ارسالی برهان عظیمی
نکات پیشنهادی در باره تاکتیک ساختن جنبش و اعتراضات برای سرنگونی نظام ضد بشری جمهوری اسلامی در خیابان و محلات
ضمن درود و سلام گرم
روی سخن ما با شما مردم به ویژه زنان و جوانان ستمدیده ایران که عزمتان را جزم کرده اید که دیگر ستم و فقر و بیکار را تحمل نکنید و برای رهایی خویش و همه بشریت جهان می جنگید!
چرا انقلاب و نه چیزی کمتر از آن؟
سرنگونی نظام سرمایه داری ضد بشری جمهوری اسلامی که در قصاوت و بیرحمی دست کمی از دیگر نظامهای فاشیستی ندارد یک فرایند پیچیده ولی ممکن است، به شرط آن که با رویکرد علمی و عقلانی و از قبل برنامه ریزی و حساب شده با در نظر گرفتن همه جوانب بتوان در این مرحله حساس و تاریخ ساز که مردم تحت ستم از امادگی بیشتری برای تارومار کردن و مقابله با کلیت ماشین سرکوب سپاه پاسداران ضد مردمی، جیره خواران بسیجی، ارتش، نیروهای انتظامی و کلانتری ضد مردمی که لحظه ای درنگ در به قتل رساندن جوانان عدالت طلب و آزادیخواه ایران به خود راه نمی دهند، به پیش برد. امروزه زن و مرد، پیر و جوان از کلیه اصناف بپا خاسته اند و حاضرند که تومار یک حکومت مذهبی بنیادگرای مشروعه مذهبی تروریستی را بپیچند و آنرا به زباله دان تاریخ بفرستند.
زنان با خشمشان علیه زن ستیزی این نظام به کف خیابان آمده اند، از حق شان در مخالفت با حجاب اجباری و ستم مردسالارانه نخواهند گذشت و جمهوری اسلامی نیز همچنان زن ستیزی و فرهنگ پدرسالاری را ادامه خواهد داد و به شدت زنان را سرکوب می کند. این دیگر یک اتفاق مسرت بخش عادی شده است که زنان در کف خیابان با نه گفتن به حجاب اجباری، حجاب این نماد تحقیر و بردگی زنان از سر در آورده و می سوزانند! بنابراین نباید فراموش کرد تا زمانیکه جمهوری اسلامی سر کار است در بر همین پاشنه تحقیر، سرکوب، تجاوز جنسی توسط خودی های این نظام و قتل زنان میچرخد، بنابراین تنها راه رهایی واقعی زنان و همه مردم تحت ستم و استثمار ایران سرنگونی انقلابی نظامسرمایه داری ضد بشری جمهوری اسلامی و تارومار کردن کلیه اجزایش میباشد
پیر و جوان، زنان و به ویژه جوانان زن و مرد قشر تحتانی اقلیتهای ملی و مذهبی در مرکز شهرها، مناطق حاشیه نشین و روستاها که پس از گذشت ۴۳ از عمر نکبتبار و شریر نظام جمهوری اسلامی، آینده ای که درخور یک زندگی مطلوب انسانی باشد برای خود متصور نیستند و گروهی که کمتر از انسان با آنها برخورد شده و به حاشیه پرتاب شده اند، گروهی که هر روز برای زنده ماندن تلاش میکنند با پافشاری بر حقوق مسلم به زیر پا گذاشته شان از سوی سران نظام بدطینت، مکار، حیله باز و دغلباز جمهوری اسلامی به میدان مبارزه قدم گذاشته اند و می دانند هیچ چیزی مگر جانشان را در این مبارزه مرگ و زندگی برای رهایی از دست نخواهند داد، علیرغم اینکه می دانند ممکن است به قتل برسند اما حاضر نیستند که دیگر تحت شرایطی که از طرف این نظام فاسد و ماشین سرکوبش بر آنها تحمیل میشود زندگی کنند و بانگ یا مرگ یا آزادی، جمهوری اسلامی نمیخواهیم را در کوچه و خیابان فریاد میزنند.
