فرستنده : آرش

        “الگو”-  کتابی که پیشگوئی های علمی اش ثابت شد

۳

نقش امریكا درتجاوز شوروی به افغانستان 

 بنا به قول مورخین، اولین تماس رسمی دپلوماتیك افغان ها با امریكا درجولای ۱۹۲۲م توسط محمد ولی خان دروازی، طی سفرش به امریكا، برقرار شده كه او در آن سفر، نامۀ امیرامان اله خان را به “هاردینگ” رئیس جمهور وقت امریكا سپرد. امیر درآن نامه خواستار برقراری روابط دوجانبه وهمكاری امریكا به كشور تازه به اسقلال رسیده اش شده بود. امریكائی ها به توصیۀ شرق شناسان شان مثل(والاش سمیت مورای) و هم به دلیل این كه افغانستان را منطقۀ نفوذ انگلیس ها می دانستند علاقۀ چندانی به همكاری با افغانستان نگرفتند.

 تلاش های شاه محمود خان صدراعظم، و پس از آن كوشش های داوود خان، نیزبرای ایجاد یك ارتباط محكم و پایدار، جائی را نگرفت وفقط به احداث یكی دو پروژه محدود ماند. چون دراین زمان امریكائی ها پاكستان و ایران را عملاً درتصرف خود در آورده و شامل پیمان سیاتو هم ساخته بودند، كه همین پیمان درسال ۱۹۵۴م خط دیورند را سرحد بین المللی پاكستان اعلام نمود. پاكستان با اختلافاتی كه با افغانستان داشت همیشه مانع ارتباط امریكا با افغانستان می شد وامریكاهم تمام اهداف منطقه ای اش را ازطریق پاكستان وایران برآورده می ساخت. این دوكشور، به ویژه پاكستان، ابزار منطقه ای و مركز جاسوسی امریكا، بخصوص درارتباط با اتحادشوروی، بودند. كشورهای خلیج فارس ومنطقۀ نفتی خلیج و بنادر تجارتی شان همه دراختیار امریكا بود.

    پس از شكست مفتضحانۀ امریكا در ویتنام، كه درآن شوروی راهم دخیل می دانست، امریكا درپی آن شد تا شوروی را درتلكی بیاندازد كه انتقام شكست خود در ویتنام را ازآن بگیرد؛ وهكذاچهرۀ  شوروی را كه درپس سوسیالیسم و دفاع ازجنبش های آزادیخواهانه پنهان شده وسیطرۀ استعماری اش را دربسیاری ازنقاط جهان گسترده بود، به وسیلۀ تجاوز نظامی به افغانستان، بدترازخود معرفی كند و آن مناطق و بازارها را از زیرسیطرۀ سرمایۀ بوروكراتیك شوروی به تسلط سرمایۀ انحصاری به اصطلاح آزاد درآورد.

كودتای بد فرجام هفت ثور ۱۳۵۷ش  خلقی ـ پرچمی كه به دخالت مستقیم شوروی ها درافغانستان انجام شد، زمینۀ خوبی را برای رویاروئی امریكائی ها با شوروی مساعد ساخت. عكس العمل و مقاومت خود جوش برحق وخشمگین مردم ما علیه كودتاگران مزدورشوروی، حس انتقامگیری حكام امریكائی را شعله ورترساخت و برآن شدند تا به بازوی مردم سلحشورافغانستان حریف شوروی شان را ضربت بزنند. ازاین جا است كه متخصصین C I A   به همكاری برده منشانۀ حكام پاكستانی دست ناپاك و تجاوزگرانۀ شان را به داخل افغانستان دراز می كنند و با مداخلات غرض آلودشان روس ها را بیشتر و بیشتر تحریك می كنند تا كار به فاجعه ای ششم جدی ۱۳۵۸ش، یعنی تجاوز وحشیانه وخونباربیش ازصدهزار سربازشوروی به افغانستان انجامید وامریكا و شوروی با به خون كشیدن بیش ازیك ملیون هموطن مظلوم ما و ویران ساختن كامل دار و ندار افغانستان، بزرگترین فاجعۀ قرن را رقم زدند. دراین رابطه بشنویم از گردانندگان امریكائی این تراژیدی: زبگینوبرژنسكی مشاورامنیت ملی امریكا درحكومت كارترگفته است: “این ما بودیم كه شوروی ها را تشویق نمودیم تا به افغانستان تجاوزنظامی نمایند و درین پروژه پاكستان نیزما را همراهی كرد” ( مصاحبۀ برژنسکی با نوول ابزرواتور، 15 جنوری 1988م).

