مصاحبه با  ش. آهنگر

                                   پیرامون انتخابات

سوال: دراین روزها با اعلام نام نویسی کاندیداهای انتخابات پارلمانی تب وکیل شدن با لا گرفته و عدۀ زیادی نام ها و عکس های شان را در لیست کاندیدا ها به نمایش گذاشته اند. می خواهم نظر شما را در مورد انتخابات و به ویژه، در شرایط حاکم در افغانستان داشته باشیم.

جواب: از لطف تان تشکر .

 به چه کلمۀ دهن پُرکن و فریبندۀ اشاره کردید، “انتخابات” یعنی انتخاب کردن و انتخاب شدن. عدۀ ساده اندیشانه فریب این کلمه را خورده گمان می کنند همین که از انتخابات صحبت شد، دیگرحتماً پای نهادهای انتخابی وانتخاب مردم درمیان است ولذا می شود رای داد و نمایندۀ دلخواه خود را برگزید، و یا می توان کاندید شد و رای مردم را به دست آورد و”نمایندۀ مردم” شد. ای کاش مسایل به همین سادگی می بود، ای کاش مردم دراین جهان خراب چنین حقی را می داشتند وهرکسی و یا گروهی را که می خواستند برای اجرای امورشان انتخاب می کردند.

هم اکنون حتی در پیشرفته ترین جوامع صنعتی امپریالیستی هم مردم به معنی اصلی کلمه چنین حقی را ندارند. کدام کارگر غریب و زحمت کش و یا معلم و مامور پائین رتبه در امریکا حق پیدا می کند، بدون تسلیم شدن و قرارگرفتن درخدمت احزاب دوگانۀ سرمایه – حزب جمهوری خواه و یا دموکرات – خود را در انتخابات ریاست جمهوری و یا مجلس سنا کاندید کند؟ مصارف میلیون دالری و حتی چند صد میلیون دالری چنین انتخاباتی را از کجا تهیه کند؟ و صدها مشکل دیگر.

یا مثلاً در آلمان، فرانسه، انگلیس و… چگونه می شود ازاین حق استفاده کرد؟ در آلمان حتی حزب MLPD که خود را درتقابل با احزاب سرمایه داری قرارداده است و دگرگونی نظام را می خواهد بر اساس قانون انتخابات آلمان که از جانب سرمایه داران مطرح شده، حق ورود به پارلمان را نمی یابد. کسانی که به نام این حزب کاندید شوند از وظایف رسمی اخراج می شوند، چه رسد به این که فردی بتواند انفرادی حق کاندید شدن را بیابد. درکشورهای امپریالیستی، سیستم را طوری عیار کرده اند که فقط مردم بیایند و به یکی از احزاب و یا نمایندگان احزاب بزرگ و میانۀ سرمایه رای بدهند و کرسی های قدرت و تصمیم گیری را به این احزاب به نوبت و دوره ای بسازند. هیچ یک از ملت های اروپائی – چنانکه امریکا، کانادا و ژاپن – حق ندارند برای تغییر نظام و سیستم، و یا انتقال قدرت از طبقه و یا گروهی به طبقۀ دیگری، به ویژه طبقۀ محروم، رای بدهند.  چنین حقی و سیستم انتخاباتیی در جهان کنونی وجود ندارد. لذا انتخابات  دراین کشورها کلاً برای سرگرم سازی و فریب مردم است و گاه و بیگاه به مردم احساس کاذب انتخاب کردن را می دهند.

