عزت آهنگر نیزک

            گم شدم

بین دوآینه ،

بین دو شمعدان، گم شدم

در این جهان حسرت و زندان، گمشدم

در انحنای موج طربخیز زندگی

در ساحل محبت انسان گمشدم

گاهی به روی عرصۀ کشتی عشق و نور

گاهی درون بحر هراسان گمشدم

قایق سوار عشقم

و سکاندار مهر

در حیطه ثقافت و ادیان گمشدم

بادبان آرزوی

بلند رهایی ام

اندر تگرگ ذهن حریفان گمشدم

توفان عاشقانه ی

احساس در ضمیر

در سینمای حادثه پنهان گمشدم

پرواز آن پرستوی

بی یار، باورم !

در خطه ی حراست باران گمشدم .