ارسالی برهان عظیمی

نکاتی در باره منشور همبستگی با قدرتهای بزرگ جهان و سازماندهی طبق منافع استراتژیکشان!

“منشور همبستگی و سازماندهی” فاشیستهای فارس مرکزگرای مردسالار بازتاب منافع مرتجعینی است که با اتکا به دول امپریالیستی پرقدرت جهان(بقول خودشان “دولتهای دمکراتیک”!) می خواهند جمهوری اسلامی را در روبنای سیاسی تغییر دهند و از آن گذر کنند! این “منشور” می خواهد “سپاەپاسداران را در ارتش ادغام کند” کە ریاکارانه تحت عنوان «انحلال سپاەپاسداران» آنرا توصیه میکند، تاکید “منشور همبستگی و سازماندهی” بر حفظ ارتش جمهوری اسلامی که به همراه سپاه و بسیج و نیروهای انتظامی یکی از ستون های اصلی سرکوب خونین استبداد و تحمیل نظم جمهوری اسلامی بر توده های زن و مرد ستمکش و اقلیتهای ملی و دینی سراسر ایران  است، همان رویکردی ارتجاعی است که در انقلاب ۵۷ تحت شعار”ارتش برادر ماست” با مشاوره قدرتهای بزرگ امپریالیستی به رهبری دولت آمریکا از طرف بنیادگرایان اسلامی حلقه زده به دور خمینی کلید خورد و دیری نگذشت که شاهد آن شدیم که از فردای به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی حمله ارتش به خلق عرب(در خرمشهر)، ترکمن(اعدام  چهار تن از رهبران خلق ترکمن به نام‌های توماج، مختوم، واحدی و جرجانی در  ۲۹ بهمن ۱۳۵۸)، کرد (تهاجم ارتش جمهوری اسلامی در ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ به کردستان و کشتار خلق کرد)، آذری، بلوچ، گیلک و لر یک پروژه نظامی-امنیتی برای تثبیت جمهوری اسلامی بود و هم اکنون همان برنامه حفظ ارتش با همان هدف از طرف حامیان دیکتاتوری پهلوی در منشورشان گنجانده شده است. همچنین هرگز نباید که تاریخ سرکوب خونین اقلیتهای ملی توسط ارتش شاه با یورش وحشیانه به آذربایجان و برچیدن دولت خودمختار ملی تحت رهبری فرقه دمکرات آذربایجان در ۲۱ آذر ۱۳۲۵ لکه سیاه یک پروژه نظامی-امنیتی تحت رهبری امپریالیستهای آنزمان (دول آمریکا و بریتانیا) در تاریخ ننگین دیکتاتوری سابق سلطنت پهلوی است که آن تلاش دمکراتیک و نوپا را تحت عنوان “سرکوب تجزیه طلبان” نابود ساخت؛ و رضا پهلوی پسر دیکتاتور سابق هر ساله در سالگرد سرکوب خونین آن دولت و جنبش حق طلبانه و برابری خواه  اعلامیه صادر میکند، آنرا یکی از افتخارات پدر جانی اش دانسته و بدین سان شمشیر خونریزی از رو می بندد! نسل کشی ایلات و عشایر اولین گام پهلوی ها در شروع سلطنت ننگینشان برای پروژه نظامی-امنیتی پاکسازی قومی تحت عنوان “تجزیه طلب” بود که از طرف رضا شاه میرپنج شروع شد و در دوران محمد رضا شاه ادامه یافت. این خاندان دشمنی دیرینه تاریخی با اقلیتهای ملی برای نهادینه کردن “حفظ یکپارچگی سرزمینی ایران” را در کارنامه شان دارند و رضا پهلوی با آوردن آن در بند ۲ بخش “حکمرانی دمکراتیک” منشور همبستگی و سازماندهی کذائیشان نشان داد که نمی تواند از چنان دشمنی دیرینه ای که در سطلنت پدر بزرگ و پدرش وجود داشت صرفنظر کند و بر آن است که سرکوب خونین اقلیت های ملی تحت ستم را ” با انگ “تجزیه طلبی” ادامه دهد.

