سکینه روشنگر 

“پایان شب سیاه، سفید است” 

زمزمۀ احساس من از درد و سوز آتش تواست میهنم.   

می سرایم لحظه لحظه با سرشک و آه، ترانۀ بودنت را،  

با همۀ درد و فغان و ضجه های زار مظلومانت؛  

آن گاه که برج و باروی انسانیت و شرافت انسانی در کشوری فروپاشید، چه غم انگیز می نماید چهرۀ زیبای شهر. 

این جا درسرزمین من و تو جنایتکاران حاکم اند و ویرانکدۀ ما، میدان تک تازان، جنایتکاران و دزدان سرگردنه است. 

دگر از لذت طراوت بهاران خبری نیست، 

دگر شکوفه های باز نشده می پژمرند و بارور نمی شوند، 

طلع صبحگاهان فروغی ندارد، 

آفتاب اشعۀ زرین و ارزشمندش را از ما دریغ می کند.  

و چه سوز آور است نسیم خوشگوار بهاران. 

گرد و غبار جهل و فساد ناشی از استعمار پذیری، توفان وار همه جا را فرا می گیرد و فرصت های باورمند  انسانیت را از این سرزمین در بند می رباید. 

ای وای! افسوس که برای اکثریت نسل سرگردان و در بند این دیار زندگی به سوی پوچی و بی هودگی راه می یابد. 

دزدان جانی و جنایت پیشۀ خارجی و داخلی، هر سو لمیده و انتظار صیدی پر رنگتر و پر زرق و برق تر  و طعمۀ چرب تر را می کشند. 

 فرهنگ زشت استعماری ترور وتریاک و چور و چپاول و فساد را اعمال و ترویج می کند. 

اکثریت مردان، زنان و اطفال معصوم این ویرانکده زیر فشارهای مختلف فقر و جهل و فسادهای ناشی از سرشت وعمل دستگاه های حاکم ارتجاعی و مستعمراتی، رنج می کشند و به طرف تباهی سوق داده می شوند.   

این جا هر روز زنانی قربانی افکار مذخرف ارتجاعی دین مداران و مردان جاهل و زورگوئی می گردند که خود آن مردنمایان تا خرخره غرق جهالت و فساد و گند افکارعقب ماندۀ قرون وسطائی اند.   

این جا ویرانکدۀ است که استعمارگران به خوبی توانسته اند با استفاده از سلاح دین و جهالت، اهداف شوم غارت و چپاول منابع سرزمین ما را رایج سازند و این فرهنگ زشت چپاول و دزدی را برعُمال دست نشاندۀ شان نیز به میراث بگذارند. 

این جا سرزمینی است که همۀ دنیای ستم و سرمایه  و همسایگان جفاکارش نیز در او منفعتی دارند؛ ولی اکثریت مردم رنج کشیده ومظلوم آن، شب ها گرسنه می خوابند. اطفال خانوداه های فقیر در روی کوچه و بازار، روز تا شام با انجام کارهای شاق وکم درامد برای بدست آوردن لقمۀ بخور و نمیر جان می کنند، مورد سوء استفادۀ جنسی قرار می گیرند، و گاهی هم طعمۀ انتحار و انفجار می گردند.   

دگر باورهای سالم برای زدودن استعمار، جهل و فقر و… به مردم ما خیلی دور و گاهی ناممکن می نماید.

این واقعیتیست تلخ و ضد تاریخ و تکامل. 

مگر بدان هموطن! 

در پایان همۀ شب های ظلمانی و سیاه، صبح درخشانی نهفته است که طلوع این صبح سفید به همت مبارزه و اتحاد و همدلی راهیان راه مردم بستگی دارد.

پس بیا باهم، یکدل ویکدست علیه عاملان این شب ظلمانی وسیاه برزمیم و شانس و امید رسیدن به صبح آزادی و رفاه را هرگز از دست ندهیم. 

آری باید متحدانه برزمیم تا گوهرآزادی را از عمق اقیانوس تیره وتارهستی موجود به دست آوریم.