ارسالی: آرش

 تضاد به زبان ساده

قسمت سوم    

 به ادامۀ گذشته:

             عام بودن تضاد                  

موضوع دیگری كه دربحث تضاد مطرح شده عام بودن تضاد است. دیالكتیك معتقد است كه تضاد درتمام طبیعت واجتماع و دركلیه پروسه های طبیعی و اجتماعی به طورعام وجود دارد. یعنی دیالكتیك به عام بودن تضاد معتقد است. عام بودن تضاد را در دیالكتیك به دو معنی ارائه می كنند: یكی این كه تضاد در پروسۀ تكامل كلیۀ اشیا وپدیده ها موجود است. ما هیچ پروسه، شی و پدیده ای را نمی شناسیم كه دراو تضاد وجود نداشته باشد. مثلاً بلندی وقتی مفهوم می شود كه پستی را بدانیم. آزادی را بدون استبداد، استقلال را بدون طعم تلخ استعمار، جنگ ضد تجاوز را بدون تجاوز، قبول یا تصوركرده نمی توانیم. شما در هر بخش از مسایل طبیعی ویا اجتماعی كه نظر كنید می بینید كه مجتمعی از تضاد هاست. اصل دیگر درعام بودن تضاد این است كه دیالكتیك حركت اضداد را ازابتدا تاانتهای پروسه می بیند و ارزیابی می كند. یعنی دیالكتیك معتقداست كه درهرپروسه ازابتدای وجود تاانتهای آن، كه به عنوان یك پروسۀ مشخص وجود دارد، تضاد هست. این حكم اساساً عام بودن ومطلق بودن تضاد را ارائه می كند. دراین رابطه یك مثال طبیعی می آوریم.

پیدایش یك مولود را در نظربگیرید. دوجنس متضاد، َنر وماده، با هم قرابت می كنند و دوتخمه، یعنی سپرم و اُوَم، ارائه می كنند. سپرم و اُوَم نیز بعضاً خصلت متضاد دارند كه باهم تركیب می شوند وازآن جنین به وجود می آید. همین كه جنین به عنوان یك موجود حیه عرض وجود می كند، لازمۀ پروسۀ حیاتش حالات جذب و دفع  و تعمیر و تخریب است. عكس العمل های مختلفش در تضاد با كنش های رِحِم، تضاد دیگری است كه با او در تمام مدت اقامتش در رحِم همراه است. به علاوه تضادهای درونی ارگانیسم خود طفل دربطن، مبارزۀ این كنش و واكنش به جائی می رسد كه در شرایط ولحظۀ خاص، دیگر رحِم تحمل این موجود پُرازتضاد را ندارد، لذا آن را ازخود طرد می كند، باقید این كه او هم دیگرتحمل وجود رحِم را در برابر عملكرد های تكامل یافته و رو به تكاملش ندارد. این تصادم اضداد، طفل را بیرون می اندزد. اولین ثانیۀ ورود به محیط دیگر، هوا با ارگانیسم متناسب به بطن در تضاد قرار می گیرد؛ طفل با واكنش به این تضاد چیغ می زند و دستگاه دیگری را برای مقابله با آن به كمك می طلبد. ُشش ها وسیلۀ حل این تضاد هستند و با فعالیت شان این تضاد محیط را با موجود نو وارد، حل می كنند. به همین نحو تمام ارگانیسم طفل باید خود را در مبارزه با تضاد های جدید آماده كند. اگر چنین نشود تصادم اضداد منجر به نابودی اش می شود. زنده ماندن، یعنی كانون تضاد بودن وعوامل مختلف را به نبرد به كارگرفتن. انابولیزم و كتابولیزم، اسیملیشن و َدزاسیملیشن و. . . همه ازواج متضاد در درون یك طفل هستند و. . .  بعد این موجود حیه، اگر انسان بود، به یكی از طبقات اجتماعی متعلق می گردد و زندگی اش مالامال از تضاد های اجتماعی و طبقاتی می گردد. از طفولیت تا دم مرگ، اكثرخواسته هایش با واقعیت های زندگی درتضاداند كه باید برای رسیدن به آن خواسته ها، آن تضاد ها را حل كند. چه تضاد های متنوع و رنگارنگی با محیط وبا طبیعت پیدا می كند و. . . تا زمانی كه حیات دارد با مجموعه های مختلف تضاد درگیراست. و وقتی یكی از این تضاد ها به غلبۀ جهت تخریب برتعمیرانجامید، او، یعنی موجود زنده، می میرد و دفن می شود؛ درزمین نیز كامپلكسی از تضادها روی اوعمل می كند. می بینیم كه تضاد از كجا تا كجا با پدیده ها همراهی دارد.

از جامعه نیز مثالی می آوریم :

جوامع طبقاتی اساساً تركیبی ازطبقات متضاد هستند كه زوجین متضاد، یعنی طبقات متخاصم، مثل بورژوازی و پرولتاریا،‌ فئودال و دهقان، برده دار و برده، طبقات اصلی و دارای تضادهای اساسی هستند. علاوتاً بین فئودال و بورژوا، بین كارگر و دهقان و. . . تضادهای دیگری وجود دارند كه دوستان به آن آشنائی دارند وفكر می كنم قضیه روشن شده باشد.

علوم مختلف اصلاً برای مطالعۀ تضاد ها به وجود آمده و بر اساس تضادهای معینی كه به پژوهش می گیرند دسته بندی می شوند. مثلاً درفزیك عمل وعكس العمل (كنش و واكنش) درجیولوژی صعود ونزول (فراز و نشیب) قسمت های معینی از زمین و یا  sedimentation  (ترسُب) و denudation  (تخریب) به بحث گرفته می شوند كه هر جورۀ شان یك زوج متضاد هستند. همچنان علوم اجتماعی زوجین متضاد دیگری را به بحث می گیرند. جنگ و صلح، عقب نشینی و پیشروی، تعرض و دفاع، پیروزی وشكست، استبداد و آزادی و. . . یك سری از مسایل دیگر كه همه بیانگر تضاد در امور اجتماعی است. این است عام بودن تضاد.

در پروسۀ عام بودن تضاد گفتیم چون تضاد در تمام اشیاء و پدیده ها وجود دارد و هكذا از آغاز تا انتهای هر پروسه نیزمی توان تضاد را دید؛ ولی در هر یك از پدیده های معین، تضاد خاصی را می توان مشاهده كرد كه وجود آن پدیدۀ معین نتیجۀ موجودیت این تضاد خاص است. یا به عبارت دیگر وجود هر پدیده یا پروسۀ معین در تضاد خاصی است كه درآن پدیده وجود دارد.

تضاد های معینی هستند كه باعث تفكیك یك پدیده ازپدیدۀ دیگر می شوند كه این را در دیالكتیك تحت عنوان خاص بودن تضاد مورد بحث قرار می دهند.

ادامه دارد