در شرایط کنونی با رجوع به گفته ها و مصاحبه های سران “منشور همبستگی و سازماندهی” رعیت پرور بطور اساسی بر حفظ یکپارچگی سرزمین ایران برای مقابله با “تجزیه طلبان” بارها تکرار شده است. سران این منشور پروژه نظامی-امنیتی به انقیاد کشیدن، سرکوب و قتل اقلیتهای ملی ایران را به عنوان مدیران نوکیسه جدید برای باز گذاشتن دست قدرتهای بزرگ جهان امپریالیستی (بقول خودشان “دول دمکراتیک”) در غارت و چپاول در خود جای داده اند! جهتگیری و قبله نویسندگان این منشور (که در میانشان از جمله عبدالله مهتدی است که با پشت کردن و خیانت به مناقع اساسی خلق کرد در تعیین سرنوشت خویش به عبث خیال دارد حکومت اقلیم کردستان عراق را با اتکا به قدرتهای بزرگ نظام جهان سرمایه داری-امپریالیستی و محللی رضا پهلوی در ایران بوجود آورد!) در نظر گرفتن منافع استراتژیک کشورهای پرقدرت نظام جهانی سرمایه داری-امپریالیستی است و پایمال کردن منافع اساسی ستمکشان زن و مرد زحمتکش و اقلیت های ملی از طریق به وجود آوردن نظم بسیار متفاوت و رادیکال جمهوری سوسیالیستی نوین در ایران.

حجاب اجباری و اسلام را نمیتوان از  هم جدا کرد، تا اسلام هست تا حکومت بنیادگرای پدر سالار و مرد سالار جمهوری اسلامی در قدرت است نمیتوان اسلام و حجاب اجباری را حذف کرد. آیا افکار نوین ظلم ستیزانه و علمی را با وجود افکار کهنه و سنتی و ضد علمی و غیره  میتوان در جامعه اجرا کرد و یا حتی تبلیغ کرد؟ نه نمیتوان و نمیشود، یک طرف میباید طرف دیگر شکست بدهد. حجاب اجباری و اسلام دو روی یک سکه منسوخ تاریخی اند.

اسلام شکلی از روبنای بسیار کهنه است که با منافع انسانهای بیشرف و پست و جانی مرتبط با منافع طبقاتی مشخص تطبیق یافته و با تمام محتوای فقهی اش در طول تاریخ در خدمت برده داران و فئودالان و بورژوازی بوده و همیشه  در خدمت حکام ستمگر زمان قرار داشته است.

مسئله حجاب و اسلام از یکدیگر جدا نیستند، باید به این توهم پایان داد، به حکومت اسلامی را میباید پایان داد، جنگ بر سر این است نه این که اصل مسئله که سرنگونی است را از یاد برد و به فکر این بود که از کثافت و لجن اسلام برای بازگرداندن تاج و تخت به نیم پهلوی برایش آب پرتقال گرفت. به عبارت دیگر بله این درست است که نباید مسئله اصلی که پایان دادن به و سرنگونی جمهوری اسلامی است که در آن اسلام و حجاب اجباری  در آن دو وجه مکمل (دو روی یک سکه منسوخ پدرسالار و ضدزن) و ضروری ادامه حیات شریر زن ستیزش هستند و در این نظام جهل و خرافات نهادینه شده و دو روی یک سکه اند، را از یاد برد.

در “منشور همبستگی و سازماندهی” فاشیستهای فارس مرکزگرای مردسالار  به لغو قطعی حجاب اجباری و اسلام به عنوان به اصطلاح “دین رسمی ایرانیان” اشاره نشده است و برای همین نه تنها پایش در مبارزه  علیه آندو می لنگد بلکه در بند ۹ زنان را که رکن اساسی این انقلاب هستند را به “پیوستن و عمل به کنوانسیون بین المللی رفع هرگونه تبعیض علیه زنان” ارجاع و حواله میدهد! مگر نه این است که اکثریت کشورها تحت نظام جهانی سرمایه داری-امپریالیستی که ستم بر زن و فرهنگ پدرسالار در آن تنیده شده است به کنوانسیون بین المللی رفع هرگونه تبعیض علیه زنان پیوسته اند و آنرا در حرف عملی میکنند؟ آیا در جهان کنونی هرگونه تبعیض علیه زنان بر مبنای چنان کنوانیسونی رفع و لغو شده است؟ نه خیر نشده است و نخواهد شد و تا زمانیکه نظام جهانی سرمایه داری-امپریالیستی بر سرنوشت بشریت حکم میراند و بنیادگرایی مذهبی اسلام را ترویج میدهد ستم بر زن و فرهنگ پدرسالاری در جهان محو نمیشود! برای همین دیدگاه غالب بر این منشور این است که از کثافت و لجن اسلام به قیمت ادامه ستم بر زنان برای بازگرداندن تاج و تخت به نیم پهلوی برایش آب پرتقال بگیرد! این منشور خشم زنان به عنوان یک نیروی توانا برای انقلاب را به حاشیه میراند و خیال دارد زنجیر بردگی مردسالار را بر دست و پای زنان قفل کند.