نباید فراموش کرد که در این مبارزات سرنوشت ساز در کف خیابان هر چند دادن هزینه جانی اجتناب ناپذیر است اما نیاز است از هزینه جانی تا حد ممکن به شدت پرهیز کرد زیرا حفاظت از جان هر یک از معترضین جانفشان بسیار مهم است و این کار شدنی نیست مگر آنکه روی تاکتیک های صحیحی با رویکرد علمی حسابشده و از قبل طرح شده همه جانبه فکر کرد. روی این نکته کلیدی باید تعمق کرد: همانطور که دشمن با تاکتیک حسابشده و از قبل طرح شده و تحلیل از آرایش نیروی مردم در میدان مبارزه در هر کوچه و خیابان و محله هر شهر در سراسر ایران در هر شرایط و زمان مشخص به مصاف ما می آید، ما نیز نیاز داریم که با صحنه مبارزه را رصد کنیم و آرایش نیروهایمان را در لحظه از مبارزه خیابانی ارزیابی و مجددا باز ارزیابی کنیم.
قبل از پرداختن به مسائل کلیدی تاکتیک مبارزه خیابانی چند درس تاریخی را هرگز نباید فراموش کرد که عبارتند از:
پلیس و کلانتری هرگز خادم مردم نیست، بلکه قاتل مردم است.
ارتش برادر ما نیست! ارتش همچون پلیس ضد شورش و نیروهای انتظامی و کلانتری و سپاه پاسداران و بسیج همگی ابزارِ سرکوبِ مردمِ تحتِ ستمِ حق طلب است که توسط سران نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی آموزش دیده و تربیت تروریستی شده اند که از منافع آن نظام ضد بشری حفاظت کنند. در این مورد هیچگونه توهمی نباید داشت. زیرا طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی “وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح” بخشی لاینفک و جداناپذیر از قوه مجریه است، “قوای سه گانه زیر نظر ولایت مطلقه هستند” و خامنه ای به عنوان ولی فقیه فرمانده کل قوا است و اوست که حرف آخر و تصمیم نهایی را برای حفظ منافع نظامشان در زمان هایی که مبارزات برحق توده ای پایه های حکومتشان را سست میکند، می گیرد. اوست که دستور نهایی سرکوب و قتل دولتی را صادر میکند. بیشتر و مهتر آنکه نباید فراموش کرد که ما با یک دیکتاتوری فردی (خامنه ای) روبرو نیستیم بلکه این نظام در کلیتش فاشیست و دیکتاتور است و کلیه سرانش از هر جناح و دسته ( چه اصلاح طلب، چه اصولگرا و غیره) بخشی از ساختار این دیکتاتوری هستند و برای منافع نظامشان یک زبان و همدل هستند و از هیچ شرارت و قتل و بیرحمی و حیله ای برای سرکوب مبارزات مردم علیه نظامشان و ادامه عمر ننگین و شرارت بار این نظام تروریست جانی فروگذاری نمیکنند. مبارزه ما با دیکتاتوری فردی خامنه ای نیست علیرغم آنکه با دادن شعار مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنه ای در واقع کل نظامشان با تحقیر کردن فرمانده کل قوایشان(خامنه ای) تحقیر و خوار میکنیم، این بخشی از مبارزه ایدئولوژیک ما برای نشانه گرفتن قلب این نظام است! از یک سو همانگونه که به درستی در مبارزات اخیر می بینیم دیگر شعار “رضا شاه روحت شاد” تا حد زیاد مانند سابق به گوش نمیرسد و مردم در تهران حتی شعار “مرگ بر دیکتاتور چه شاه باشه چه رهبر” یا شعار “مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر” سر دادند؛ خطر اینکه یک طبقه ستمگر دیگر جای این نظام ضد بشری آخوندییسم بنیادگرای مذهبی را بگیرد کاملا منتفی نشده است اما در عین حال این امر خوبی است که مردم با نظام دیکتاتور ساقط شده پهلوی که ساواکش در کشتن مخالفین در آنزمان در دنیا سر زبانها و مشهور بود