نگارنده سر آن ندارد كه دراین جا عوامل داخلی و بین المللی تجاوزشوروی به افغانستان را به تحلیل بگیرد. فقط می خواهد سیاست امریكا را دررابطه به حمایت آن ازجهاد افغانستان روشن بسازد وثابت كند كه این دست درازی ها، جنبش آزادیبخش ملت ما را زیر نام جهاد به چه منجلاب وحشتناك دیگری انداخته است.

    برژنسكی درهمین مصاحبه اش می گوید:

“شش ماه قبل از پیاده شدن نیروهای ارتش سرخ درافغانستان، با زمینه چینی هائی برای ارتش سرخ دام گسترده شد، تا داخل افغانستان شده و شوروی ویتنام خودش را داشته باشد.”

برژنسكی در برابراین سوال خبر نگار كه آیا امروز ـ یعنی زمانی كه بنیادگرایان طالب به قدرت هستند ـ ازاین برنامۀ خود پشیمان نیستید؟ می گوید:

“چرا پشیمان باشم؟ آیا ازمن می خواهید به خاطرپلان عالی كه طرح نمودیم و پای روس ها را موفقانه به افغانستان كشیدیم پشیمان باشیم؟ روزی كه روس ها وارد افغانستان شدند من به رئیس جمهور كارتر نوشتم: ما اكنون فرصت آن را یافته ایم كه به اتحاد جماهیرشوروی هم  ویتنامش را بدهیم. ما درمدت ده سال تمام، روس ها را درموقعیتی قراردادیم كه خون شان مسلسل جاری بود. آن ها با این مداخله اقتصاد شا ن را ضربه زدند، اسلحۀ شان را استهلاك نمودند، معنویات ارتش شان را زدودند و درفرجام امپراطوری شان را از دست دادند”.(افغانستان درآتش نفت، ص 19)

خوب دقت كنید! تمام آن اشك تمساح هائی كه به انتقاد ازتجاوز شوروی درامریكا و ملل متحد می ریختند، نیرنگی بیش نبوده و بخوبی می توان دید كه دراین مقطع افغانستان و مردمش و ویرانی وقربانی شان برای امریكا هیچ گونه ارزشی ندارد. امریكا می خواهد حریفش را بزند. این كه برافغانستان و مردمش چه می گذرد برای امریكا مهم نیست. برای امریكا این مسئله مطرح است كه درانتقام گرفتن از شوروی بهترین شانس را بدست آورده است.

افغانستان سرزمینی كوهستانی ومساعد به جنگ چریكی، مردم آن سلحشور وسلطه ناپذیر، با احساسات داغ  و آتشین ضد تجاوز، اما بدون هیچ گونه امكانات مالی ونظامی و فاقد تشكیلات سالم و رهبری مدبر ملی و انقلابی كه بتواند جنگ مقاومت را درست رهبری كند و امكانات را به سود خلق و كشورش بكار برد؛ و با طرح های سالم جلو تلفات و ویرانی های اضافی را بگیرد و نگذارد كه كشور ازچنگ یك استعمارگر به كام استعمارگر دیگری بیافتد.

امریكا و متحدینش با سوء استفاده ازاین مساعدت ها و نامساعدت ها عده ای خود فروخته و بی عُرضه را به نام امیر و رهبر و قوماندان، و جمعی خرابكار تربیت، و برگردۀ جنبش آزادی خواهانۀ مردم ما تحمیل كردند كه با هرغارتگری سرجوال گرفتند و سنگ گورشهدای وطن را سنگ ترازوی معامله به سود شخصی و گروهی خود ساختند.

ازسوئی هم افغانستان درجوارهمسایگان جفاكاری قرارداشت كه با معامله به خاك و خون آن، اغراض شوم سیاسی ـ اقتصادی خود را برآورده می ساختند، وحتی از افغانستان انتقام می گرفتند.