در انقلاب کنونی ایران که با قتل دولتی مهسا امینی کلید خورد و توده های بشریت ستمکش جهان را در تایید و اتحاد با آن به شادی و مسرت بپا داشت، تضادهایی عَلَم گشت که فرایندی پیچیده و پرفراز و نشیب می تواند تغییرات مهم اجتماعی به همراه بیاورد، به ویژه بر زنان تأثیر به سزایی خواهد گذاشت و علیه شکلهای سنتی ستم بر زنان قد عَلَم کرد. هم اکنون این تضادها دارند به شکل حادی بیش از پیش بروز پیدا میکنند و به لحاظ عینی در جای جای ایران از کف خیابان، تا هر کوی و برزن مسئله ستم بر زنان و مبارزه برای رهایی زنان برجسته تر از پیش بروز پیدا کرده است. کمونیستهای انقلابی این را باید تشخیص بدهند و مبارزه برای رهایی زنان را به مثابه یک بخش اصلی انقلاب کمونیستی ، نبرد مهمی علیه نظم حاکم بر جهان که جایگاه خاص خود را دارد، و اساسا مبارزه برای رهایی زنان یک بخش حیاتی از انقلابی است که هدف نهایی اش دستیابی به دنیای کمونیستی یعنی دنیایی عاری از هرگونه ستم و استثمار است.

اما واژگونی این سد ضدانقلابی به خودی خود اتفاق نخواهد افتاد و باید آگاهانه برای واژگونیش به عنوان بخشی از وظایفِ تسریعِ انقلاب با انعصاف پذیری زیاد تلاش مستمر کرد و به مردم ستمبر ایران اخطار داد! نباید در مقابلش بی تفاوت بود، اما حین حال نباید آنرا بیش از حد بزرگ کرد!

نیاز فوری ما مبارزه گسترده علیه جمهوری اسلامی و مخالفت قاطعانه با منشورهای ارتجاعی است که بر سر راه مبارزه قد علم میکند. این مبارزه باید به شیوه ای جدی و مطابق با مخاطرات واقعی به پیش رود که از یک سو فعلا خشونت  و آغازکننده قهر انقلابی نباشد و از سوی دیگر تحت هیچ عنوان مرعوب و تسلیم اقدامات فاشیستهای فارس مرکز طلب مردسالار ضد زن و منشورهای ارتجاعیشان نشود.

در شرایط مشخص کنونی پیش رو برای دست یابی به یک راهکار اساسی، نیاز ضروری ما کمونیستهای انقلابی تلاشی پیگیر و همه جانبه با رویکرد علمی طبق یک استراتژی انقلابی دامن زدن به یک مبارزه انقلابی علیه نظام جمهوری اسلامی، این است که این مبارزه را به عنوان بخشی از تسریع – «شتاب دادن» – توسعه امور به سمت نقطه ای که امکان انجام انقلاب، و یک جنگ تمام عیار  وجود دارد، انجام دهیم. مبارزه همه جانبه، برای پایان دادن به کل این نظام سرمایه داری، با تمام دهشتهایی که ظرف ۴۴ سال برای توده های تحت ستم ایران و منطقه به ارمغان آورده است- و وحشت های بدتری که اگر به آن اجازه داده شود عمر شریرش ادامه یابد- در حالیکه همه این ستمگری ها و مظالم کاملاً غیر ضروری است و بر چنان پایه و اساسی امکان به وجود آوردن جهانی کاملاً متفاوت و به مراتب بهتر (جمهوری سوسیالیستی نوین) وجود دارد.

