رحیم آذر

یار دیگری ازمیان ما رفت

استاد رسول انسانی مبارز وعیار از کنارما رفت و دوستان و وابستگانش را داغدار ساخت. استاد رسول نیز مانند هزاران جوان با احساس کشور از آوان آغاز مبارزه اش به  جنبش دموکراتیک نوین پیوست و تا آخرین روزهای زندگی اش به عقاید وتعهداتش وفادار باقی ماند. پس از تلاشی جریان “شعلۀ جاوید” به یکی از محافل جنبش رفت و درپروسۀ وحدت نیروهای چپ به سازمان آزادیبخش مردم افغانستان “ساما”، که نه تکامل یک محفل، بلکه ترکیبی از پنج محفل جنبش چپ است و او عضو یکی ازآن ها  بود، ادغام گردید. استاد رسول تا پایان حیاتش به مشی وبرنامۀ این سازمان وفادار ماند. او انسانی رفیق دوست بود، اعتقاد به اتحاد همگانی داشت. انسانی محکم واستوار درادامه کاری بود. همیشه به نشست های همگانی سازمانی وغیر سازمانی شرکت می کرد.

استاد رسول معتقد به نقد گذشته برای کار و مبارزات پر ثمردر آینده بود، نه این که کسی برای توجیه اشتباهات وکمبودهایش عقده گشائی کند ونامش را نقد بگذارد. او از جملۀ جوانمردان وعیاران دوران خود بود و از تسلیم طلبان، رفقای نیمه راه  وخاینین به اندیشه های انقلابی نفرت داشت. با دشمنان ملی وطبقاتی خلق وکشورش سر سازش نداشت.

از نظر شخصی نیز آدم جالبی بود از خودش بیشتر به رفقای دیگر توجه داشت.  او مرتب سپورت می کرد و به موسیقی علاقۀ وافرداشت و گهگاه تمرین آواز خوانی می نمود.  یعنی انسان مبارز خشک طبیعت و یک سویه نبود. در بحث ها به حرف و دلیل منطقی قناعت می کرد. به رفقای مبارز پیشکسوت جنبش عشق می ورزید. استاد رسول اوصاف زیاد انسانی و انقلابی داشت. من با شناختی که از ایشان داشتم هرچه بنویسم کم است. مگر می خواهم بگویم از اوصاف او باید آموخت. نامش همیشه جاودان باد!