مرزبندی میکنند و نشان می دهند که شرافت و کرامت انسانی در انتخاب نوع رژیم در نظر می گیرند و برای به خاطر دست یافتن به فرجامی مستقل و مطلوب خودشان در یک سره و سرنگون کردن نظام جمهوری اسلامی حاضر نیستند از بین دو نظام بدتر و بد، بد را انتخاب کنند و بین دو نظام دیکتاتوری لجام گسیخته آخوندی و سلطنتی به دیگری یعنی دیکتاتوری سلطنتی پناه ببرند! از سوی دیگر تحت هیچ شرایطی هم نباید خود را اسیر حماقت و ساده لوحی کرد و به یک جناح این این نظام چشم امید بست و جنبش و مبارزات برحق مردم را به زیر پر و بال این یا آن جناح حیله گر و مکار روان ساخت! شرط پیروزی ما این است که در زمانی یک گروه و یا فرد و جریانی حتی از سر نادانی و ندانم کاری و درس نگرفته از مبارزات پیشین مان در سالهای گذشته بخواهد چنین کند با او مبارزه جدی اصولی عقلانی با اتکاء به دلیل و برهان و شواهد تاریخی با رویکرد علمی شود و او یا آن گروه را از بردن جنبش به چنین راهی که با ناکجا آباد ختم میشود و باعث شکست جنبش میشود در ملاء عام باز داشت و اگر بر موضعش پافشاری کرد بیدرنگ او را ایزوله نمود. برای پیشبرد مبارزه ظفرمندانه این دوره از مبارزات برحق مردم کلیه مبارزین و رهایی بخشان بشریت ستمکش در کف خیابان در این موارد نباید لحظه ای از خود توهم و اغماض نشان دهند. هر گونه اغماض و دودلی در مورد ذکر شده بالا جنبش مردم را با عقب نشینی جدی روبرور میسازد و شکست آنرا کلید میزند.
در مبارزات کف خیابان اخیر ما شاهدیم که در برخی نقاط ایران چند جنایتکار شریر دست پروده این نظام کم شد و به درک واصل شدند، اما همچنان هزاران هزار جانی قسی القلب و بیرحم دیگر وجود دارند، بنابراین تنها گزینه مطلوب در مقابل مردم ستمکش ایران این است که کلیه ارتش و نیروهای مسلح و سپاه پاسداران و بسیج و نیروهای انتظامی و ضد شورش را بعلاوه کلیه موسسات اقتصادی، قضایی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی ضد بشری را تارومار کرد. شک نباید کرد ما برای دفاع از خود در صورت اینکه جانمان مورد خشونت دولتی قرار گیرد ما را به قتل برسانند باید دفاع کنیم و خشونت دولتی ضد انقلابی را با خشونت انقلابی برای اینکه دیگر خشونت ضد انقلابی و اسلحه کشتار دولتی وجود نداشته باشد پاسخ بگوییم.
اما نباید فراموش کرد که انقلاب انتقام نیست، انقلاب برای آن نیست که به سادگی طبقه سرمایه داری از بالا پایین آورده شود و طبقات فرودست زحمتکش تحت ستم و استثمار به بالای هرم قدرت برود( بالایی ها و دولت و موسساتش بدون اینکه دست بخورند پایین بیایند – مانند آنچه در سال ۵۷ به دستور نیروهای پرقدرت جهان اتفاق افتاد و خمینی و دارودسته حلقه زده به دورش جای شاه را گرفت نظام ضد بشری را، جمهوری اسلامی را به مردم تحمیل کردند- و طبقه ستمگر دیگری جایشان بگیرند و یا گروهی تحت نام دفاع از منافع پایینی ها و ستمکشان به سادگی جایشان بگیرند)؛ انقلاب سرنگونی یک طبقه در راس قدرت است که توسط طبقات ستمکش واژگون میشود و کلیه موسسات ارتجاعیش ویران و تارومار میشود. به عبارت دیگر همانطور که مائو رهبر انقلاب چین به ما آموخت انقلاب شورش و طغیان است، انقلاب عملی است قهرآمیز كه بدان وسیله یك طبقه، طبقه دیگر را واژگون میسازد.
پس نیاز است که انقلاب اجتماعی با شرکت میلیونها نفر را به پیش ببریم!
انقلاب و نه چیزی کمتر!
