سکینه “روشنگر”

میهن والا مقامم

میهن من، مادر والا مقامم!

می سرایم  قصه ای ازغصه هایت

قصه ای از مردمان رزمجویت

 قصه ای از نو عروسان سیاه پوش

قصه ای از کودکان خانه بردوش

هر کجا گیرم سراغ آهوان سرکشت

هر کجا جویم  شکوه و شوکتت

در بلند پر شکوه کوهساران

در زلال آبی آن چشمه ساران

از میان دره های سبز وحشی

 در کنار آبشاران

     ***

میسرایم قصه های سخت سردیی زمستان

طاقت تلخ  نگون بختان هر روز

فقر و درد و رنج  بی پایان  هردم

 بر روان  بیدفاع مردمانت

میکند بیداد، بیداد

     ***

میسرایم قصه های رزم شان را

قصۀ توفان و عصیان

قصه ای آزادی و آزاد زیستن

میسرایم تا که از آزادگی یابم نشانی

میسرایم تا که رزم رهروان راه مردم

در افق های سپید صبح هستی

راه یابد

وانگهی خورشید سرخ خاوران

انوار گرم و روشنی بخشش

به روی مردمان این دیار

هدیه بنماید.

میسرایم قصه ای پیروزیت را

میسرایم قصه ای آزادیت را

میهن والا مقامم

میسرایم، میسرایم