پیام به جوانان قرن  بیست و یکم

نگارش مختصری از : شهید پروفیسور عبدالقیوم “رهبر”

Untitled

تقدیم به اطفال و جوانان مجاهد و مهاجری که گذشته و آیندۂ شان را استعمار و ارتجاع بلعیده و در زمان حال نیز چیزی جز آرزو ندارند.

جامعۀ انسانی در کلیت تاریخ خود، شاهد و حادث میلاد انسانهای بزرگی بوده که به پاسخ ضرورت تاریخی در هر برش زمانی، با پیشتازی، روشنگری و رهگشایی در مقام طلایه‌دار و جلو دار پویۀ حماسی انسان، چراغ بدست به جنگ سیاهی‌ها و زشتیها رفته اند. در این میان کاروان رهایی انسان افغانی به کهنسالی تاریخ، در هر منزل کاروان سالارانی داشته است که فرزانه “رهبر” یکی ازاین سلسله محسوب میشود.

شهید “رهبر” با عشق آتشین به میهن، مردم و سرنوشت شان، تمامی نیرو، خرد و دانش استثنائی خود را جسورانه در خدمت امر دشوار ولی پر افتخار آزادی به کار گرفته و اندرین راه چون علمداری شایسته، خود درخشید. در جریان این رهنوردی و مارش تاریخی بود که قلب پر امید او آماج تیر دشمنان وطن و مردم قرار گرفته و سالار “لشکرجرار” آزادی و انسانیت به جاودانگی پیوست. با آنکه کاروان پیشروندهٔ رنج و مبارزه از قافله سالاری “رهبر” محروم است، ولی سیستم افکار و اندیشه‌های رهنمونی، تحلیلها و پیش بینی‌های داهیانه و سرانجام منشها و کنشهای وی چون ستارهٔ صبح سمت رسیدن به روشنائی فردای تابناک را نشان میدهد.

رسالهٔ حاضر که در سال ۱۹۸۸ توسط خامهٔ شهید “رهبر” رقم زده شده است، اینک در گرامیداشت سومین سالروز شهادت آن بزرگمرد به نشر میرسد.

۱ـ جوانان افغان در آغاز قرن بیست و یک

      چرا به جوانان؟ چرا قرن بیست و یکم؟

پیش درآمد:

انسان معاصر سرگردان است. پیشرفت سریع و شگرف انسان در طی پنجاه سال اخیر آنچنان گسترده و در ابعاد ناپیدا کرانه سیر کرده است که انسان که خود آفریننده و گرداننده آنست، اکنون اسیر دستاورد ها و فرآورده های خود شده است و هنوز نمیداند که این گنجینۀ لایتناهی اختراعات و اکتشافات جدید را در کدام قالب اجتماعی مناسب بریزد و با کدام معیارها و ضابطه‌ های ارزشی آنرا آذین ببندد.

می‌گویند قرن نزده، قرن انسانهای بزرگ و مشکلات و معضلات کوچک بود و قرن بیست، قرن مشکلات عظیم، پیچیده و لاینحلی است که در دست انسانهای کوچک، ناتوان و مفلوج گیر افتاده است. آیا قرن آینده، این عدم تناسب و ناموزونی دو قرن گذشته و کنونی را خواهد توانست با انسان‌های بزرگ پاسخ بگوید؟

از آغاز تاریخ مکتوب انسانی تا کنون، جامعۀ انسانی با دگرگونی‌های بیشماری همراه بوده است. حوادث و رخداد ها همراه با انسانهای نیک سرشت و بد طینت در جریان حرکت پیشرونده و سیر متعالی انسانی، تاریخ پرماجرای ما را میسازد که گاه حوادث و رخدادها در سایۀ عظمت شخصیت‌ها رنگ میبازند و زمانی هم حادثه‌ها قهرمانان خود را می بلعند، ولی در همه احوال، اوضاع و شرایط موجود و جریانات متضاد لایتناهی موثر بر رخداد ها شکل نهایی رخداد ها و شخصیت‌ها را ترسیم مینمایند.

در جریان پیش از هشت دهۀ قرن حاضر، تکاپو و تپ و تلاش انسانها برای شکل دهی جوامع آرمانی، برای پیشرفت و رشد اقتصادی، برای “جهان وطنی” کردن اقتصاد، سیاست، فرهنگ و ایدئولوژی، برای دستیابی به گوشه‌های تاریک جامعۀ طبیعی و اجتماعی، سفر به فضای خارجی و تسلط بر کیهان، داخل شدن در عصر تکنولوژی هسته ای و تجاوز از آن به عصر انفارماتیک (کامپیوتر)، جدی شدن مشکلات محیط زیست، خطرناک شدن تفاوت‌های اجتماعی- اقتصادی در داخل جوامع ملی و در سطح جهانی، ناهمآهنگی و تضاد میان پیشرفت‌های علمی و صنعتی، و اشکال و مناسبات اجتماعی حاکم در جوامع و بویژه مشکل استعمار، امپریالیسم، نژاد گرایی، جنگ‌های خانمانسوز تجاوزی، پرابلم های مربوط به آزادی‌های سیاسی و اجتماعی (دموکراسی به مفهوم عام آن) و صدها مسائل دیگر فقط توانست برای انسانهای قرن ما یک نکته را به اثبات رساند که ما هنوز تا “انسان شدن” فاصلۀ زیادی داریم.

هم اکنون، کتله های وسیع بشری برای انسانی کردن جوامع خود برنامه‌هائی برای ورود به قرن بیست و یک در دست تهیه دارند. گرچه این برنامه‌ها در شمال، غیر از آن ست که در جنوب، در شرق در مخالفت با غرب و ازین جامعه در تناقض با آن دیگریست و امیدی نیست که بتواند برنامۀ هماهنگی برای انسانی ساختن واقعی عرضه نماید، ولی به هر حال، این برنامه ریزی‌های درازمدت ما را هم مجبور میسازد نیمه چشمی به آیندۀ خود و فرزندان خود داشته باشیم و از هم اکنون خود را برای ورود به قرن جدید که با معضلات و پرابلم های بیحد و حصری همراه است آماده سازیم و ما که اکنون خورشید طلایی رنگ آماده به غروب را در بالای کوهستان زمانه میمانیم، به کسانی که در صبحگاهان قرن آینده سر از خاور برون می آورند، پیام درد آلود خود را در میان بگذاریم تا مگر اشارۀ ما گنگ‌های خوابیده در جهان را نسل آینده و امید فردا بشنود.

 این پیامیست به جوانان قرن بیست و یکم، به جوانان افغانی.

ادامه دارد

 بر گرفته از آرشیف سایت افراشته