    با این حال درافغانستان: وقتی مردم در کشور های “پیشرفتۀ” امپریالیستی حق به کار بُرد درست و دلخواه رای شان را ندارند، در افغانستان ماقبل سرمایه داری مستعمرۀ، جنگزدۀ درهمه ابعاد ویران شده، با آن همه ویژگی های ضد دموکراتیک وحضور بیش از هزاران جنگ جو وجنگ سالار مسلح عقب مانده وبعضاً جنایتکار شریک درحاکمیت، که هرگز برگذاری انتخابات و رای گیری مردم پسند وصادقانه ای در میان نیست. چنانکه همه شاهدیم تقلبات انتخاباتی درکشورما به حدی رسوا است که حتی گردانندگان و طراحان آن هم در سطح داخل و خارج از رسوائی آن خجالت کشیدند و تلاش کردند در توجیه آن یکی دیگری را مقصر معرفی کنند. از سوی دیگر کشور ما هم اکنون توسط امپریالیسم امریکا و متحدینش که شامل 43(گاهی میگویند46) کشور میشوند اشغال شده است. این امری است که دیگر آن قدر بدیهی است که خود روشنفکران امریکائی و اروپائی هم بحث را دراثبات آن کهنه و زاید می دانند و اکنون بحث پیامد های این تجاوز در جوامع روشنفکری امریکا و اروپا مطرح است. اگر کسی در افغانستان هنوز هم بگوید که این تجاوز نیست، این دیگر دیده درآئی است که یا از نافهمی ناشی می شود و یا از غلظت وابستگی که واقعاً نفرت انگیز است.

بناءً در کشوری که تحت اشغال است و حاکمیتش به عنوان یک ادارۀ مستعمراتی شناخته می شود، سیاست سازی هایش نمی تواند مایه و پایۀ داخلی، آنهم مبتنی بر منافع مردم آن کشور داشته باشد. دراینجا اشغالگران متناسب با منافع ستراتیژیک خود ومتحدین بومی ومنطقه ای شان برنامه ریزی می کنند و آن را پیاده می کنند، ادارۀ مستعمراتی که در آن چهره های بومی عمیقاً وابسته گذاشته می شوند وسیلۀ در دست اشغالگران است. بنابراین دراین کشورمستعمره نه حکومتش صلاحیت دارد ونه ارگان های قانون گذار و قضائی اش اسمهای با مسمائی اند. همه باهم مامورین و ُمهره های تامین ستراتیژی اشغال و اشغالگران هستند. هرکسی هم که ادعا کند در یک ارگان ادارۀ مستعمراتی (حکومت، پارلمان و…) می تواند نقشی را خلاف میل قدرت های اشغالگر و به نفع مردم بومی بازی کند، به علاوۀ مردم فریبی خود فریبی نیز می کند.

 پارلمان نام نهاد افغانستان با ترکیبی از حاکمان جنایت کار سه دهۀ گذشته، عمده ترین کارش صدور لایحۀ عفو جنایت کاران بود که اجازۀ تصویب و فیصلۀ آن را هم به عنوان پاداش خدمت در زمینه سازی اشغال، در عرصه های نظامی و سیاسی، از اشغالگران به دست آوردند تا نفس آرام مصئونیت بکشند. بعد از گذشت دورۀ چارسالۀ پارلمان نام نهاد افغانستان و چشمدید همگان از عملکرد آن، دیگر فکر نکنم کسی  که حتی از مستعمره بودن کشورهم چشمش را به بندد، باور کند که فلانی خان یا فلانی خانم می روند به چنین پارلمانی که به “مردم کارکنند” ویا “افشاگری” کنند. ولو چنین ادعاهائی توسط کاندیدای “مستقلی” هم بشود، مردم اگر آن را خیانت نگویند شوخی بی مزۀ بیش نمی دانند.

 شما به لیست کاندیداهای انتخابات پارلمانی  نظری بیاندازید. چگونه می تواند انسانی آزاداندیش ومستقل باشد وبه قول شما سابقۀ مبارزاتی داشته باشد، حال بیاید “مستقلانه” درچنین لیستی، درکنار چنین جانیان بدنامی هم ردیف شود؟ من فکر نمی کنم بدون الزامات واهداف پشت پرده ئی کسی حاضرشود به چنین خِفتی تن بدهد. وقتی تن داد یقیناً ازمبارز بودن و… دست کشیده است. چون سابقۀ مبارزاتی بیمۀ مادام العمر نیست که یک بار اگر آن را صاحب شدی دیگر هرچه بکنی مردم آن را مبارزه و تو را مبارز بگویند. حفظ سوابق مبارزاتی خیلی دشوار تر از مبارز شدن است، به خصوص درشرایط فاسد کنندۀ امروزی.