ما قبلا در تحلیلی که ۳ ماه قبل از شروع اعتراضات کنونی ارائه دادیم بطور شفاف رو به شما مردم نوشتیم:
«اوضاع جامعه حالت انفجاری دارد و بشکه باروت خشم توده های تحت ستم قشر تحتانی جامعه بزودی فوران میکند و ممکن است به سوی ایجاد وضعیت انقلابی پیش برود…نظام ضد بشری جمهوری اسلامی به شدت به وحشت افتاده، ترسیده و تاب و تحمل کوچکترین انتقاد، مخالفت و حق طلبی را ندارد و از نهایت استیصال و ضعف به بازداشتهای فله ای دست میزند. جمهوری اسلامی میتواند شرایط انقلابی را با سرکوب گسترده در کوتاه مدت به تعویق بیندازد اما نمی تواند از وقوع آن جلوگیری کند! و از همین رو این امکان و احتمال از پتانسیل بالا برخوردار است که مخالفتهای مدنی و سرپیچی از قوانین و احکام هم به یک موج مخالفتها و مبارزه مسالمت آمیز در کل جامعه تبدیل شود، که مردم ستمکش دیگر حاضر نیستند آنچه به آنها تحمیل میشود را بپذیرند، مشروعیت کل سیستم را به زیر سوال برده و سپس به یک شورش سراسری و بغضی که میترکد و انبار باروت جنبش برحق ستمدیدگان را برای زدن میخ به تابوت نظام ضد بشری جمهوری اسلامی شعله ور میسازد!
تاکید مجدد بر نکات اساسی وضعیت کنونی ضروری است :
اختلاف و قطب بندی در طبقه حاکم جمهوری اسلامی و اختلاف طبقاتی در کل جامعه آنقدر شدید و عمیق شده است که طبقه حاکم دیگر نمی تواند به عنوان یک «نیروی متحد» و “یک صدا و یکدست “همچون گذشته (از نخستین روز به قدرت رسیدنشان و تاسیس جمهوری اسلامی تا ۴۳ سال اخیر) عمل کند و نظم و “تعادلی” را که تحت حاکمیت این نظام بر اکثریت فرودستان تحمیل کرده است، به پیش براند. با اتکا در کاربرد روش و رویکرد علمی ماتریالیسم تاریخی مرتبط با علم کمونیسم روشن می شود که این طبقه حاکم (و در کل جامعه) آنقدر شدید و عمیق تقسیم و قطبی شده است که طبقه حاکم نمی تواند به عنوان یک «نیروی متحد» به حکومتی ادامه دهد که این کشور را برای نسل ها، از زمان انقلاب مشروطه (۱۲۸۴) و تاکنون و دست به دست شدن قدرت سیاسی از سلطنت طلبان دیکتاتور به مشروعه طلبان(حاکمیت جمهوری اسلامی) مستبد دینی، تحت حاکمیت این سیستم نگه داشته است. یکدست کردن قدرت حاکمه با به قدرت رساندن رئیسی و تشکیل دولتی از مقامات امنیتی، سپاه، ارتش و قضات تحت فرمان خامنه ای (پدر خوانده نظامی که مانند مافیای خونریز و شریر عمل میکند) مصادف شد با از قدرت خارج کردن جناح اصلاح طب و عملگرا و گرفتن بلندگو از آنها. وقوع این رخداد به خاطر این است-که وضعیت جهانی که تاثیر به سزا و اساسی در شکل گیری سیاست راهبردی داخلی هر کشور دارد- نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی در جهان سرمایه داری-امپریالیستی غرب به رهبری امپریالیسم آمریکا که بر جهان حاکم است به شدت منزوی شده است، و ضرورتش را در اتکا به امپریالیستهای چین و روسیه به عنوان تنها گزینه برای ادامه حیاتش فرموله نموده است. تجاوز ارتجاعی روسیه به اوکراین در تقابل خونین با امپریالیستهای متحد در ناتو، فرایند انتخاب و گرویدن نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی به جبهه امپریالیستهای شرق(چین و روسیه) را تشدید کرد! اما این یگانه رخداد در وضعیت پیش رو در جهان و در تاثیرش بر آنچه در داخل ایران شکل میگیرد نیست!
