پیامد های فاجعه بار تجاوز امریکا به افغانستان
بامداد
پیامد های فاجعه بار تجاوز امریکا به افغانستان
استعمار زیر شعار کمک به کشور ها، آن ها را چپاول می کند
حوادث و رخداد های بزرگی که دریک مقطع زمانی واقع می گردد، آن زمان را نسبت به روند عادی تاریخ برجسته ومشخص می سازد، وهمواره این برازندگی نگاه ها را به خود جلب می کند، زیرا که این حوادث تغییرات وپیا مد هایی را به همراه داشته، که برسرنوشت آن جامعه تأثیر گذار بوده است.
حوادث درتاریخ، بنا به ماهیت واهمیت شان به عنوان یک عامل پیش رونده یا بازدارنده به حساب می آید . زیرا معمولاً این حوادث بر سرنوشت مردم تأثیرگذاراست. تاریخ خونبار و پر از فراز وفرود و جولانگاه حماسه آفرینان کشور ما، مشحون از حوادث سرنوشت ساز وقابل درنگ و دقت بوده است. بد بختانه که اکثر حوادث در کشور ما به خاطر به انقیاد و به بردگی کشیدن مردم آزادۀ ما صورت گرفته است.
مردم ستم کشیدۀ ما درهفتم ماه اکتوبرسال 2001م در هجده سال قبل از امروز، شاهد یک حادثۀ وحشتناک دیگری در تاریخ کشور شان بودند . در این روز امپریالزم امریکا، با سایر شرکای جهانی اش، طی یک تهاجم وحشیانه از هوا و زمین کشور ما را اشغال کردند. تمهید غدارانۀ این تجاوز را سال ها قبل تدارک کرده بودند. اما حادثۀ یازدهم سپتامبر 2001م یا حمله به مرکز تجارت جهانی در نیورک، به عنوان بهانه و دستاویز، تطبیق وعملی کردن این نقشۀ شوم تجاوزگرانه به کشور ما را برای استعمار کاملاً آسان وساده ساخت. امپریالیزم امریکا، مسوولیت حمله به مرکز تجارت جهانی را به دوش سازمان القاعده انداخت. به گفتۀ سردمداران امریکا در آن زمان، بن لادن رهبر این سازمان درافغانستان پناه گرفته بود. هرچند که امریکا بن لادن را در زمان تجاوز روس ها به افغانستان، خودش به این کشور آورده بود تا در برابر روس ها بجنگد، اما منافع امپریالیزم ایجاب می کرد که یک روز او را دوست حساب کند و روز دیگر دشمن! سیاه و سفید کردن و ایجاد بهانه برای استعمارگران سهل ترین کاراست ، زیرا که به جز سود به هیچ چیز دیگر متعهد وپابند نمی مانند!
امریکا، با تجاوز به افغانستان درهفتم اکتوبر 2001م زیرعنوان مبارزه برعلیه تروریزم، حاکمیت گروه طالبان را نیز به عنوان حامی بن لادن سرنگون کرد. درحالی که این گروه نیز به صفت نیروی جاده صاف کن تجاوز، قبلاً توسط امریکا، در تبانی با کشورهایی چون (انگلستان، عربستان سعودی وپاکستان …)، طراحی وایجاد گردیده بود. هیلاری کلنتون، وزیر خارجۀ اسبق امریکا، چند سال قبل این موضوع را به طور صریح و واضح اذعان واعتراف کرد.
هجده سال تمام از این تجاوز بدفرجام به کشور ما می گذرد. امپریالیزم امریکا، درآوان تجاوزش، مانند سایراستعمارگران شعارها ووعده های بلند بالا وفریبنده ای به مردم افغانستان داده بود که تروریزم را، که خود آفریده گارآن است، از افغانستان نابود می کند، برعلیه کشت و قاچاق مواد مخدر مبارزه می کند، حکومت داری خوب، انکشاف اقتصادی وشعارهای دیگری از این دست را برای بهبود زندگی مردم داده بود، و گفته بود برای عملی کردن این ها به افغانستان آمده است.
