عبدالهادی رهنما
مُنکر بهار و نو روز
همیشه فصل گل و موسم بهاران نیست
فضای باغ پر از عطر یاس و ریحان نیست
طراوت گل و آوای عندلیب و هزار
یکی دو روز دگر بیش در گلستان نیست
مبین به چشم حقارت به پیر ؛ تازه جوان!
به هوش باش ! بهار تو بی زمستان نیست
مباش در پی اندیشه ها ی وهم و خیال
که بر مراد تو گردون همیشه گردان نیست
به پول و ثروت و یاران به خود چه مینازی
که روز حادثه با تو یکی ز ایشان نیست
مشو چو زاهد مکار قاتل مردم
که نزد اهل خرد پاک کم ز شیطان نیست
هر آن که مُنکر باغ و بهار و نوروز است
قسم به حضرت عشق از تبار انسان نیست