مهمترین اتفاق در اوضاع کنونی این است که نسلی نوینی به ویژه جوانان ستمبر حاشیه نشین شهرهای کلان که از دل و در خلال تحولات ۴ دهه گذشته دگردیسی این نظام پا به عرصه وجود گذاشته و دریافته است که آینده مطلوبی که شایسته زندگی انسانی باشد در این نظام برایش قابل حصول و تصور نیست و دیگر گوشش به قول و قرارهای دروغین حاکمان اختلاسگر و نالایق بدهکار نیست، شدیدا مشروعیت این نظام و نظم حاکمی که بر اکثریت شهروندان ستمکش ایران از طرف سران این نظام ضد بشری بر آنها تحمیل شده است را در فرصتهای مناسب( دی ۹۶ و آبان ۹۸) در کف خیابان به چالش کشیده است و دیگر تاب و تحمل این نظام جهل و جنون و ستمکار شریر را ندارد و مترصد بدست آوردن فرصت مناسب برای رویارویی مجدد و پایان دادن به نظم حاکم است که به سد جدی رشد نیروهای مولد ثروت تبدیل گشته است . وقوع این چنین قطب بندی ها و درگیریهایی که دائماً خود این نظام و سرانش (بر مبنای ضرورتی و نیازی که برخاسته از سوخت و ساز نظامشان است) بهوجود میآورند، نشاندهنده تضعیف بالقوه تسلط این نظام بر تودههای مردم است: در واقع سردمداران «فرصتی نادر» را برای میلیونها توده فرودست و بی چیز مردم فراهم میکنند تا بیدار شوند. ماهیت واقعی این نظام و ابزار خشونت آمیز که از طریق آن همواره حاکمیت خود را حفظ کرده است را بشناسد و نه تنها برای مقاومت در برابر جنایات مستمر و تشدید آن، بلکه برای سرنگونی این نظام و جایگزینی آن با یک نظام کاملاً متفاوت نوین قیام کند، نظامی (سیستمی) که در ایران و در منطقه و سراسر جهان مبتنی بر استثمار شرورانه و ستم جنایتکارانه، مسلح کردن گروه های همپیمانش در منطقه و دامن زدن به جنگ های نیابتی از طریق آنها (حزب الله لبنان، حوثی ها در یمن، “کاتب حزبالله”، “عصائب اهل الحق” و “سازمان بدر” سه گروه هم پیمان و تحت حمایت مالی و نظامی و فرمان جمهوری اسلامی در عراق، و گروه “جهاد اسلامی” در غزه و پشتیبانی مالی و نظامی از دولت مرتجع بشار اسد در سوریه) سرعت بخشیدن به در دست یابی اش به سلاح اتمی و اتکا به امپریالستهای شرق( چین و روسیه) برای ادامه عمر نکبتبارش در ازاء فقر روزافزون ستمبران ایران نیست، بلکه بر اساس روابط رهایی بخش میان مردم و رفع ستم و تخاصمات طبقاتی و ملی است. این نظم نوین، رادیکال و متفات که برازنده زندگی انسانی باشد تنها از دل انقلاب کمونیستی و روی کار آوردن جامعه سوسیالیستی نوین در ایران بوجود خواهد آمد. نظم نوینی که به جنگ های نیابتی پایان دهد و به جای حمایت از گروهای ارتجاعی منطقه از انقلاب و جنبش های آزادیبخش و عدالتجو علیه نظام سرمایه داری-امپریالیستی و حاکمان ارتجاعی وابسته به آن نظام ضد بشری برای رسیدن به هدف نهای کمونیسم( محو “۴ کلیت” مورد نظر مارکس)* در سراسر جهان حمایت و پیشروی میکند.»**
درس هایی در باره تاکتیک های مبارزات خیابانی از درون آنچه در کف خیابان اتفاق افتاده است
