عزت آهنگرنیزک

         هیمه

روزگار عجیبیست
وحشت و سکوت فراگیر
دلها در لرزه و تپش
و صدای ضجه مادران
با همهمۀ مردم
و هیمۀ آتش همنواست
دخترم !
پسرم !
کجایید !
آتش شعله می کشد
و دل و دیوان الفبا را
با قلم رنگی های نازدانه
همراه با دست و پای خونین
غنچه های نورس
به هوا می پراکند
زمین و زمان می‌نالد
و خدا ساکت است و متحیر !!
ازاین خلقت نا هنجار
دراین جغرافیای ادبار
آه،چه جهنمی ست نادانی
من می سوزم !
تو می سوزی !
او می سوزد !
و آن ها آتش گرفته اند !!
بدون آن که بدانند
چرا؟

۱۱ می ۲۰۲۱