از : شهید داکترایوب (نیزک)

          یاد وارۀ خون                              

به نام واژۀ پویش بخوان ترانه بخوان    

سرود سرخ شهیدان جاودانه بخوان

به هرکجا که به خون خفتگان میهن را

زشورعشق وطن هست آشیانه بخوان

بخوان چکامۀ عشق و نبرد “رستاخیز”

زعرش خطۀ تاریخ تا فسانه بخوان

به آن که بهر رهایی بنای رزم نهاد

ز اوج همت و باعزم رستمانه بخوان

به پای “لالۀ خونین ” به لاله زار خون

کنار خون “عزیزان” که شد روانه بخوان

شراب “جرئت” و ” میرویس” درشمیم “گلاب”

“شریف “گونه بیاشام و”پُردلانه” بخوان

زنور بزم فروزندگان  ” آذر” دل

برای “سرمد” و “پویا”ی این زمانه بخوان

زخون عهد وضو کن به معبد گلخون

نماز قبلۀ “قدوس” مخلصانه بخوان

چو ره فروزشد از پرتو حماسۀ او

نوید فتح “اسد” را دلاورانه بخوان

به موج خون چوشنا کرد قهرمان “ماما “

پیام سرخ نبردش به هر ترانه بخوان

به اوکه داد صمیمانه نقش “بهرنگی”

به تیره روزی دوران مدبرانه بخوان

به زیرچکمۀ خصمت به بانگ صبح “ظفر”

خروش “واجد” و”طغیان” “آصفانه” بخوان

به یادوار”حکیم” و “محمد” و “داوود”

به رهسپاری “مختار” “سرور” انه بخوان

فسانه ها  ز “حبیب ” و “کریم” پایا شد

ازین فسانه به هر صبح و هر شبانه بخوان

به زندگانی “جاوید”جان “عطا” سازیم

سرود هستی ما تا به بیکرانه بخوان

“حفیظ” سنگر رزمت چو “پهلوان” باشد

به ” کامرانی” خود شاد و فاتحانه بخوان

کنون که تازه ” گلابی” به خون شناور شد

زقطره قطرۀ خون عشق “ناصر” انه بخوان

سرود رزم “شهیدان پاک سامایی”

زجان و دل بسرای و سخنورانه بخوان

ز “خون لاله” به گلزارشور وهلهله کن

به شوق رویش فردای هر جوانه بخوان

به آن که “زندگی دیگراست اعدامش “

به نام  نامی  فرماندهِ  زمانه بخوان

به اوکه بود بهین ناخدای کشتی ما

به سوی ساحل آزاد، ماهرانه بخوان

به او که روح ستبرش به پایمردی ها

فراز قلۀ  بابا  گرفت لانه  بخوان

به اوکه نیست کنون بهر رهنمونی ما

زعمق درد چنینی تو غمگنانه بخوان

ازین کرانۀ خون تا فراز دوران ها

سخن به نام “مجید” است، عاشقانه بخوان