در ابتدا اعتراضات خیابانی به یمن شبکه های اجتماعی قابل دسترس که هنوز مختل و فیلتر نشده بود بسیار هماهنگ تر و یکپارچه تر بود. شبکه های اجتماعی فرصتی به دست فعالین مبارزه در کف خیابان داد که بتوانند برنامه خود را در روز و ساعت معین تبلیغ کنند و تظاهراتها و اعتراضات خیابانی حول قتل دولتی مهسا امینی و علیه حجاب اجباری و گشت ارشاد شکل بگیرد. دشمن ما جمهوری اسلامی ابتدا تلاش کرد همزمان با سرکوب شدید و همه جانبه اعتراضات توسط نیروهای مسلحش مسئله را انکار کرده، در موردش سکوت کند و آنرا نادیده بگیرد با این فکر ابلهانه که البته از خصوصیات همه نظامهای دیکتاتوری مرتجع منسوخ تاریخی است که زمانیکه پایه نظامشان سست گشته و در آستانه فروپاشی قرار دارند که گویا این فقط چند اعتراض خیابانی است و بزودی توسط نیروهای مسلحش تارو مار شده، مرتفع میشود، فیصله می یابد و مردم به خانه هایشان بر می گردند. اما هرچه تلاش کرد و میکند نتوانست و نمی تواند از طغیان و شورش بر حق مردمی که کارد به سبب فقر روزافزون، دیکتاتوری مذهبی لجام گسیخته و نبود آزادی به استخوانشان رسیده ، بخواباند و این مبارزات نه تنها با فراز و نشیب خویش همچنان تا لحظه ای که این مطلب نوشته میشود و به دست شما میرسد ادامه دارد، بلکه از قوت بیشتری نیز برخوردار شده است. درود به شرف مردم ایران درود به اقلیتهای ملی و همچنین اقلیتهای مذهبی تحت ستم سراسر ایران که دست رد به همه ترفندهای نخ نما شده این نظام ضد بشری زده و همچنان در کوچه و خیابانهای شهرهای مختلف پرچم رهایی علیه ستمگری جمهوری اسلامی را بدوش زخمی خویش می کشند.
همانگونه که در ابتدا نوشته شد:
سرنگونی نظام سرمایه داری ضد بشری جمهوری اسلامی که در قصاوت و بیرحمی دست کمی از دیگر نظامهای فاشیستی ندارد یک فرایند پیچیده ولی ممکن است، به شرط آن که با رویکرد علمی و عقلانی و از قبل برنامه ریزی و حساب شده با در نظر گرفتن همه جوانب بتوان در این مرحله حساس و تاریخ ساز که مردم تحت ستم از امادگی بیشتری برای تارومار کردن و مقابله با کلیت ماشین سرکوب سپاه پاسداران ضد مردمی، جیره خواران بسیجی، ارتش، نیروهای انتظامی و کلانتری ضد مردمی که لحظه ای درنگ در به قتل رساندن جوانان عدالت طلب و آزادیخواه ایران به خود راه نمی دهند، به پیش برد. امروزه زن و مرد، پیر و جوان از کلیه اصناف بپا خاسته اند و حاضرند که تومار یک حکومت مذهبی بنیادگرای مشروعه مذهبی تروریستی را بپیچند و آنرا به زباله دان تاریخ بفرستند.
ستم بر زن با تحمیل حجاب اجباری یک رکن اصلی و یک شاه کلید( کلید آخوندی!) در زنجیره به هم قفل شده ستمگری های بی پایان اما همچنین پاشنه آشیل و ضعف بیش از حد نظام زن ستیز جمهوری اسلامی است که هر لحظه و ثانیه زنان را به مبارزه علیه خویش ترغیب میکند؛ و بطور نسبی این دیگر یک حقیقت به رسمیت شناخته شده در جای جای ایران است که خشم زنان علیه فرهنگ مردسالاری و حجاب اجباری جمهوری اسلامی برحق و زنجیره پوسیده این خشم در حال شکستن است! و خشم زنان به عنوان یک نیروی توانا برای انقلاب رها شده است!
جنبش اعتراضی مردم ایران که با شکستن نسبی خشم زنان کلید خورد با قوت برای پایان دادن به همه ستم ها و تخاصمات طبقاتی و ملی (سیاست اختلاف بین اقلیت های ملی و اقلیتهای مذهبی بینداز و حکومت کن!) همچنان ادامه دارد، حدت و تسریع و تقویت گشته است و جمهوری اسلامی با بکارگرفتن کلیه ابزار سرکوب خشونت آمیز و دستگیری، زندان و شکنجه قادر نیست آنرا خاموش کند و دودی را که از آتش خشم مردم به خاطر ۴۳ سال ستم و سرکوب و جنایت و اختلاس و تحمیل فقر روزافزون به مردم برافروخته است در بطری فرو نشاند!