بااستفاده ازهمچو شرایط و ضعف هائی است كه امریكا و متحدینش، ابتدا طوق خود را به گردن پاكستان انداخته و توسط آن به مشتی خود فروختۀ وطنفروش دست می یابند؛ و با ساختن گروه های بنیادگرای ویرانگر و تروریست به نام  تنظیم های جهادی، عزم را برای زدن حریف شان شوروی جزم می كنند. بناءً اسلام گرایان و تروریست ها، كه اكنون گویا امریكا با آن ها درافتاده است، محصول وخواسته و ساختۀ دست امریكا و متحدینش هستند كه همه چیز را ویران كرده اند و بیش ازیك ملیون انسان را به خون كشیده اند. قبل از آن مردم ما خجالت می كشیدند اگر كسی از آن ها به این افراد نسبت می داشت. احمد رشید خبر نگار سرشناس پاكستانی می نویسد:

“قبل ازجنگ، اسلام گرایان در جامعۀ افغانستان جایگاه تعریف شده ای نداشتند، اما توسط پول و اسلحۀ C I A  و با حمایت پاكستان نفوذ فوق العادۀ یافتند.” (احمدرشید، طالبان، اسلام، نفت بازی بزرگ جدید، ص 42)

امریكا و پاكستان درآوان حضورشوروی درافغانستان هیچ گونه طرحی برای ایجاد حكومت در افغانستان نداشتند و در برابر سرنوشت وآیندۀ جنگ و آیندۀ مردم افغانستان بی تفاوت بودند، جنگ به ذات خود برای شان مطرح بود كه به وسیلۀ آن بتوانند شوروی را به جهان بدنام و درافغانستان میخكوب كنند؛ نه نتایج بعدی آن. به قول ریچارد مكنزی “… یكی از مواضع ثابت امریكا عبارت بود از بی تفاوتی نسبت به سرنوشت مردمی كه دركشورشان نیروهای نامطلوب با هزینۀ امریكا مسلح می شدند، به امید این كه موقعیت ژیوپولتیكی اتحاد شوروی را تضعیف كند.” (افغانستان، طالبان و… ص 39)

می بینیم كه امریكا توجه اش را به طور عمده به ایجاد و مسلح ساختن نیروهای ویرانگر و تروریست معطوف می دارد تا به قول برژنسكی “مسلسل خون جاری كند” و ویران سازد. برای برآوردن این مأمول است كه پایگاه های متعدد تربیۀ تروریست درپاكستان، و بعد درافغانستان، ایجاد می كند واز طریق  C I A   شریرترین تروریست های اسلام گرا، مثل بن لادن و یارانش را به افغانستان سرازیر می كند و ملیاردها دالر را دراین راه به مصرف می رساند.

به همین تناسب و درتقابل با آن، شوروی ها نیز مصارف هنگفتی را جهت كشتار مردم و ویرانی وطن ما متقبل می شوند. احمد رشید می نویسد: “درجنگ بیست سالۀ افغانستان یك ونیم ملیون نفر جان شان را از دست دادند و كشور به ویرانه ای تبدیل شد.” در راستای این كشتار و ویرانی “اتحادشوروی سابق سالانه حدود پنچ ملیارد دلار هزینه كرد… ایا لات متحده بین سال های ۱۹۸۰ تا۱۹۹۲م چهارملیارد دلار به مجاهدین كمك كرد. همین مبلغ را عربستان سعودی و دیگرحامیان اسلامی و اروپائی مجاهدین، به آنان كمك كردند. ” (احمد رشید- طالبان … ص 40 )

برژنسكی وقتی می گوید “ما درمدت ده سال تمام، روس ها را درموقعیتی قراردادیم كه خون شان مسلسل جاری بود”، به یك جانب قضیه می نگرد؛ جانب دیگر قضیه این است كه امریكا طی مدت ده سال برای جاری ساختن خون هر روس دها وصدها افغان را قربانی كرده است. آری روس ها به ازای خون هر سربازخود منطقۀ را به خون می كشیدند وتمام باشندگان بی گناه آن را، اعم از زن و مرد وطفل و كهن سال، یا زیر آوار بمباردمان می كردند، یاعدۀ زیادی را به رگبارمی بستند و یا مثل منطقۀ  كراله لوگر، قتل عام می كردند.

