نویسنده: برهان عظیمی
نقدی بر “واکاوی انتقادی بیانیه هفتم شورای اعتصاب کارگران پیمانی نفت”- رفقای «کارگران ضد سرمایهداری»
این رفقا برای بوجود آوردن چه جهانی تلاش میکنند؟
در نقد “بیانیه هفتم شورای اعتصابات کارگران پیمانی” ازطرف رفقایی که خود را «کارگران ضد سرمایهداری »(۱) معرفی میکنند، ضمن برشمردن نکات چهارگانه بیانیه هفتم آن شورا تنها بخشی از حقیقت را بیان شده است، اما رویکردشان به وظیفه تاریخی پرولتاریای انقلابی علمی نیست و اساسا با رویکرد ماتریالیسم مکانیکی و نه ماتریالیسم دیالکتیکی مارکسیسمی در سطح چنان وظیفه تاریخی باقی مانده اند. «کارگران ضد سرمایهداری» یکی از کلیدی ترین و اساسی ترین مسئله را مسکوت گذاشته اند، و با خواندن نقدشان برای کمونیست های انقلابی مسلح به علم کمونیسم نوین روشن می شود که مشکل بنیادین و اساسی دیدگاه حاکم بر رفقای منتقد ما این است که تشکل های اتحادیه ای و سندیکایی یا بقول خودشان “شورایی” را بر ساختن حزب کمونیست پرولتاریایی انقلابی به عنوان ستاد فرماندهی پرولتاریا در جنگ با سرمایهداری برای کسب قدرت سیاسی از طریق انقلاب و نه چیزی کمتر از آن ارجح می دانند. و میدانیم که هر چیزی کمتر از انقلاب واقعی در تحلیل نهایی مزخرف است، حال می خواهد مزخرفات خرده بورژوازی و یا بورژوازی باشد که خود را در لباس “طبقه کارگر” مخفی نماید و با نفوذ در صف طبقه پرولتاریا آنرا به کجراه برای بازتولید سرمایهداری بکشاند. بنابراین، این رفقا اصلیترین و حیاتی ترین تشکل پرولتاریا برای مبارزه ولی نه هر “مبارزه ای” بلکه مبارزه و جنگ برای سرنگونی سرمایهداری و کسب قدرت سیاسی با نظام سرمایهداری را فراموش کرده اند؛ و این صرفا یک اشتباه تصادفی نیست، زمانیکه رویکرد برای تشکل دهی پرولتاریا که وظیفه تاریخی اش برچیدن سرمایه داری در یک انقلاب اجتماعی از طریق رهبری حزب کمونیست انقلابی است، غیرعلمی باشد، نتیجه اش پسروی و درجازدن از طریق بازتولید همان اشتباهات جدی گذشته و تبدیل شدن به بقایای گذشته به جای پیشاهنگ آینده است. به عبارت دیگر زمانیکه رفقای «کارگران ضد سرمایهداری» با دیدگاه و جهتگیری منطبق با رویکرد غیرعلمی کارگریستی و اکونومیستی منافع کوتاه مدت طبقه کارگر ایران(پرولتاریا) را بر منافع اساسی و درازمدت این طبقه مقدم و ارجح می دانند و نقدشان از محدوده قفس تنگ سرمایهداری و بورژوازی فراتر نرفته نمی رود، بنابراین ناگزیرند که به تشکل های ابتدایی و عقب مانده ای همچون سندیکا، اتحادیه و از دید این رفقا “تشکل یابی شورائی” که تشکلاتی برای شروع هستند و مدرسه جنگ طبقاتی اند اما اساسا وظیفه شان تارومار کردن سیستم مالکیت خصوصی، برچیدن استثمار و محو “۴کلیت” سرمایهداری نیست، بسنده و اکتفا نمایند! در ادامه به اینکه چرا(؟) خود این رفقا تاکید موکدی بر بوجود آوردن “شورای کارگری” دارند روشنگری بیشتری می شود.