برای پیشبرد و فرارفتن این جنبش برحق تاکتیک اعتراضات خیابانی که تاکنون از میان آنچه در صحنه مبارزه و کف خیابان سنتز شده است به قرار زیر می تواند مؤثر و انقلابی باشد :
سه یا پنج نفر از دوستان مبارزه با برنامه از قبل طراحی شده در یک نشست و گردهمایی مخفیانه و با در نظر گرفتن همه جوانب مخفی کاری برای پرهیز از هزینه دادن و آنرا به حداقل رساندن بین خود تقسیم کار می کنند که چگونه در کوچه یا خیابانی بطور معمولی با حفظ فاصله از هم برای راه انداختن تظاهرات در خیابانی پر رفت و آمد حرکت کنند.
وظایف هر یک چیست؟ شعارهای اساسی را انتخاب می کنند. قبلا و در عرض مثلا یک یا فوقش دو روز قبل از راه انداختن تظاهرات به محل مورد نظر رفته و آرایش نیروهای دشمن( نیروی ضد شورش، نیروهای انتظامی، موتور سواران جیره خوار، پلیس و کلانتری لباس شخصی ها وزارت اطلاعات)، بودن و یا نبودن دوربین های مدار بسته بر سر و دیوار مغازه ها و یاچراغ های راهنمایی ، امتداد و منتهی شدن کوچه های فرعی بدون بن بست( برای عقب نشینی و فرار ضروری) را شناسایی میکنند. نقشه و کلیه جوانب ساختن جنبش اعتراضی را بعد از برنامه ریزی اولیه حداقل یکبار دیگر با دقت و با مشورت هم مرور و بررسی و غور میکنند. در ساعت و روز موعود انتخاب شده، دوستان مبارز انقلابی با رعایت فاصله از هم از کوچه فرعی منتهی به خیابان شلوغ و پر رفت و آمد و یا در خیابان انتخاب شده حرکت کرده، و یکی از این دوستان که قبلا وظیفه تک تک شان تعیین شده است اعتراض را با دادن شعار مثلا “مرگ بر دیکتاتور”، مرگ بر خامنه ای” و یا “مرگ بر جمهوری اسلامی بچه کش” “پلیس بچه کش خادم آخوند است” کلید می زند. و دیگر دوستی به تهییج عابرین پیاده و دعوتشان برای پیوستن به اعتراض و شعار دادن میکند و دوست و یا دوستان دیگر از سوارها می خواهد که بوق بزنند و با سرعت آهسته برانند تا ترافیک شلوغ شود و فرصت رفت و آمد موتور سواران جیره خوار تا حد امکان کم شود. یکی دیگر از دوستان یا نفر سوم و چهارم با کمک مردم عابر(مردم را باید درگیر ساختن اعتراضات کرد و از ابتکار عمل ، خلاقیت توده های مردم و نظرات صحیح آنها استفاده کرد و نقش و وظیفه شان صرفا به شعار دادن و دنباله روی تقلیل نداد!) وظیفه اش آوردن میله های جدا کردن خط عابر پیاده از سواری ها در وسط خیابان برای توقف ماشینها در خیابان ولی در واقع ندادن امکان به خودروهای پلیس و ماشین های آب پاش و موتور سواران جیره خوار است؛ و نفر دیگر کارش آوردن سطل های زباله ها به وسط خیابان و آتش زدن محتویات زباله های موجود در اطراف خیابان و محلات است. در مورد اینکه در موقع دستگیری فردی در این اعتراضات چه تاکتیکی توده ای باید اتخاذ شود بخشی از قرارهایی است که باید قبلا بر سرش صحبت کرد و تصمیم گرفت. همچنین در مورد اینکه برخی مواقع لازم و ضروری است که با نیروهای ضد شورش و یا لباس شخصی که قصد حمله به ما را دارند با استفاده از کمبربند توده ای به مصاف شان رفت و از تکروی در مصاف با آنها پرهیز کرد. بعد از اینکه موارد بالا اجرا شد حالا باید همه تلاش کنیم که مردم بیشتری را به اعتراض در کف خیابان بیاوریم و از شعار های صحیح و انقلابی که قبلا تعیین گشته است استفاده شود، حتی با آنان که در پیوستن به اعتراض خیابانی اغماض و چشم پوشی میکنند، بطور خلاصه و سریع برخورد اصولی و دوستانه ولی محکم کرد، زیر “پوست کلفتشان” رفتن ( طعنه زدن به کلفت شدن پوست به خاطر آنکه گویا ماندن این نظام تروریست و شریر یک خواست و مشیت الهی به خاطر عدم آگاهی و تزریق تبلیغات مسموم و فلج کننده مداوم جهل و خرافات مذهبی طی چهار دهه از طرف حاکمان به آنها و همچنین به علاوه اینکه دو جنبش برحق مردمی دی ۹۶ و آبان ۹۸ به نتیجه نرسید) یک روند عادی و طبیعی و اجتناب ناپذیر است! و چگونه باید آنها را با برهان و دلیل و شواهد فقر و فلاکت روزافزون مردم متقاعد کرد که چرا استمرار وضعیت ناهنجار و دهشتناک کنونی غیر ضروری است و تغییر این وضعیت با سرنگونی این نظام ضد بشری از طریق یک انقلاب اجتماعی با شرکت میلیونها نفر هم مطلوب، هم ممکن و هم ضروری است.