اما امریکا، طبق طینتش، برخلاف این شعارها ووعده هایش درخفا به خاطر اهداف رزیلانۀ خودش گروه طالبان را موازی با حکومت دست نشانده اش تمویل وتجهیز کرد، تا آن جایی به حمایت این گروه مبادرت ورزید، که بر70 درصد اراضی کشور مسلط گردیدند. به اساس توجه امریکا به این گروه، حالا طالبان در سطح ملی وبین المللی اتوریته ای به مراتب بالاتر از حکومت دست نشاندۀ کابل دارند. واین بدون حمایت امریکا، کار آسان و ممکن نبود. به این گروه ساخته ای خودش، آن قدر توجه مبذول می دارد که به هر کرشمۀ آن تمکین می کند. وقتی این گروه، در موجودت یک حاکمیت پوشالی در کابل، مذاکرۀ مستقیم با امریکا را مطرح کرد، امریکا بدون رعایت موازین پذیرفته شده، یا بهتر است گفته شود با زیر پا گذاشتن همه موازین ملی وبین المللی، به طورمستقیم مذاکرات با این گروه را در کشورهای مختلف بدون درنظرگرفتن ارادۀ یک ملت انجام داد. با این همه گروه طالبان اگر در گذشته آدرس مشخصی داشتند، ومطابق نقشه های امریکا ، حرکت می کردند، حالا این تمرکز نسبتاً به هم خورده ودست های دیگری ما نند روسیه، چین، ایران ودیگران نیز در این بازی دخیل شده است، وهرکدام تلاش می کنند، از این گروه ارتجاعی بمثابه ابزار سیاسی و نیروی فشاربه سود خود در بازی های منطقه ای و بین المللی استفاده کنند.
اما حالا امریکا در تلاش است که گروه طالبان را بر سرقدرت بیاورد ویا درقدرت شریک نماید، تا از چنگ دیگر حریفان اش آنها را بیرون بکشد. برمبنای توافقاتی که زلمی خلیلزاد، نمایندۀ امریکا در طی نه ماه مذاکره با این گروه انجام داد، این گروه در آن توافقنامه تعهد کرده اند که به کسی اجازه نمی دهند که از خاک افغانستان برعلیه منافع امریکا اقدام نظامی نماید. این تعهد طالبان مبین آن است که امریکا در نظر دارد، که حکومت افغانستان را به فرزندان بیابان گرد خود بسپارد، وجای این گروه هرجایی را با جاگزینی گروه داعش و دیگر گروه های تروریستی پر کند، و با این ابزارهای جاگزین طالب، خواب کشورهای آسیای میانه وحامی شان (روسیه) نوظهور را آشفته سازد. به هر صورت، حالا مردم ما درعمل دیدند ، که امریکا به جای مبارزه بر علیه تروریزم، به ایجاد جرثومه های عجیب تر پرداخته است وبه هیچ وجه برعلیه تروریزم مبارزه نمی کند، بلکه تروریزم پروری و استفاده ازآن برای ایجاد بحران در کشورهای مختلف، ومتعاقب آن حملۀ نظامی به کشورهای درحال بحران، زیر نام تطبیق دموکراسی، یکی از برنامه های امریکا درقرن بیست ویک است.
شعار دیگر امریکا در تجاوز به افغانستان، مبارزه بر علیه کشت وقاچاق مواد مخدر بود.
بعد ازسال 2001م وحضور امریکا در افغانستان، زرع وکشت وقاچاق مواد مخدر چنان سیر صعودی پیدا کرد که به اساس آمارهای ارایه شده توسط نهاد های مربوط حکومت افغانستان ونهادهای بین المللی که در این رابطه فعالیت دارند، تا 9هزار تُن درسال تولید، پروسس وبه بیرون از کشور انتقال وقاچاق می گردد، البته که بنا به پلان امپریالست ها مبتنی بر رعایت عرضه وتقاضا، این ارقام با جذر ومد هائی همراه بوده است.