پس اجازه دهید که برنامه و یا آلترناتیو رفقای «کارگران ضد سرمایهداری » را عمیقر زیر ذره بین بگذاریم و آنرا با رویکرد علمی واکاوی کنیم، این رفقا خطاب به “شورای اعتصاب کارگران پیمانی نفت” به یک معنای واقعی دیدگاه و درک خودشان را از وظیفه و رسالت پرولتاریا آگاه را در این اعتصابات بیان میکنند و می گویند: “فراموش کردید که تاریخ را آرمانها و اندیشه ها نساخته و معماری ننموده است، تاریخ زندگی بشر تاریخ مبارزه طبقاتی است و مبارزه طبقاتی نه خیالبافی ها و رؤیا پردازی ها، که جنگ زمینی، مادی، متحد، متشکل، اندیشمندانه، آگاهانه و چاره گرانه یک طبقه علیه طبقه دیگر است. برای اینکه سرمایه داران مجبور به قبول ۱۲ میلیون مزد ماهانه کارگران ساده شوند، برای آنکه حداقل معاش، محل سکونت، خورد و خوراک و پوشاک این کارگران تضمین گردد، برای اینکه وحوش جانی سرمایه دار این توده وسیع کارگر را فوج فوج بیکار نسازد و راهی برهوت گرسنگی ننماید، باید قدرت سرمایه را با قدرت متحد شورائی ضد سرمایهداری پاسخ گفت. شما، ما و کل کارگران وقتی که هیچ گامی برای برپائی و ساختمان این قدرت بر نمی داریم چرا باید انتظار تحقق خواسته های روز خویش را داشته باشیم؟؟!! ” و در ادامه باز با نفی بوجود آوردن حزب طبقه پرولتاریا تاکید میکنند که “هر اعتصاب، خود، نماد نیرومند یک خیز شورائی از سوی شمار کثیر کارگران است و از این ظرفیت برخوردار است که نطفه بالنده تشکل یابی شورائی سرمایه ستیز آنان باشد.” ( کلیه تاکیدها در نقل قولهای بالا از ب. ع. است)
اول اینکه علم کمونیسم مارکسیسمی قرنها ثابت کرده است که صحبت و جهتگیری صرفا بر سر این نمی تواند باشد که “تاریخ زندگی بشر تاریخ مبارزه طبقاتی است”، بلکه اساس سنتز و نتیجه گیری که مارکس و انگلس این بنیانگذاران آلترناتیو واقعی ضد سرمایهداری (آلترناتیو کمونیستی در مقابل کلیه آلترناتیوهای خرده بورژوازی و بورژوازی!) بر آن تاکید موکد داشته اند این است که هدف و جهتگیری این مبارزه طبقاتی از طرف پرولتاریا آگاه مسلح به تئوی و علم کمونیسم انقلابی و واقعی باید از طریق انجام یک انقلاب اجتماعی با شرکت میلیونها نفر از بشریت فرودست تحت ستم و استثمار تحت رهبری حزب کمونیست انقلابی برای سرنگونی نظام سرمایه داری و محو “۴کلیت” انجام شود. و این کمبود تئوریک غیرمارکسیسمی در نقد این رفقای “کارگران ضد سرمایهداری” بسیار مشهود و برجسته است و پاشنه آشیل و ضعف اساسی تئوریک -ایدئولوژیک غیرمارکسیسمی خود این رفقاست.
به یک معنای واقعی زمانیکه این رفقا با طرح برنامه شان برای این اعتصابات مطرح میکنند که: ” برای اینکه سرمایه داران مجبور به قبول ۱۲ میلیون مزد ماهانه کارگران ساده شوند، برای آنکه حداقل معاش، محل سکونت، خورد و خوراک و پوشاک این کارگران تضمین گردد، برای اینکه وحوش جانی سرمایهدار این توده وسیع کارگر را فوج فوج بیکار نسازد و راهی برهوت گرسنگی ننماید، باید قدرت سرمایه را با قدرت متحد شورائی ضد سرمایهداری پاسخ گفت. شما، ما و کل کارگران وقتی که هیچ گامی برای برپائی و ساختمان این قدرت بر نمی داریم چرا باید انتظار تحقق خواسته های روز خویش را داشته باشیم؟؟!! ” به یک معنای اقعی می خواهند دنیایی را جایگزین دنیای سرمایهداری بکنند و طبق آن جامعه ای را به وجود بیاورند که از شدت استثمار طبقه کارگر از طریق “تشکل یابی سازمان یافته طبقاتی و ضد سرمایهداری شورایی” کم شود، مزدشان تحت سرمایه داری بیشتر شود، شرایط کار و زندگی کارگران در کارخانه ها و مراکز کار سراسر ایران تغییر بهتری یابد! و از دید این رفقا این دست یافتنی نیست مگر آنکه “دلیل شکست ها و درس نیاموختن ها” … تاریخی جنبش مان “در قرن بیستم” در یک واکاوی سطحی و غیر علمی بدانیم که “در تدارک ارتقاع جنبش خود به یک قدرت متشکل شورائی ضد بردگی مزدی” نبوده و “نمی باشیم”!