در پایان اعتراضات فعالین برای پرهیز از هزینه غیرضروری (دستگیری)، خود را در میان توده های مردم محو کردن و راهی خانه شدن الزامی است.
روشن است که اینها نکات پیشنهای با توجه به سنتز تاکتیک های صحیح اعتراضات خیابانی کنونی است و بیشک تاکتیک های دیگری هم وجود دارند که ما نتوانستیم آنرا ببینیم و در اینجا به آن اشاره کنیم. نکته ی مهم حیاتی این است که باید این تجارب را با همه درمیان گذاشت.
سرنگونی نظام سرمایهداری مستبدِ بنیادگرای مذهبی جمهوری اسلامی هم مطلوب، هم ممکن و هم ضروری است!
انقلاب و نه چیزی کمتر!
گروه کمونیستهای انقلابی سنتز نوین کمونیسم در ایران
شنبه، ۱۶ مهر ۱۴۰۱
پانویس و توضیحات:
* مارکس دیکتاتوری پرولتاریا را شرط لازم و ضروری رسیدن به جهان کمونیسم از طریق گذار سوسیالیسم که یک مرحله ی پیچیده در رهبری مبارزه طبقاتی در جامعه سوسیالیستی برای محو “۴ کلیت” تحت رهبری حزب پیشتاز کمونیست انقلابی می باشد را چنین تببین نمود:
“این سوسیالیسم اعلام تداوم انقلاب است، دیکتاتوری طبقاتی پرولتاریا لازمه نقطه گذار برای محو کلیه تمایزات طبقاتی، کلیه روابط تولیدی که مبنای تمایزات طبقاتی است، کلیه مناسبات اجتماعی که منطبق بر آن روابط تولیدی است، و دگرگون کردن کلیه ایده هایی که منطبق بر آن روابط اجتماعی است.” نقل از “مبارزات طبقاتی در فرانسه” نوشته کارل مارکس
به علاوه مارکس با تاکید بر اینکه پرولتاریا فقط با رها کردن کل نوع بشر می تواند خود را رها کند، به شکل موجز و قدرتمندی جوهر این اهداف را بیان کرد.
او همچنین تاکید نمود «کمونیسم برای ما وضعیتی نیست که باید ایجاد شود، ایده آلی نیست که واقعیت باید خود را با آن تنظیم کند. ما آن جنبش واقعی را کمونیسم می نامیم که وضعیت کنونی را رفع کند. شرایط این جنبش از پیش داده های هم اکنون ناشی می شوند.»
** نقل از نوشته «بازداشتهای مکرر گسترده، بستن فضای اجتماعی و برقراری دیکتاتوری آشکار توسط جمهوری اسلامی!
دستگیری های هدفمند جمهوری اسلامی در شرایط کنونی از چه روست ؟
چه اتفاقی دارد می افتد و چرا؟ » تحلیلی از “گروه کمونیستهای انقلابی سنتز نوین کمونیسم در ایران- ۲۰ تیر ۱۴۰۱”