تسریع و آماده شدن برای رویارویی انقلابی نیاز است به پیش برده شود و طبق اصول اولیه انقلاب باید ستم بر زن و فرهنگ سنتی پدرسالاری در هر شکل متوقف شود، لغو ستم بر اقلیتهای ملی و حق  تعیین سرنوشت آنها توسط خودشان را به رسمیت شماردن، همچنین لغو ستم بر اقلیتهای مذهبی، توقف ستم بر اقلیتهای جنسی دگرباش(ال‌جی‌بی‌تی که شامل افراد دگرجنس گرایی،همجنس گرایی، دو جنس گرایی، بی جنس گرایی، غیردگر جنس گرا و غیر هم سو جنسی میشود)، لغو سانسور و نهادینه کردن آزاداندیشی و دگراندیشی، آزادی بی شرط و شروط بیان روشنفکران، شاعران و منتقدان، آزادی کلیه زندانیان سیاسی و آزادی تجمع و ایجاد تشکلات صنفی و لغو استثمار انسان از انسان که یک برنامه حداقل است و بطور علمی تر و خاصتر برای خشکاندن ریشه سرمایه داری در دوره گذار جامعه سوسیالیستی تحت دیکتتوری پرولتاریا توسط مارکس به عنوان یک برنامه حداکثر بر مبنای منافع اساسی تحتانی ترین طبقه  جامعه (پرولتاریا) بدینصورت برای کمونیستهای انقلابی پس از کندوکاو علمی نظم سرمایه داری (در سه مجلد) فرموله، تبیین و ارائه گشته است: محو کلیه تمایزات طبقاتی، کلیه روابط تولیدی که مبنای تمایزات طبقاتی است، کلیه مناسبات اجتماعی که منطبق بر آن روابط تولیدی است، و دگرگون کردن کلیه ایده هایی که منطبق بر آن روابط اجتماعی است.

به همه دلایل فوق این منشور دقیقا ضد انقلابی است که توسطِ زنان و مردانِ جان برکف در کف خیابان نهادینه شد. این منشور چیزی مگر ایجاد سد جلو انقلاب از بالا طبق منافع قدرتهای بزرگ جهان و با جهتگیری بازتولید ستم بر زن، سرکوب اقلیت های ملی تحت ستم و ضدیت تمامیت خواهانه با حق اقلیتهای ملی در تعیین سرنوشت خویش نمی باشد؛ برای همین  ارتجاعی و ضد مردمی است و به عبث سودای ستمگری یک طبقه نوکیسه ارتجاعی همراه با رضا منتظرالسلطنه این فرزند خلف دیکتاتور سابق را در سر دارد.

در آخر یکبار دیگر تاکید میشود:

بازتولید ستم بر زن و ضدیت با حق تعیین سرنوشت ملل دو روی یک سکه اند و به یک مفهوم واقعی همان فاشیسم مرکزگرایی و ارتقاع شوونیسم ارتجاعی فارس مردسالار  ضد زن است، این منشور به دنبال رژیم چنج است و نه انقلاب.

انقلاب به معنای زیر و رو کردن تمام نظم کهن، قواعد و قوانین فعلی که بر طبق نظم ضد بشری سرمایه‌داری و تبعیض و نابرابری جنسیتی و نژادی و اقتصادیست!

انقلاب نه از فشار خارجی و از بالا بلکه آنچنان فشار داخلی از پایین ایجاد می‌کنند که از طرف مردم برای تغییر رادیکال نظم حاکم کهن انجام پذیر است، پس هر نوع فشار از خارج و رژیم چنج از بالا یعنی خیانت به انقلاب و مردم است حتی اگر در بندی دیگر از این منشور برای خالی نبودن عریضه گفته شده باشد که رژیم های خارجی حق دخالت در داخل را ندارند!

مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر!

درب و داغان کردن کامل ماشین دولتی  قوای سه گانه جمهوری اسلامی  یگانه گزینه در مقابل انقلاب ایران در اتحاد انترناسیونالیستی با ملل تحت ستم و بشریت ستمبر زحمتکش جهان است.

سرنگونی نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی؛ هم مطلوب، هم ضروری و هم ممکن است!

انقلاب و نه چیزی کمتر!

پیش به سوی ایجاد جمهوری سوسیالیستی نوین در ایران!

۲۱ اسفند ۱۴۰۱

گروه کمونیست‌های انقلابی سنتز نوین در ایران