بشیر 

وضعیت زندگی دهاقین افغانستان

کشور عقب نگهداشته شدۀ افغانستان سرزمینیست که دارای تقریباً ۷۶% ساحات کوهستانی بادامنه های سرسبز و  دربرخی مناطق انبوه از جنگلات و۲۴% زمین های حاصلخیز که اکثرآ برای کاشت دو الی سه فصل کاشت بذرغله جات به شکل خزانی و بهاری مساعد می باشد.  رویش جنگلات مثمر وغیرمثمر در زیبائی آن افزوده است وهوای معتدل طبیعی در مناطقی که در بین ۲۹ درجه و۳۰ دقیقه و۳۸ درجه و۳۱ دقیقۀ عرض البلد شمالی ( یعنی در منطقۀ معتدلۀ شمالی ) واقعند، دارد. وقتی که شعاع آفتاب برخط استوا عمود می تابد درجنوبی ترین نقطۀ افغانستان زاویۀ تابش آفتاب ۶۰ درجه و۳۰ دقیقه و در نقاط شمالی کشور ۵۱ درجه و۳۶ دقیقه را نشان می دهد. این وقتیست که گرمی وسردی شدید می باشد و پس از سردی شدید درافغانستان بهارآغازمی گردد.  در ساختارهای جیولوژیکی و مارفولوژی خود قله های مرتفع و ساحۀ یخچالی، کوه های پوشیده از برف در فصول زمستان و بهار را نمایش می دهد.  ریزش  برف و باران در افغانستان ناشی از تغییرات جوی و جبهات گرم و سرد بحرهند، سائبریا، بحیرۀ کسپین، خلیج فارس و … می باشد.

چنین یک جغرافیائی محل زیست مردمان شریف، زحمتکش و استعمارشکن افغانستان است که  در ادوار مختلفه  تاریخ شان را باخط زرین و درخشان، با روحیۀ آزادیخواهی دربین  سایر ملل جهان ثبت نمودند.  مردمی که دراین خطه زندگی کرده اند ازقدیم الایام دارای پیشۀ تجارت، زراعت، دامپروری، جنگلداری و تربیۀ مواشی به شکل سنتی آن بوده اند که این مشاغل درفرصت هائی عامل خوب انکشاف، ترقی اجتماعی و رفاه زندگی به شمارمی رفتند.

از نظرساختار اجتماعی – اقتصادی، افغانستان درمتن یک جامعۀ نیمه فئودالی، مستعمره و نیمه مستعمره قراردارد و سده هااست که قدرت مطلقۀ حاکمیتش به دست حاکمان فئودال و اشرافیت فئودال- کمپرادور و درمقاطعی استعمارگران خارجی است که فرهنگ منحط شان نیز برجامعۀ ما حکم می راند. اکنون بیش از یک دهه است که امپریالیسم جهانی، به سرکردگی امپریالیسم امریکا،  به بهانۀ انتقام حادثۀ یازدهم سپتامبر( حال دیگر ثابت شده که آن حادثه را پلان شده خودشان به وجود آوردند) با پیاده نمودن بیش از صد هزار نیروی نظامی، با جنگ افزارهای پیشرفته و کشنده خواستند خاک و وطن ما را به جزء قلمرو مستعمراتی خود مبدل نمایند. امپریالیستها با صحنه سازی های مضحک جهت اغوای جهانیان با تراشیدن بهانه های استعماری مثل یازدۀ سپتامبر و تروریزم ، تحت رهبری تفکر نیولیبرالیسم، سیاست گسترش و توسعۀ استیلای جهانی  خود( جهانی سازی) را گستاخانه به نام جنگ علیه تروریزم بین المللی ومبارزه علیه مواد مخدر در ۷ اکتوبر ۲۰۰۱ م با یورش مسلحانه به افغانستان انتقال دادند. آنها این یورش و تجاوز آشکار شان را به همکاری نیروهای سیاه ارتجاعی، تاریخزده، عقبگرا، تکنوکرات های فاسد فراری غرب نشین، معامله گران، سران تنظیم های اخوانی- جهادی، خلقی – پرچمی و دیگر “روشنفکران” فرصت طلب، بورژوا کمپرادورها و اوباشان حرفوی درکشورما انجام دادند. پس ازآن هم به همکاری محافل استخباراتی و جاسوسی  کشورهای منطقه،  دولت دست نشاندۀ  درسایۀ ارباب لمیده و بی  پروائی بر کشور ما تحمیل کردند که ازهیچ نوع اعمال غیرانسانی بالای مردم ما، بخصوص دهقانان مظلوم کشور،  دریغ نورزیده است. اراکین این دولت مزدور وفاسد، مال  و منال مردم و اراضی عامه المنفعه را به تاراج برده، در چور و چپاول دارایی منقول وغیر منقول شخصی، عامه، دولتی وغیر دولتی در طول سیزده سال ریکارد قایم کرده اند. رژیم پوشالی و وابستگانش موجودیت قوای متجاوز امپریالیست ( پیمان ناتو و آیساف) را به خاطر حفظ جان، ثروت وحاکمیت شان  فال نیک گرفته  وجنایات ننگین شان را زیر چتر وابستگی  با اجانب رونق می دهند.

