ش. آهنگر

 “محفل هرات” وارد جنگ مسلحانه می شود

قسمت سوم

      1ـ مرحلۀ تدوین مشی، تحكیم پیوند و تدارك جنگ مسلحانه (تثبیت درونی)

   (اسد ۱۳۵۷ ـ میزان ۱۳۵۸ ش)  

  -a     تدوین مشی  :

  تدوین یك مشی درجوی كه جلوه ای از آن را باز گفتیم، حساس ترین وظیفۀ تاریخیی بود كه بردوش روشنفكرافغانستان سنگینی می كرد. چه رونده ای بدون مشی، رهنورد بی خود و آواره ای است كه سردرگم ، گاه به راهی،  و گه به چاهی می رود؛ و زخمی كه ازین سردرگمی، … درقسمت هائی ازجنبش، به تومور خبیثه ای تبدیل شد، تراوش گند آلودش اعضایی ازپیكره را به فساد كشید. ما خود، ناظران این گندیدگی ها وضایعات بودیم و به اصطلاح شانس (؟) به یاری ما رسید كه ازین ورطه دامن كشیدیم. بلی! پرتگاه را می دیدیم و رنج سقوط همراهانی را هم، كه ذاتاً بد نبودند، به دوش می كشیدیم.  پس چگونه می توانیستیم بدون ره توشه، باز ره به بیابان بریم و یا بی گدر به آب زنیم، وخود و پاكانی دیگر را به گردباد حوادث، ویا به سیلابی ناپای بسپریم، كه هیچ امیدی به رهائی ازآن نباشد. این بار كار به راهپیمائی درخیابان های اسفالتی شهرهای بزرگ و بانشستن زیر سقف های مجهز به وسایل گرم و سردكننده محصور نمی مانَد و پهنای دشت ها را می نوردد، برفراز كوه ها پر می كشد، به كوره راه های روستا سرمی زند . . . وسیلۀ كار نیز دیگر پایۀ چوبین شعار و یا مكروفون سخنرانی و نظایرشان نیست؛ شمشیر بران و تفنگ غران می باید تازینت ده دست كاری پیكارگران دلیر گردد. درندگانی وحشی دركمین اند و ازچپ و راست ما را نشانه گرفته اند، چنگ ودندان های شان تیز ودام ها گسترده است و . . . نهایت این كه جولانگه چنین وكمینگاه چنان، و به گفتۀ بزرگواری: “راه تنگ است وفرس لنگ وگذرگه نه عیان”.

و اما كه باید ره سپُرد، به كجا؟ چگونه؟ ازچه راهی؟  به چه وسیله ای؟ منزلگه كدام است؟ و هدف كجا ؟ و . . . ؟ و پرسش های چندی دیگر كه ره گشایان ملزم به پاسخ دهی به آن هایند، تا بدان مبنا روندگان راه بیابند و راهی گردند. و، ای وای بررهگشائی كه خود ره نداند و ره سپران را ره نماید. ره گشا را رسالت اینست كه طریقت بداند و بنمایاند. كاروانیان ما نیز، دَین شان برما همین بود. می بایست خط راه شان روشن می شد و منزلگاه ها مشخص، دشمن رده بندی و مواضعش آشكارمی گردید؛ ومتناسب با آن، دوستان تشخیص و آرایش قوا می یافتند. شیوه های رزم و وسایل آن تعیین واستحكامات قرارگاهی، تدارك و برپا می گشت (تشكیل مستحكم).  مراحل و اهداف تاكتیكی واستراتیژیك نبرد تبیین وعلامه گذاری می شد و . . . یعنی مشی تدوین شده و ارائه می گردید.

نخستین گام دراین وادی، تنظیم حلقه های تشكیلاتی وجهت دادن كامل شان درمركزیتی واحد بود، حلقۀ رهبری، خود نیزحلقۀ آموزشی گشت تاهمپای رسیدن به امور دیگر، مسایل اساسی ایدئولوژیك ـ سیاسی را به بررسی بگیرد ومستوای دانش رفقا  بلند رود.

