ش. آهنگر

“محفل هرات” وارد جنگ مسلحانه می شود

قسمت شانزدهم

نیمۀ دوم ماه قوس ۱۳۶۰ش بود كه جبهه را واداشتیم تا باچند میل تفنگی كه به دست آمد به منطقه (درمنطقه جمعیت اسلامی كاملاً مسلط شده است) برود. اعزام جبهه به خاطر تطبیق و پیاده كردن طرحی بود كه رهبری حوزۀ غرب از ایران جهت نجات و رهائی “جبهۀ انجینران” از بن بست گریبانگیرشان ریخته بود.

طرح دارای دو بخش مشخص بود كه جبهۀ غرب سرک، و به ویژه رفقای ما درین جبهه وظیفه دار اجرای آن بودند.

بخش اول این طرح عبارت ازاین بود كه درصورت ممكن، قوماندان محلی ما با استفاده از نفوذی كه درمنطقه برخوردار است، آشنائی ها ونزدیكی هائی كه با عده ای ازفرماندهان جمیعت دارد، زمینۀ آمدن ومستقر شدن “جبهۀ انجینران” را درسمت غرب سرك فراهم سازد؛ تابدین گونه جبهه ازآن محوطه (منطقۀ تحت نفوذ جواسیس) بیرون آید وعملیات ضد دولتی خویش را دوباره آغاز و ادامه دهد.

بخش دوم این طرح چنین بود كه درصورت عدم فراهم شدن همچو زمینه ای، “جبهۀ غرب سرك” و “جبهۀ انجینران” مشتركاً منطقه را ترك گویند وبه یك منطقۀ كوهستانی، كه قبلاً بایكی ازمتنفذین آنجا رفقا ازین امرصحبت كرده بودند و اوپذیرفته بود، ره سپرشوند و درآنجا رحل اقامت گزینند وعمل كنند.

“جبهۀ غرب سرک”  با رسیدن ومستقرشدن درمنطقه، برای به عمل درآوردن خطوط بخش اول طرح فیصله شده، اقدام می نماید. رفیق ما(نیزک) با استفاده از نفوذ قوماندان محلی ما و همراهی او، ابتدا روابطی را بابعضی ازجبهات جمعیت اسلامی برقرار می كنند تا جویای مواضع ونظرآن ها باشند. درین زمان جمعیت اسلامی درگیری های وسیعی را با اكثر جبهات مربوط به دیگر تنظیم ها، به خصوص حركت انقلاب ومحاذ ملی  ایجاد كرده بود. این درگیری ها به علت گسترش دربیشتر نواحی منطقۀ پیرامون، و به علت دراز شدن مدت آن، بدون كسب نتیجه ای مطلوب، چون حلقۀ تنگی گردن سیاسیون جمعیت اسلامی حاضر درمنطقه را سخت می فشرد. فرماندهان شان را به ستوه آورده بود، افراد چریك شان را خسته، فرسوده و نسبت به رهبران و قوماندان های شان ناباور و بی اعتماد ساخته بود. ولذاست كه جمعیت درپی كتگوری نمودن جبهات درگیرباخود دست به كار می شود وگویا رهبران محلی شان دریافته اند كه در درازای یك سال ازجنگ های همه جاگیری كه راه انداخته اند، ثمرۀ آن چنان را كه پیش بین بوده اند، حاصل نكرده اند و بهتر دانسته اند كه جبهات را تك، تك از منطقه برانند.

درقدم اول برای نزدیك شدن و برقراری صلح با یكی ازجبهات محاذ ملی كه درمنطقۀ غرب هرات درپایگاه حساسی مستقر است(راه رفت وآمد جبهات به ایران وهرات) كه سخت جمعیت را به تنگ آورده وبه هراس شان انداخته، درتك و پو اند. ازجانبی هم قوماندان جبهۀ مذكور از روابط قومی ونزدیكان قوماندان محلی جبهۀ ما می باشد. درینجا جمیعت نیز كلید حل تضاد بین خود وآن جبهه را در وجود قوماندان محلی ما جست وجو می كند. برای برآوردن این مامول تمایل نشان می دهد و با تلاش ومساعدت ما دیدارها وجلساتی برپا می شود. رفقا می خواهند تا با دردست داشتن این جو و زمینه،  حداكثر استفاده را برای حل مشاکل درون مقاومت ببرند. لذا درجلسات، ضمن این كه آمادگی خود را به عنوان واسط و نیروی برقراركنندۀ صلح جهت پایان بخشیدن به جنگ های خانمانسوز درون مقاومت درغرب سرك اعلام می دارند و خواستارگسترش دامنۀ صلح درسرتاسر منطقه می شوند. درگیری ها و نبردهای فیمابین را، به هرعلتی كه باشد، تباه كن وهستی برانداز وبه نفع دشمن می دانند وخسارات بیجا وخون های هدر رفته را می شمارند، كه همه قوماندان های محلی ومجاهدین بومی مؤید شان هستند وآمادگی خویش را آشكار می سازند.