این جنایت پیشگان چماق به دست امپریالیسم، اکثر زیرساخت های اقتصادی – اجتماعی کشورما را به  دستور اربابان امپریالیست شان به نابودی کشاندند. ساحات کاری، افزارشغلی سنتی کارگران، دهاقین، پیشه وران و دیگرمردمان کشور را مورد تاراج خود قرار دادند. بخصوص ساحات زراعتی ،علفچرها، مراتع، جنگلات، ساحات سبز و مسکونی را که در دورۀ اشغالگری خرس های قطبی روس وحکومت تنظیم های جهادی و دورۀ  نکبتبار طالبی با گرایش ضد ترقی نیمه ویران شده بود، کاملاً ویران کردند.   برای نابودی زراعت و ضربه زدن زارعین بینوای ما سیاست زمین سوخته  را با اهداف پلید و شیطانی خود، که وابسته سازی و مطیع ساختن مردم است به اجرا گذاشتند . اکثر مجراها و کانالیزاسیون های آبی، بندها، نهرها  و کاریزها تخریب گردید.  طی سی سال اخیر قهر طبیعت، یعنی خشک سالی نیز همنوا با متجاوزین امپریالیست به کشور ما فاجعه سازگردید. درطول یک دهه واندی اخیرافراد مافیائی زمین و لاردهای نظامی همان زمین های آسیب دیده را که مردم به بازوی خود کمی آماده ساخته بودند و حد اقل بخورنمیر شان ازآن بدست می آمد، به شکلی از اشکال به تاراج برده  واکثریت مردم  و دهقانان ما را روز بروز در فقر و بیکاری و فلاکت و بدبختی و گرسنگی پرتاب کرده اند. نبود حد اقل امکان زندگی و ارائۀ خدمات اجتماعی برای اکثریت مردم و توده های  زحتمکش، مردم را از روستاها به شهر ها رانده و به بردگان روز مزد بدل کرده است که اکثراً همان کار برده وارهم میسر نمی شود، واین محصول سیستم حاکم مستعمراتی- نیمه فئودالی است که بر کشور ما حاکم می باشد . دشمنان طبقاتی و سوگندخوردۀ خلق  کوشیدند که با به انحصاردرآوردن ابزار و وسایل تولید و وارد کردن کالاهای خارجی،  بازارمواد خام و پُختۀ  تولیدات داخلی کشور را کند ساخته ، و روند زندگی عادی طبقات زحمت کش را تار و مار سازند.

حقیرساختن مردم عذاب دیدۀ ما از ویژه گی های این حاکمیت وابسته بوده و پیامد وسیمای پلید سیاست مردود گلوبالیزاسیون و حضورارتش امپریالیسم امریکا و متحدینش را به نمایش کشیده است.