همه می دانند که با وجود تکنالوژی پیشرفتۀ کنونی که بنادر و میدان های هوایی کشورها به آن مجهز اند، انتقال یک کیلوی این مواد توسط افغان ها به خارج غیرممکن است. حالا این مسئله آفتابی وغیر قابل انکاراست که این مقدار کلان مواد مخدر را که در افغانستان تولید می گردد، آن را امپریالیست ها توسط طیارات شان که مصئوونیت از بازرسی دارند، و یا بهتر است گفته شود که به حکومت دست نشانده اجازه نمی دهند که این طیارات را بازرسی کند، توسط همین طیارات، مواد مخدر تولید شده درافغانستان به خارج انتقال می گردد، ومیلیاردها دالر عواید از این مدرک به کیسۀ امپریالیست ها، به ویژه امپریالیزم امریکا، می ریزند. درطی هجده سال امپریالست ها در جنوب کشور امنیت مراکز تولید و پروسس مواد مخدر را خود گرفته اند، وباشنده گان این ساحات را توسط مزدوران شان(گروه طالبان) تهدید به کاشت مواد مخدر کرده و می کنند. اشغالگران دراین مدت حضور شان، برعکس ادعاهای شان افغانستان را در بخش های مختلف به جهنم وحشتناکی مبدل کرده اند.
در مدت تجاوز امریکا به افغانستان، سطح بیکاری وفقر درکشور به طور سرسام آوری افزایش یافته وحتی بی سابقه گفته می شود. بیش از پنجاه در صد جمعیت کشور از بیکاری زیر خط فقر بسر می برد، وجوانان مستعد و تحصیلکرده از رنج بیکاری سیل آسا در این مدت کشور را ترک کرده به استقبال مرگ یا زندگی فجیع از این مصیبت کدۀ امریکا فرار و به آغوش یک آیندۀ موهوم پناه برده اند!
آن عده از جوانانی که بنا به علت های مختلف در کشور مانده اند، اکثر از اثر فقر اقتصادی به صفوف قوای مسلح حکومت پوشالی می پیوندند تا معیشت بخور ونمیر خانواده های شان را تأ مین کنند. این نگون بختان روزانه حد اوسط تا 2 صدتن شان درجنگ های بی مفهموم وبرادرکشی، قربانی نقشه های امپریالیست های استعمارگر وحکومت پوشالی دست نشاندۀ آن ها می شوند، وبا گذشت هجده سال این فاجعه همچنان بی رحمانه ادامه دارد، و پایان آن هنوزدر چشم رس نیست!
شعار دیگرامپریالیزم امریکا، بازسازی افغانستان بود . در راستای بازسازی و رفاه اجتماعی نیز تا هنوز در بخش های اساسی جزئی ترین تغییری به چشم نمی خورد. بستر این کار که با ایجاد زیرساخت های تولیدی آغاز می گردد، کوچکترین نشانی از ایجاد موسسات تولیدی در این مدت دیده نمی شود، و نه تنها که در این مدت در این بخش کوچکترین اقدامی صورت نگرفته است که مردم را حد اقل به خود کفایی در آینده امید وار بسازد، بلکه در این مدت اکثر موسسات تولیدی را که از گذشته به طور نیمه جان باقی مانده بودند، یاآنها به بخش خصوصی سپرده شدند، یا عمداً آن ها را فلج کردند، تا افغانستان به یک کشور مصرفی وبه بازار فروش کشورهای دیگر مبدل گردد.
تنها موسسۀ تولیدی که تا هنوز زیر بار سیاست های استیصال گرانۀ امریکا و حکومت دست نشاندۀ آن نرفته و به سپردن آن به بخش خصوصی تن نداده است فابریکات کود وبرق مزار شریف است، که مظاهرات کارگران آگاه آن جلو اقدامات حکومت در راستای سپردن آن به بخش خصوصی را تا هنوزگرفته است. اما گفته می شود که تا چند ماه دیگر این فابریکات نیز به بخش خصوصی سپرده می شود!