و این یعنی نظام سرمایهداری را با راهکار کارگریستی و اکونومیستی در پس فریادهای “پاشنه آشیل های اعتصابات” طبقه ما نداشتن و نبود “قدرت سازمان یافته طبقاتی و ضد سرمایهداری شورائی”، رفرم، اصلاح و تکمیل کردن است! دیدگاه این رفقا در عمیقترین سطح خویش همان “توده انبوه” به عاریه گرفته شده از دیدگاه ضد کمونیستی آلن بدیو اما اینبار تحت نام “ تشکل یابی شورائی سرمایه ستیز”، “کارگران انبوهی”، “احاد کارگران” یا بقول خودشان “توده کارگر در حال طغیان و مبارزه” صنایع مختلف که از نظر رفقای “کارگران ضد سرمایهداری” از سوی
“شورای اعتصابات کارگران پیمانی نفت” نه تنها برای اتحاد و “پیوند زدن شورایی و ضد سرمایهداری” کاری انجام نگرفته است بلکه “همزمان به گونه ای گمراه کننده و غیرواقعی شکست ها را پیروزی می نامند!!!” که ریشه در نفی تحزب یابی پرولتاریای انقلابی دارد، میباشد. و بی جهت و تصادفی نیست که به یک معنای واقعی نقد این رفقا ازلحاظ رویکرد و متدولوژی ضد ماتریالیسم دیالکتیک مارکسیسمی است و آش شله قلمکاری است که تلاش نافرجامی را برای تنظیم محتوای و مفهوم این جنبش اعتصابی به حق کارگران با روایت مکتب فرانکفورتی-آلن بدیویی خویش نموده است. بنابراین این گروه در تحلیل خویش از واقعیت عینی (ضرورت) برای کشف و شناخت از اعتصابات کارگران پیمانکار نفت و دیگر کارگران در صنایع مختلف برای ارائه یک راهکار علمی برای فایق آمدن به ضعف اساسی غالب بر طبقه کارگر که چیزی مگر نبود ستاد رهبری کننده آن (به وجود آوردن حزب کمونیست انقلابی ایران) می باشد، حرکت نکرده است بلکه بدتر با توهمات آلن بدیویی و مکتب پسامدرنیستی فرانکفورتی خویش آدرس پیمودن راه اشتباه و به غایت اشتباهی که به ناکجاآباد ختم میشود، ارائه می دهند.
مفهوم استراتژیکی رهبری کمونیستی یا ستاد پیشاهنگ کمونیست انقلابی چیست؟ رهبری کمونیستی در یک خط سیاسی علمی منبعث از درک و شناخت واقعیت عینی(ضرورت) مستقل به همان گونه هست و دائما در حال تغییر و حرکت میباشد، متمرکز است. این خط سیاسی به معنای تئوری انتزاعی و مجرد و غیر علمی نیست، اگرچه چنین انتزاعاتی، به ویژه از آنجا که به درستی واقعیت و حرکت و توسعه آن را منعکس می کنند، بسیار مهم هستند. اما به یک معنای همه جانبه، این مسئله مربوط به رهبری است که در توانایی ارائه و گردآوردن مستمر برداشتهای اساسی تئوریک (ارائه سنتز)صحیح بیان می شود؛ فرموله کردن، اعمال و رهبری کردن دیگران به طریقی که آنها را به سمت به چنگ آوردن و درگیر شدن و عمل کردن و ابتکار عملشان توانا ساختن بر متن چشم انداز و روش(متد) و استراتژی، برنامه و سیاست های لازم برای دگرگون کردن بنیادین و انقلابی جهان از طریق انقلاب به سوی هدف نهایی کمونیسم، و از طریق این فرایند زنده و پویا برای فعال کردن مداوم دیگران(و هزاران نفر دیگر)، منجر به رشد فزاینده توانایی آنها در انجام این کارها می شود. این اصل و ماهیت رهبری کمونیستی است.
