کابل
ولید صاعد
کابل
ای دل بزن به سینه که بیمار کابلم
چشم براهی کوچه و بازار کابلم
خاکش به دیده می نهم روزی اگر زبخت
بینم سرای سنگی و افشار کابلم
نقش بسته تا همیش به قلبم خدای را
هر جا قدم که رفته به گلزار کابلم
مجروحست آن عروس وطن از جفای روز
دیریست به خون تر است چمنزار کابلم
یاران نهم ز خاک وطن سرمه ها به چشم
زیرا یکی پرنده ی خونبار کابلم
padarjan2024-12-01T08:10:56+00:00