در این مدت هجده سال هیچگاهی به بازسازی این نهاد تولیدی اساسی، حکومت پوشالی اقدامی نکرده است ، تا بهانه ای برای سقوط آن پیدا کند. اما همه پرزه های غیر فعال آن توسط خود تخنیکران مجرب این فابریکات ترمیم و روند تولید آن برخلاف میل استعمار و دست آموزانش همچنان ادامه پیدا کرده است.
این در حالیست که 80 در صد جمعیت کشور به کشاورزی اشتغال دارند، وزراعت یک بخش مهم وحیاتی اقتصاد ما را تشکیل می دهد. تولید کود کیمیاوی با کیفیت و ارزان در داخل کشور وقرار گرفتن آن به دسترس کشاورزان باعث افزایش حاصلات و زمینۀ رسیدن به خود کفایی در این بخش را فراهم می تواند. اما حکومت مزدور مطابق برنامه های بادارانش می خواهد که شمع حیات این موسسۀ تولیدی را نیز خاینانه خاموش کند.
چنانی که مطابق پلان های استعمار، فابریکۀ تولید سمنت جبل السراج را در ولایت پروان فلج کردند، و فابریکۀ تولید سمنت غوری در ولایت بغلان را به بخش خصوصی سپردند، که زمانی با کیفیت ترین تولید را داشت، اما گفته می شود ، که بخش خصوصی با گرفتن رشوه از پاکستان کیفیت تولیدی این فابریکه را عمداً پایین آورده است تا مردم از آن استفاده نکنند و بازار فروش سمنت پاکستان و کشورهای دیگر در افغانستان گرم بماند.
این سیاست های رذیلانۀ اقتصادی وضد منافع ملی با عث گردیده است که سالانه میلیون ها تن سمنت از پاکستان وهمسایه های دیگر وارد افغانستان گردد، و صدها هزار دالر ازاین جهت از کشور فقیری، که خود می تواند این امتعه را باکیفیت تر از واردات بیرونی تولید کند، به علت سیاست های استعماری حاکم بر افغانستان از کشور بیرون می گردد. نیروی کار کشور به علت نبود زمینۀ کار یا به خارج فرار می کند و یا تحت فشار توان فرسا از بی عدالتی ها به مواد مخدر پناه می برد، تا این بی عدالتی مضاعف را در کشور خود نبیند. به همین سان ده ها فابریکۀ تولیدی خورد وبزرگی که توسط سرمایه داران ملی در طی این هجده سال به عشق پیشرفت کشور در اکثر ولایت ها ایجاد گردید، به علت تطبیق سیاست های استعماری توسط دولت مزدور در برابر شان، این فابریکات ورشکست و از صحنۀ تولید دور ساخته شدند وشماری ازاین سرمایه داران را با اختطاف وتهدید مجبور به فرار از کشورکردند.
امپریالیزم امریکا در این مدت، عرصه های مختلف را دچار بحران عمدی نموده و از اصالت ملی خارج کرده است. زیرا خلق بحران یکی از برنامه های امپریالیزم است تا درآن اهداف خود را تطبیق نماید. از جانب دیگر، وجود بحران، فلسفۀ حضور امریکا را در افغانستان توجیه می کند. هرگاه بحران، جنگ و نا امنی نباشد، حضور امریکا زیر سوال می رود که این جا ماندنش برای چیست؟
بحران وحضور نسبتاً دوامدار امپریالیزم در کشور ما، و استفاده از ابزارهائی که در اختیار دارد و با آن در جهت منافع دراز مدت استعماری خود کار و زمینه سازی می کند، دیده می شود که تا حدی اذهان عده ای را به سود توجیه حضور خود منحرف گردانیده است. حالا عدۀ جوانان شهری که درزیرچتر نهاد های مدنی ساختۀ امپریالست گرد آورده شده اند، تیوری های مطرح شده از سوی امپریالست ها را برای حل مشکلات جامعه کارساز دانسته وآن را نشخوار می کنند. این جوانان نسبت به مبارزۀ انقلابی در برابر استبداد وامپریالیزم بی باوراند، واکثر به خاطر رفع ستم به ابزارهای روی می آورند که ابداع آن توسط امپریالست ها ونوکران بومی آن ها صورت گرفته است. جوانان شهری با آنکه نسبت به هرکس دیگری نیاز به تغییرات را احساس و درک می کنند، اما علاج آن را در مبارزات مدنی وگردهمایی های اعتراضی، آن نسخه های که امپریالیزم ارایه کرده است، می بینند وفراتر از آن را افراطیت تلقی می کنند. با آن که این ها در طی این هجده سال گذشته تجربه کرده اند ودیده اند که ستم گران به خواهش کردن دست از ستم بر نمی دارند، واین تجارب کل تاریخ جا معۀ بشری است. با این هم موعظ های منادیان بورژوازی برعلیه انقلاب ومبارزۀ طبقاتی به خاطر تأمین عدالت اجتماعی را با اغماض جاهلانه نادیده می گیرند.