این رفقا تضادهای حاد اجتماعی منبعث از کارکرد و سوخت و ساز نظام سرمایهداری را نه تنها دقیقا نمی بینند بلکه آنها را نفی میکنند؛ هرچند کلی گویی میکنند و از “تناقضات سرکش سرشتی سرمایه” صحبت میکند ولی برخوردشان به واقعیت و تضادهای حاد اجتماعی جامعه ایران منطبق با رویکرد علمی منبعث از ماتریالیسم دیالکتیک نیست. ارتباطی با ماهیت رهبری کمونیستی ندارد. به عبارت دیگر: نفی تضادهای حاد اجتماعی جامعه سرمایهداری ایران تحت حاکمیت سران جمهوری اسلامی و تاکید غیرعلمی و تقلیگرانه صرف بر تضاد کار و سرمایه به عنوان شکل اصلی حرکت سرمایه (در تقابل با نیروی محرکه آنارشی نظام سرمایه داری که رقابت بین سرمایهداران منفرد در حال رقابت خونین با هم برای کسب سود بیشتر و انباشت سرمایه مضاعف و بیتشر و بیشتر و بیشتر به رغم استثمار فزاینده و مافوق نیروی کار طبقه کارگر حرف اول و آخر حرکت سرمایه را میزند) بر متن اتکا یک جانبه و صرف به حرکت اعتصابات کارگران و “بیرق همپیوندی، همزنجیری و تشکیل صف مستقل سازمان یافته طبقاتی علیه سرمایه” که از سوی این رفقا بلند شده است، نتیجه ای مگر به تعویق انداختن و به یک معنای واقعی جلوگیری از وقوع انقلاب کمونیستی واقعی ندارد. جنس کمونیسم این رفقا نه برای کسب قدرت سیاسی از طریق برچیدن و تارومار کردن سرمایه داری و مالکیت خصوصی و پایان دادن به اختلافات طبقاتی و ستم و استثمار و محو “۴کلیت” تحت رهبری و پیشاهنگ و ستاد رهبری حزب کمونیست انقلابی پرولتاریا برای به وجودآورد یک جامعه نوین و به مراتب بهتر سوسیالیستی تحت دیکتاتوری پرولتریا بلکه بازتولید و بوجود آوردن همان جامعه سرمایه داری کلاسیک که فرجامش به دیکتاتوری طبقه بورژوازی نه تنها علیه طبقه مزد بگیرپرولتاریای (که از دید این رفقا صرفا مرد هستند و نه زن!) نفرین شده دوزخ نظام سرمایهداری بلکه علیه مناقع کلیت بشریت باید باشد، نیست. پیشرد انقلاب کمونیستی واقعی برای ساختن جامعه سوسیالیستی که به مراتب هزاران بار بهتر از سیستم سرمایهداری است بدون مشارکت کلیه طبقاتی که از ستم طبقاتی و جنسیتی و استثمار نظام سرمایهداری در رنج روزمره اند، بدون شرکت خلاق زنان که روزمره بطور فزاینده دائما با فرهنگ ارتجاعی مردسالاری حاکم و به ویژه علیه حجاب اجباری در مبارزه اند و آنرا در خانه(کار بدون مزد و مراقبتی زنان) و کف خیابان به چالش می کشند، بدون مشارکت هنرمندان و نویسندگان و شاعران انقلابی کمونیست و مترقی غیرکمونیست که تحت سانسور، و سرکوب فزایند و تعقیب و زندانند، نفی جوش و خروش فکری و آزادی بیان و اندیشه این دگراندیشان، نفی حقوق دگرباشان(الجیبیتی که شامل همجنسگرایی، دوجنسگرایی، همهجنسگرایی و بیجنسگرایی زنانه و مردانه است)، نادیده گرفتن نابودی محیط زیست، نفی ستم ملی سرکوبگرانه بر اقلیت های ملی، نفی حقوق اقلیت های مذهبی، نفی جنگ های نیابتی و ارتجاعی جمهوری اسلامی در منطقه خلیج فارس به قیمت فقر بیشتر مردم تحت ستم ایران، و نفی فقر و بیکاری و آوارگی مردم ایران و به ویژه دهقانان فقیر ایران( کارگران فقیر روزمزد روستا!) و خیل روان شدن روستانشینان و در اطراف کلان شهرهای ایران از طرف رفقای “کارگران ضد سرمایهداری، قابل حصول نیست. رفقای “کارگران ضد سرمایهداری بطور سطحی و با عجله وصف ناپذیری از “گرسنگی فرزندان این کارگران را گرسنگی فرزندان خود به حساب ” نیاوردن صحبت میکنند، اما نقش زنان در زایش این فرزندان که آنها را در نظام سرمایه داری به مفعول در روبط جنسی و ماشین تولید نوزاد و به یک کلام به کالا تبدیل کرده است را فراموش میکنند! هیچ گروهی که خود را کمونیست می نامد نباید آنچه انگلس در کتاب “منشا خانواده، مالکیت خصوصی و دولت” به ما آموخت فراموش کند او به ما آموخت که: ستم بر زنان “عادی” یا “طبیعی” نیست: جزلایتجزیی و لاینفک از تقسیم جامعه به استثمار کننده و استثمارشونده است، در نظام جهانی سرمایهداری-امپریالیسم کنونی تنیده، دائمی و “جاودانه” شده و ادامه پیداکرده است.(۲)