سبك كار پیشین كه كوله باری ازسبك كار مضحك حاكم برسال های هیاهوی روشنفكرانه را باخود حمل می كرد، قادرنبود اجازه دهد اندیشه وعمل به فراسوی محیط روشنفكری سیلان كند، و در مرغزار وباغستان شاداب توده ها پرگشاید، و دانه ای ازخرمن باعظمت كشتزار مردم بچیند، و آبی از رودبار ناكرانمدش سركشد  تا رنگ زرد و بیمارگونۀ روشنفكر به سرخی گراید و اندام نحیف و دولای ناتوانمندش، به قامتی افراشته و نیرومند بدل گردد. لذا باید آن را درهم می شكستیم، كه شكستیم، وسبك كاری جدید به آزمون گذاشتیم كه زود معلوم شد فرایندش پرباراست، چون بسترش توده ها اند. این سبك كار، و اصولاً آن هدف (تدوین مشی)، خواستاربرنامۀ آموزشی مناسب خویش بود تا باپیاده كردنش افق دید ما ازخاكدان محفلی، تاعرش توده ها سفر كند وعینك دودی خود محور بینی وخودپسندی را به ذره بینی ذره نگر بدل سازد كه دور و نزدیك را بنگریم. طرح این برنامه نیز كاری ارزنده بود كه انجام شد. كارایدئولوژیك به معنی درست كلمه ـ درصدرلوحه اش قرارگرفت و كاوش های تاریخی وتحلیل های سیاسی فرا خور توان نیز فرازهای آن بودند ( اسنادش موجود است).

خط كلی این برنامه، فراگیری تئوری عمومی و تجارب تاریخی بود برای انطباق درشرایط كشورمان، درپیوند با ویژگی هایش. با پیاده كردن این سبك كار وتحقق این برنامه بود كه استعدادها می شگفت، رفقا ازتوده ها می آموختند و به آن ها مزج می شدند و جامعه  و مردم خویش را می شناختند و مشكلات و خواست ها را جویا بودند، تا با مبنا قراردادن واقعیت جامعۀ خویش، دوست و دشمن را عیان سازند و راه غلبه برمشكلات و فراهم آوری خواست های مردم را بیابند. اسناد كارازهمۀ حلقه ها، به حلقۀ مركزی محفل سرازیر می شد و این ها، همرا ه با دستاورد فكری وعملی خود آن حلقه، جانمایۀ ترازبندی خطوط كار شد.

درمیزان ۱۳۵۷ش اساسات تئوریك یك مشی حاصل آمد و ارائه شد، كه به كلی ترین مسایل ایدئولوژیك وسیاسی پراتیك انقلابی روز پاسخ می داد(اثری به نام از تضاد چه می دانیم و راه حلش را چه گونه می یابیم؟”). پس ازآن آثاری دیگر به دست آمد، تا این كه درثور ۱۳۵۸ش، درنتیجۀ كار و پژوهش پر ارج رفقای مدبر و آگاه این حوزه، به افتخار تدوین مشی علمی انقلابی نایل شدیم (این اثر برنامه گونه با امضای “آیژک” منتشر شد و به همین نام شهرت یافت). این طرح، مشی مستقل ملی كه مشعلدارش اندیشۀ پرولتاریا است و برآمدی دموكراتیك را اصولی می داند و درپیاده شدنش به جنبش آزادیبخش، در پوششی اسلامی و رادیكال (به مفهوم انقلابی و نه بنیادگرایانه)، هرچند زودگذر ومقطعی، استتار می یابد. (این اثررا درپروسۀ وحدت جنبش، به محافل دیگرهم دادیم و بعداً از آن درتدوین برنامۀ “ساما” بهره گرفته شد).

اكنون جمعی ازآن رفقا حیات افتخارآفرین و پربارشان را نثار تحقق مشی اصولی شان نموده اند كه روح شان شاد و راه شان پررهرو باد.

ادامه دارد