ارسالی س. روشنگر

                         کابل درآتش 

سگ ها شتابان می ربایند استخوانت را 

کابـل! دو بـاره خـون گـرفته آسمانت را

ای شـهـر بد فـرجام، ای کشتارگاه قـرن

تاکی چنین دل شاد خـواهی دشمنانت را

تـاریخ! ای جـعل سراپـای حقیـقـت ها!

بـنـویس روی دفـتـرت حال سگانـت را

ای کودک افتاده با نعـش عـروسک ها

با خـود کـجا ها می کشانی آرمانـت را

با خـون خـود بـنویس روی جادۀ کابل

ای نعـش خـون آلـود حالا داستانت را