سوال از رفقای “کارگران ضد سرمایهداری” این است که آیا زنان جزئی از نیروی کار مزدی هستند و یا نیستند؟ اگر هستند در کجای راهکار “ضد سرمایهداری” شما قرار دارند؟ آیا ستم مضاعفی بر آنها روا نمیشود؟ چرا منافع و حقوق آنرا نفی میکنید!؟ چرا نمی خواهید زنان به انقلاب کمونیستی بپیوندند؟ هراس شما از پیوستن زنان به انقلاب کمونیستی چیست؟ چرا تمامی اشارات شما نفی حقوق زنان است و خواهان انقلاب مردانه صرف هستید!؟
رفقا! زنان ماشین تولید کودک نیستند. زنان موجودات صغیری و ضعیفی نیستند. زنان شیء و مفعول برای لذت جنسی مردان نیستند. زنان انسانهای کاملی هستند که از تواناییهای شرکت به طور کامل وبه طورمساوی در هر عرصه از تلاش انسان برخوردارند. هنگامیکه زنان با تحقیر و سرکوب به عقب رانده شوند کل بشریت به عقب برگردانده میشود. زنان باید آزادی و رهایی واقعیشان را به دست آورند. زنان فقط از طریق یک تحول انقلابی میتوانند جهان و تمام بشریت آزاد کنند. شک نکنید: زنان بخشی از رهاکنندگان بشریت از ستم و استثمار نظام سرمایهداری هستند.
رفقا! زنان یک نیروی محرک قدرتمند برای انقلاب کمونیستی اند.
این رفقا می خواهند یک جامعه رفاه اجتماعی که فقط نامش(به ظاهر) سوسیالیستی اما ذاتا و واقعا سرمایهداری است، را بوجود بیاورند. نقش توده های مردم تا حد زیادی به مولدان ثروت تقلیل مییابد، اما به مردم اجازه درگیر شدن در طرح و حل سؤلات کلانتر مربوط به امور و مصالح کشوری، جهتگیری جامعه در زمینه های فرهنگ، فلسفه، علم، هنر و غیره، داده نخواهند شد. این دیدگاه همان مدل رویزیونیستی از سوسیالیسم یک دیدگاه تنگنظرانه، محدود و اکونومیستی است و همان دیدگاهی است که در زمان روی کار آمدن رویزیونستهای خروشچفی بعد از مرگ رفیق استالین با سرنگون کردن سوسیالیسم بر شوروی حاکم شد. این دیدگاه، فعالیت مردم را در جامعه به سادگی به یک واحد اقتصادی مولد ثروت برای حاکمان سرمایه تبدیل کرده و تقلیل میدهد و به گونه ای محدود در ارتباط با آن(تقلیلگری) را به سادگی رفاه اجتماعیشان در رابطه با اقتصاد مد نظر قرار میدهد. این رفقای “کارگران ضد سرمایهداری ” اساسا برای جامعه ی رفاه اجتماعی سوسیالیستی رویزیونیستی (سوسیالیسم خرده بورژوازی!) مبارزه میکنند و اصلا در مورد تغییر چشم انداز جهان توسط مردم که بایستی به نوبه خود جهان اطرافشان را تغییر دهند، فکر نمیکند.
آلترناتیو این رفقا به یک معنای خاص و تقریبا به معنای واقعی کلمه و مکانیکی و وارونه کردن جهان است. به عبارت دیگر، افرادی که در حال حاضر تحت استثمارند، دیگر به همان طریق مورد استثمار قرار نمیگیرند؛ از تاثیر و نفوذ افرادی که در حال حاضر بر کشورهای جهان سرمایه داری امپریالیستی (و کشورهای دیگر از جمله سرمایه داری در ایران تحت حاکمیت سران جمهوری اسلامی) حکومت میکنند، به طور قابل توجه ایی جلوگیری میشود. طبق چنین آلترناتیوی ساختار اساسی اقتصاد جامعه، برخی از روابط اجتماعی و برخی از اشکال حکومت سیاسی تغییر خواهد کرد و همچنین بعضی از اشکال فرهنگ و ایدئولوژی نیز تغییر خواهد کرد اما تودههای مردم اساسا به طور فزایندهای و در یک جهش بعد از دیگری در فرایند دگرگونی جامعه جذب نخواهند شد و تاثیری در تصمیماتی که با فرجامشان ارتباط دارد، نخواهند داشت. این واقعا یک چشم انداز جامعه ی رویزیونیستی است.