از جانب دیگر امپریالیزم امریکا، با تجربه اندوزی از تجاوز روس ها به افغانستان، همه زمینه های تحرک انقلابی وجنگ مسلحانه را از قبل در کشور ما به اشکال مختلف خنثی کرده است.
وقتی روس ها به افغانستان تجاوز کردند، مردم برعلیه آن ها دست به سلاح بردند وبه کوه ها بالاشدند. امریکا، این خلاء را با گروه طالبان پر کرد. طالبان را از شهرها به روستا ها و کوه ها فرستاد. حالاهرکسی که به عنوان مخالف امریکا سلاح بردارد و به کوه بالا شود اول با گروه طالبان مواجه می شود. گروه طالبان در مدت حاکمیت شان چنان وحشت وعقماندگی را به نمایش گذاشتند که مردم زندگی زیر حاکمیت امپریالیزم را نسبت به طالب ترجیح می دهند، واین از قبل توسط امپریالیزم امریکا برنامه ریزی شده بود.
این وضعیت و نا گزیریی مردم است، که عمر حضور امریکا را در افغانستان نسبت به سایر کشورهای تجاوز گر درگذشته، طولانی تر کرده است. مردم می بینند که ریسمان هر دو طرف (حکومت پوشالی وگروه طالبان) در دست پلید امریکاست؛ وامکان در یک جبهه در کنار طالب قرار گرفتن را این حقیقت دشوار وغیر ممکن کرده است. از سوی دیگر امپریالست ها هدفمندانه چنان تعصبات قومی، زبانی، سمتی ومذهبی را در مدت حضور شان در کشور ما توسط نوکران شان دامن زده اند، که قرار گرفتن اقوام برادر در کنارهم دریک امر مشترک ملی را به یک مسئلۀ نهایت دشوار مبدل کرده است. ایجاد هدفمند چنین وضعیت با عث گردیده است که استعمارگران حالا با خیال راحت وبدون کوچکترین تشویش مصروف عملی کردن برنامه های شان در این کشور اند.
درکنار این مصایب، رشوه وفساد اداری که درفرهنگ کشورما ، ننگ وگناه محسوب می شود، در مدت حضور امپریالست ها به اوج خود رسیده وبه فرهنگ این حکومت و زیر دستان اش مبدل گردیده است، وماشین اش بدون آن یک قدم به پیش حرکت نمی تواند.آدم های پلیدی دراین نظام یک شبه سرمایدار وملیادر می شوند، ودرمقابل آن مردم سیاه روز تر می گردند!
