سرمایه داران، مثلاً بیش از “هفتصد ملیون دالر” مصرف تبلیغاتی کند؟ این یعنی محروم ساختن مردم نادار برای تمام عمر، از حق دموکراتیک انتخاب شدن و انتخاب کردن شان و بدترین نوع دکتاتوری پول و سرمایه  نیست؟

در آلمان حزب مارکسیست- لنینیست و احزاب “دموکرات مسیحی” و ” سوسیال دموکرات” حکام سرمایه، ازعین آزادی ها، امکانات ومساعدت ها برخوردارهستند؟ درهمین کشور به اصطلاح دموکرات، کمونیست های شناخته شده را به طور “رسمی” و یا به بهانه های مختلف سلب حقوق نموده و حتی از کار بیرون می کنند، چه رسد به حق انتخاب برابر درعرصۀ سیاسی.

آیا درفرانسه، جاپان، انگلیس و… احزاب با عقاید متفاوت، حق وامتیاز برابر دارند؟  هرگز نه!  حاکمیت ها دراین کشورها هرگز به چنین برابری درعمل تن نمی دهند و برخی از قوانین موضوعۀ شان هم، که رنگ دموکراتیک دارد، فقط روی کاغذ است.

درکشورخود ما افغانستان، کمونیست ها رسماً چه حقی دارند؟ حتی به اصطلاح جامعۀ مدنی هم اندیشۀ کمونیستی را تابو و ممنوع می داند. هستند کسانی که با قاتلانی مثل گلبدین کنار می آیند ولی از کسی که به نام کمونیست شهرت یافته کناره گیری می کنند وبه او بد ورد می گویند.

با این حال، امپریالیست ها و دندوره چیان شان این چنین دیکتاتوری آشکاری را “دموکراسی” می گویند و آن را برحق، موجه ومنصفانه و مدرن هم می دانند؟؟؟؟

ولی برعکس تصور غلط تبلیغ شده، این کمونیست ها هستند که رشد کلیه امور سیاسی – اجتماعی را به آزادی سیاسی منوط دانسته، و حق تمام مردم می دانند که به سرنوشت خود وکشور خود سهم بگیرند، به اداره وحاکمیت آن مداخله کنند و نقش درخور لیاقت شان را داشته باشند.

لنین در اثرش به نام “وظایف دموکراتیک پرولتاریای انقلابی” این اصل را چنین توضیح می دهد:  “بدون آزادی سیاسی، گسترش کامل نیروهای مولده …، وجود مبارزۀ طبقاتی آشکار، آزاد و وسیع، آموزش سیاسی، تعلیم و بسیج پرولتاریا غیرقابل تصوراست. از اینرو، مبارزۀ مصمم برای آزادی کامل سیاسی و انقلاب دمکراتیک همواره هدف پرولتاریای آگاه بوده است”.

تکرارکنم: “مبارزۀ مصمم برای آزادی کامل سیاسی و انقلاب دمکراتیک همواره هدف پرولتاریای آگاه بوده است”. ازین واضح تر وکامل تر باور وتأکید بر دموکراسی چه می تواند باشد؟

 مائوتسه دونگ برخلاف تبلیغات امپریالیست ها علیه او، به گسترده ترین دموکراسی باورداشت و معروف ترین گفتار مائوتسه دون درزمینۀ تبارز و رشد افکار متفاوت اینست که می گوید “بگذار صدگل بشکفد وصد مکتب باهم رقابت کند”. او درعمل نیز درزمان رهبری اش حاکمیت کشور را به گل های شگفته از بطن کارگران و دهقانان و زحمتکشان کشورش سپرد و بدین نحو درعمل با پیاده کردن دموکراسی توده ای “زمینۀ گسترش کامل نیروهای مولده” را مساعد ساخت. امپریالیست ها درنفی این دستآورد ها، سخیفانه افسانه سازی می کنند.

درهیچ کشور سرمایه داری حتی نمی توان تصور کرد که دانشمند ویا سیاستمدار ماهری از طبقات محروم، بدون این که موضع بدل کرده و نوکرسرمایه شود، به مقامات بالای حاکمیت دست یابد. فقط در نظام سوسیالیستی است که به طبقات محروم ومظلوم فرصت اشتغال متناسب با لیاقت وعلمیت فراهم می آید و دهقان ویا کارگر توانا هم می تواند برای گردانندگی کشورش، رئیس و وزیر و… بشود.

با این حال، اگر کمونیست ها گفتند در حاکمیت مردم، بورژوازی که سال ها دکتاتوری اش را بر همه تحمیل کرده و اکثریت مردم را از مالکیت و از حقوق حقۀ شان محروم کرده و جهان را به خون کشیده و به این خون ریزی وجنایت ادامه می دهد، از حقوق و امتیازاتی که به زور ازمردم گرفته محروم می شود؛ باز همه هو چی ها سر وصدا بلند می کنند که این نقض “دموکراسی” است، این دیکتاتوریست و…

به این می گویند دموکراسی “یک بام و دو هوا”، که به سرمایه داری غاصب حق می دهد دیگران را نه تنها حتی از حق داشتن یک تفکر محروم کند، بلکه آن تفکر را تحریم کرده وجرم بشمارد و حاملینش را به زندان ها بیافکند وقتل عام کند؛ ولی به کمونیست ها در زمان حاکمیت سرمایه که هیچ حقی نمی دهد، درزمان حاکمیت خودشان هم به آن ها خواست خود را دیکته می کند که چنین بکن وچنان نکن، واگر نکردی با توطئه و ترور وکودتا وتجاوز نابودت می کنند؟!؟!؟!

همین ها با آن همه زورگوئی وجفا، نام این شیوۀ توطئه گر وظالم، وحاکمیت خونین و مستبدانۀ ضد انسانی شان را “دموکراسی” می گذارند. زهی پرروئی!!!