آلترناتیو مارکسیسمی در تقابل با آلترناتیو این رفقا( کارگران ضد سرمایهداری) یک گسست بنیادین واقعی است. مارکس و انگلس در «مانیفست کمونیست» گفتند که انقلاب کمونیستی، گسست ریشه ای با روابط مالکیت سنتی و ایده های سنتی را نمایندگی میکند. و یکی بدون دیگری امکانپذیر نیست. آنها یکدیگر را متقابلا تقویت میکنند، این آن را و دیگری آن یکی را تقویت و بازتولید میکند.
اگر جامعه ای دارید که نقش بنیادین زنان تولید فرزند است، چگونه میتوانید جامعه ای داشته باشید که در آن مردان و زنان برابر باشند؟ نه نمیتوانید. و اگر شما سنتها، اخلاقیات و غیره را که چنان نقشی را تقویت میکند مورد حمله قرار ندهید و علیه آن مبارزه نکنید ، چگونه میتوانید روابط بین مردان و زنان را تغییر دهید و نابرابریهای عمیقی را که با تقسیم کامل جامعه به ستمگران و ستمکشان، استثمارگران و استثمارشونده را تغییر دهید؟ نه نمیتوانید.
آلترناتیو مارکسیسم انقلابی در مقابل توهمات خرده بوژوازی
بنابراین آلترناتیو مارکسیسم انقلابی و نه روایت های خرده بورژوازی یک گسست بنیادین واقعی در هر حوزه است، و می توان این را به طریق دیگری هم عنوان کرد که یک جامعه و جهانی است که اکثریت قریب به اتفاق مردم میخواهند در آن زندگی کنند. جامعه ای که نه تنها نگرانی از اینکه وعده بعدی غذایشان از کجا تأمین میشود، یا زمانی که بیمار میشوند نگرانی در مورد اینکه آیا به آنها گفته میشود که نمیتوانند مراقبتهای بهداشتی داشته باشند زیرا پول پرداخت آنها ندارند، نداشته باشند؛ و این خیلی مهم است. اما یکی از آنها که واقعا آن را به پیش میبرند و به طور فزایندهای خود را درگیر مشاجره میکنند این است که به طور فزایندهای بخش های اداری استانی را در تمام زمینه های مختلف جامعه بطور شورایی میسازند و می گردانند.
دستیابی به این نوع جامعه و این نوع جهان، یک چالش بسیار جدی است. این بسیار عمیقتر از صرفا تغییر چند نوع مالکیت اقتصادی است و بر آن اساس اطمینان حاصل نمودن از اینکه رفاه اجتماعی مردم موردتوجه قرار میگیرد، اما هنوز هم افرادی را دارید که در آن حوزه ها از منافع تودههای مردم بطور شورایی مراقبت میکنند؛ و تمام حوزه های علم، هنر، اساسا ازجمله مقامات اداری نمایندگان فرودستان هستند. و روند فلسفه و همه چیز دیگر، تصمیم گیري سیاسي در چندین موسسه هایی خلاصه میشود.
جمعه، ۲۵ تیر ۱۴۰۰
برهان عظیمی
پانویس ها و معرفی منابع :
۱- برای خواندن متن ” واکاوی انتقادی بیانیه هفتم شورای اعتصاب کارگران پیمانی نفت”- رفقای “کارگران ضد سرمایه داری” به لینک زیر مراجعه کنید:
2- در این مورد به نوشته ای تحت عنوان « ستم بر زنان “عادی” یا “طبیعی” نیست: جزلایتجزیی و لاینفک از تقسیم جامعه به استثمار کننده و استثمارشونده است، در نظام سرمایه داری-امپریالیسم کنونی تنیده، دائمی و “جاودانه” شده و ادامه پیداکرده است» به لینک زیر در شبکه اجتماعی تلگرام مراجعه کنید:
https://t.me/New_Communism/282