فحشاء نیز از دستاورد های این نظام منفوراست که گفته می شود رهبری گسترش آن در ارگ قرار دارد و به دوش کار کشته هایی است که درخارج دراین زمینه فعالیت های موفقانه ای داشته اند وبر مبنای همان سابقۀ کاری و برازندگی هائی که در این بخش داشته اند، به افغانستان برگشتانده شده اند تا در این کشور (بسته) شهکار کنند. شماری به ظاهر آدم های نامور ، وسر زبان ها در طی این هجده سال دیده شده اند که به آلۀ دست استعمارگران مبدل شده اند و در خدمت تطبیق برنامه های استعمارقرار گرفته اند. این آدم های به ظاهر با شخصیت و نام ونشان دار، مبتذل ترین وظایف و برنامه های استعمار را به دوش می کشند. آن ها دراین مدت رقاصه ها را به ولایات برده اند، تا با رقصاندن آن ها به زعم خود شان زنان در بند را به دموکراسی بکشانند! در مواردی این برنامه ها با واکنش سخت مردم نیزمواجه گردیده است. سردمداران حکومت افغانستان ، اعم از جهادی وغیرجهادی که درطی این مدت به ساز امریکا، می رقصند، با کسانی که درخارج از این نظام به خاطر رسیدن به قدرت همه روز خون بی گناهان را زیر نام جهاد برعلیه کفار می ریزند، همه وهمه ماهیت یکسان دارند، ونوکران استعماراند. جنگ آنها نه به خاطر آزادی کشور از چنگال استعمار جهانی، بلکه به خاطر بدست آوردن قدرت می باشد.
وقتی عطامحمد نور، اسماعیل خان، یونس قانونی، محمد محقق ودیگر شغالان جهادی به امامت طالب درعقب او در نشست مسکو ویا جا های دگر اقتدا و نماز ادا می کنند، چه جای شک در ماهیت یک سان این ها باقی می ماند ؟ این ها همه برده های استعمار اند، که اکت های دروغین آزادگی از خود به خاطر فریب مردم تبارز می دهند. این ها در طی چهل سال، بخصوص در طی هجده سال اخیر، نشان دادند که به خاطر بدست آوردن قدرت، پول وثروت حتی از ناموس، دین وخدای شان می گذرند، وحاضر به هر تعامل پست هستند. چنان که گلبدین امیر حزب اسلامی که خود را به ظاهر برتر از همه برادران اخوانی خود تلقی می کرد و مدافع راستین ارزش های اسلامی تبارز می داد، و دیگر اخوانی های تسلیم شده به امریکا را مرتد می دانست ، درشرایط و زمان موعود به اشارۀ بادارانش درکنار اخوانی های دیگرقرارگرفته و به استعمار سجدۀ سهو ادا کرد و به جزئی از نظام مزدور استعمار تبدیل گردید. حالا در تلاش است تا به التفات با دارانش در راس کل نظام قرار بگیرد. این گودی کوکی استعمار چنان پست و رذیل است که همه جنایات گذشته اش را با چشم پاره گی و بی حیایی، که خصلت اوست، انکار وهمه را یکسره به گردن جنایتکاران رقیب خود حواله می کند و خودش را فرشته تر از فرشته جلوه می دهد.
تجاوزگران چنین شرایطی را در افغانستان فراهم کرده اند، که جنایتکاران به جای مجازات، حاکم سرنوشت مردم ساخته می شوند!
تجاوز امریکا به افغانستان، دراین مدت در ابعاد مختلف، این کشور عقب مانده را صدمه زده و دچار بحران فرسایندۀ کرده است. نجات از این وضعیت، بدون اتحاد ویک پارچگی مردم ورهسپار شدن به انقلاب رهائیبخش ملی و دموکراتیک نوین، ممکن نیست، و هرنوع چاره جویی دیگر به تعداد زنجیرها به تن مجروح و خونین کشور می افزاید.
ننگ ونفرین به امپریالست های اشغالگر ومزدوران بومی آن ها !
شکسته باد دست هائی که وحدت ویکپارچگی ملت افغانستان را تخریب می کنند!
روی سیاه ورسوا باد همه مزدوران اشغالگران، اعم از چپ و راست، که آزادی را با قلادۀ بردگی تعویض کرده اند!
برای مردم ما آزادی مقدم بر همه چیز است وآن را بار دیگر دیر یازود بدست می آورند!
padarjan2019-10-11T16:41:37+00:00