” آمارهای شوروی كه بعد ازجنگ انتشاریافت نشان می دهند كه بیش از  ۱۳۳۱۰ نفر از نیروهای زمینی وهوائی شوروی در طول جنگ افغانستان از بین رفتند…-، ۵۴۰نفر از آن ها به خاطراستفادۀ  نادرست از سلاح ها، نگرانی ها و بیماری ها مردند…

” تلفات افغان ها . . . تا یك ملیون نفر متغیر بوده است.”(پشت پردۀ افغانستان، نوشتۀ دیه گوکوردویز وسیلیک اس هارسون ص 84- 85 )

به اساس این آما ر دربرابر هر كشتۀ روس، ۷۶ نفر افغان قربانی شده است و امریكائی ها از آن حرفی نمی زنند و برژنسكی هم نمی خواهد بگوید كه به ازای جاری شدن خون روس ها درافغانستان، چه خون های دیگری جاری شده واین قیمت گزاف را كی پرداخته است؟؟؟ چون برژنسكی و سایرحكام امریكائی فقط به منافع و مقاصد شوم خود می اندیشند، نه به حیات انسان ها و یا هستی ملت ها. ولی اگر انسان غرض ومرضی نداشته باشد وعینك دودی لحظه نگری را از چشم خود دور كند، می تواند ببیند كه نتیجۀ این انتقام گیری و رقابت امریكائی به كشور و مردم افغانستان چه بوده؟

تلی ازشهدا، كشوری ویران، ملتی زخمی، گرسنه وشكنجه شده ازدست انواع ستمكاران ونسلی آواره، سرگردان و روان پریش و… . 

درپهلوی آن گروه های مسلح عقبگرای خونریز، تنظیم های جهادی مسلح انحصارگر، اقتدارگرا و كهنه اندیش مستبد، سازمان ها و گروه های فرصت نگر و بلی بلی گوی و روشنفكرانی خسته، ضربه خورده، راحت طلب، سازشكار، فرارطلب، سازمان ناپذیر، بی باور وغرق اندیشه بخود و… محصول این شكست و ریخت است. 

هركسی می تواند ببیند كه كجای سرزمین ما، از شهر و ده به خاك یكسان نشده؟ كدام خانواده ازمردم زحمتكش ما را سراغ دارید كه درسوگ و رنج شهید و یاشهدائی ننشسته اند؟ چه زندگی هائی به هم ریخته و تا كجای دنیا پرستوهای آواره و مهاجر افغان پر نكشیده اند؟  چه تحقیر وتوهین هائی از بیگانگان تحمل نكرده ایم؟ چه تجاوزاتی برفرهنگ، دارائی ها و نوامیس ملی كشورما صورت نگرفته است؟ و…

 درعوض هم اكنون گروه ها واشخاصی را بر سرنوشت ملك وملت ما، به زور تحمیل كرده اند كه جز به منافع اربابان و تمایلات شخصی و گروهی خود به هیچ چیزدیگر نمی اندیشند. ازفروش وغارت خون وخاك وطن و وطندار ثروت اندوزی می كنند، و از رنج مردم لذت می برند و تمایلات شان را آب می دهند، تمایلاتی  كه به قول دانشمندی  “درآن لذت به شهوت رانی می گراید، تمایلاتی كه درآن پول، لجن و خون به هم آمیخته است” مشخصۀ آن است.

این وضع تاسف بار درهمه ابعادش محصول فرایند سیاست های پلان شدۀ امریكا و متحدینش در زد وبند با فئودالیسم، و میوۀ آن، یعنی جنگسالاران، است. این هنوز قسمتی از برنامۀ امریكا بود، تداوم این برنامه بازهم وحشتناك تر است كه منجر به ویرانی كابل و قتل عام مردم آن به دست جهادی ها و پس ازآن تحمیل پروژۀ وحشتناك طالبان، به دست امریكا و متحدینش، درافغانستان شد.

حال ببینیم چگونه؟

ادامه دارد