دولت دست نشانده مطابق به استراتیژی اشغالگران امپریالیست، بزرگترین موانع را در سر راه  تولیدات زراعتی داخلی به شیوه های بی اهمیت  وبی کیفیت جلوه  دادن آن ها، نبود  تخم های اصلاح شدۀ بذری، عدم دسترسی به کود کیمیاوی و منابع آبی قرارداده است.  آسیب پذیری زمین و افزارکار زارعین را در جریان یک ونیم دهه، با رونق گرفتن غصب زمین های زارعین توسط زورمندان وتبدیل آن به پارک های رهایشی، تفریحگاه های ثروت مندان، شرکت های ترانسپورتی خصوصی، سرای ها و دوکان ها نیز می توان دید. درنهایت احتکارمواد اولیۀ زندگی، ورود غله و مواد خوراکی ازکشورهای خارجی  همه وهمه عواملی اند که سبب ورشکستگی خانواده های دهاقین گردیده اند. آنچنان که گفتیم در نتیجۀ این فشارها دهقانان ناگزیراً ترک  زمین نموده و از روستا به طرف شهرها رو آوردند که  روزبروز  فقر وفلاکت دامنگیراین طبقۀ زحمتکش ما گردیده است. به گفتۀ  رئیس اتحادیۀ ملی کارکنان دولت دست نشانده  “درحال حاضر ۵۰۰ هزار نفر در ادارات دولتی و یک و نیم ملیون نفر در نهاد های غیر دولتی مصروف کاراند. از مجموع ۱۴ میلیون افغان واجد شرایط کار ۱۲ میلیون آن در بیکاری به سرمی برند”. نبود بازار فروش برخی تولیدات دهاقین نیز به ورشکستگی شان کمک کرده است. با آن که درپنج سال اول حکومت دست نشاندۀ “کرزی” کارکشته ترین جواسیس در امورجاده سازی، بودجه  و مالی، و پلان سازی گماشته شدند. درسال ۱۳۸۳موسم میوه های تابستانی و خزانی کار قیرریزی جادۀ تورخم الی جلال آباد و درسال ۸۴ ازشهر جلال آباد الی سروبی و درسال ۸۵ از سروبی الی ساحۀ پلچرخی را روی دست گرفتند، که یگانه جادۀ خروج تولیدات زراعتی مناطق شمال و شرق کشور به مارکیت های کشورپاکستان بود. گرچه به خا طر نداشتن حمایت دولتی و برخورد استثمارگرانۀ پاکستان تولیدات ما درآن کشور به قیمت نازل به فروش می رسید، ولی به هرحال  بخور و نمیر دهقانان مرفوع می گردید، که با ناامنی راه و ویرانی دوبارۀ جاده ها  این امکانات هم از دهقانان گرفته شد و تولیدات زارعین در بازارهای داخلی انباشت گردید و خرید خود را از دست داد. درپنج سال بعدی حکومت دست نشاندۀ  “کرزی” وسپس تمام دوران حکومت غنی- عبدالله  درعمل به مردم ثابت گردید که اشغالگران امپریالیست دشمن اصلی زحمتکشان هستند و از قبل برای نوکران قلاده به گردن خود رهنمود خرابی زندگی توده های ملیونی ما را صادر کرده اند. از پی آمد غلامی این نوکران و موجودیت باداران غربی شان دهقانان ستم کش ما در زندگی اسفباری بسر می برند و از کشت و زرع خود متنفراند. به طورمثال یک کیلو انگور رسیده درمارکیت های شهرکابل ۱۰ الی ۲۰ افغانی، یک کیلو خربوزه یا تربوز ۱۰ افغانی  اما یک کیلو کود کیمیاوی زراعتی ساخت پاکستان ۳۰ افغانی ویک لیتر تیل دیزل ۶۰ الی ۶۵ افغانی ، ۱۰۰ گرام ادویۀ ضد آتشک تاک انگوری ساخت پاکستان ۳۰۰ افغانی است. دهاقین به هیچ صورت این مصارف گزاف را برای بهبود حاصلات شان  تأمین کرده نمی توانند. در اکثرجاها برای آبیاری و حفظ درختان میوه دهاقین به استفاده از واتر پمپ آبی و کود کیمیاوی ضرورت عاجل دارند که میسرنیست. بالای هر بسوه از زمین کشتی نظر به تعصب طبقاتی حاکم بردولت دست نشاندۀ “کرزی” و سپس غنی -عبدالله، مالیات گزاف وکمرشکنی را نیزبالای دهاقین وضع کرده اند. خلاصه این که ده ها مورد خانه خرابی مردم ستمدیدۀ ما را به نوبت امپریالیست ها ونوکران حلقه به گوش شان روی دست دارند.

اگر درعرصۀ جهانی نظر اندازیم طبق گزارش سالانۀ سازمان ملل و موسسات بین المللی، در سطح جهان خبر از افزایش روز افزون فقر، قرض، سوء تغذیه، مشکلات صحی ، نبود آب سالم آشامیدنی، بیماری های دامنه دار و کشنده  و بسیاری از بلایای دیگراجتماعی برای ملیاردها انسان در سرتا سر گیتی است که درمقابل این ملیاردها انسان محتاج، فقط  ۷۹۳ نفرمیلیاردر جهانی با سرازیر شدن ۶۰۲ تریلیون دالرسرمایه به جیب شان خدائی می کنند و سیستم اربابی سرمایه را با تانک و بمب و … برجهان اعمال می کنند.  این تفاوت نفرت انگیز محصول همین  نظام منفور ومستبد سرمایه داری حاکم برجهان است.

تا زمانی که دهاقین، کارگران و جوانان ضد استبداد و استعمار باکسب بینش و پراکتیک  انقلابی پخته و کارآزموده نگردند و با یک صدا و صف واحد گرد نیآیند وتغییرات بنیادی را درکشورشان هدف قرارندهند با تعویض مهره های فشار حلقات استعماری و ارتجاعی، اسارت و مظالم اجتماعی پایان ویا کاهش نخواهد یافت.

انتخابات و جایگزینی مهره ها در چنین سیستمی نه تنها دردی را دوا نمی کند بلکه فقط  بازی سرگرم کنندۀ است که  عدۀ دلقک به دستور اربابان خارجی خود با دلقک بازی انتخاباتی شان مردم را می فریبند. ورنه همه می بینیم که مجموعۀ این دلقکان انتخاباتی یا کاندیداها همان کفن دزدانی اند که یکی بد تر از دیگری عمل کرده است و آزموده را آزمودن خطا است.