اینست كه ابتدا وسیلۀ جبهۀ ما، جلسۀ فرماندهان جبهات جمعیت، حزب، حركت انقلاب ومحاذ ملی برپا می گردد. درین مجلس بین این دوطرف آتش بس اعلان وشرایطی جهت برقراری صلح واقعی و راستین گذاشته می شود؛ كه جانبین، عملی نمودن و تحقق شرایط را می پذیرند. ازینجاست كه اولین قدم مثبت را درین زمینه برمی داریم.  این عمل به عنوان دریچه ای برای پیاده نمودن تمام خطوط طرح جبهه دانسته شده و ازهمین طریق “شورای صلح” به اشتراك نمایندگان جمعیت، نمایندگان حزب و نمایندگان جبهۀ ما تشكیل می شود، تا  آشتی بین جبهات  درگیر را درتمام منطقه گسترده سازد.

این كار، كه عامل اصلی اش جبهۀ ما است، مورد استقبال پرشورمردم قرارمی گیرد كه نذر وخیرات دادن های مردم را به دنبال دارد و باعث بلند رفتن پرستیژسیاسی جبهۀ ما درمنطقه می شود. هنگامه اش ازمرزهای روستاها فراترمی رود و شهر را نیز به همهمه می آورد. دولت بامشاهدۀ این وضع تحمل نمی آورد و به اقدامات وسیعی جهت خنثی نمودن همچو فعالیت هایی، ازدوسنگر شروع به آتش می كند. ازیك طرف بامحاصره نمودن منطقه وتعقیب پیگیر جبهۀ ما، درپی سركوب ما برمی آید، و ازسوی دیگر عناصر نفوذی خویش را در دو سمت سرك درجبهات برای اخلال این امر فعال می نماید.

“شورای صلح” كارش را آغاز نموده وبعد ازچندین جلسۀ پیهم، به ابتکار رفیق ما به این فیصله می رسد كه هرگاه جبهات حركت انقلاب درسمت شرق سرك، روابط شان را با دولت قطع كنند وعملاً ضد دولتی بودن خویش را تثبیت نمایند، دیگر، بخش هائی از جمعیت، ازادامۀ درگیری با ایشان خود داری نموده و مناطق بین دوجانب تقسیم خواهد شد و روابط نیك و دور از نفاق میان شان برقرارخواهد گشت. برهمین مبنا “شورای صلح” موادی را روی كاغذ ریخت وهیئتی را كه جبهۀ ما و جبهه ای از حزب اسلامی درآن عضویت داشتند، مامور رساندن این مواد پیشنهادی صلح به جبهات حركت انقلاب درسمت شرق سرك نمود. هیئت، که رفیق ما نیزک نیز شامل آنست، عازم آن منطقه گردید و درآنجا جلسه ای را به اشتراك “جبهۀ انجینران” و جبهات حركت انقلاب ترتیب داد. بعد ازین كه مواد پیشنهادی “شورای صلح” را به اطلاع آن ها رسانید، خواهان نظریات ایشان درین مورد گردید(البته قبلاً، همۀ مسایل را به  رفقا درجبهۀ انجینران گزارش داده بودیم وعملکرد بعدی پلان شده بود). “جبهۀ انجینران” كه درفرا رسیدن همچو روزی بی صبرانه لحظه شماری می كرد ومفاد پیشنهادات نیزبرایش روشن بود، بلادرنگ شرایط پیشنهادی را پذیرفت و وقفه درتحقق بخشیدن وبه ثمررساندن این شرایط را ناجایز و دوراز مصالح انقلاب ومردم دانست. اما جبهۀ حركت انقلاب (جبهۀ دولتی شده) اشكال تراشی و سنگ اندازی می نمود، كه از همین لحظه دوگانگی بین ما و این جبهه برهمه آشکارشد. اختلاف این دوجبهه كه مدت ها برای مقاومت دربرابرحملات جمعیت اسلامی متحد بودند، و نه در همه امور، برای همه دیدنی گشت. بالاخره “جبهۀ انجینران” (كه هنوز قسمتی ازآن معتقد است با برقراری آتش بس فیمابین حركت انقلاب وجمیعت شاید آن جبههً حركت انقلاب روابطش را با دولت ببرد)، با جبهۀ حركت انقلاب مشتركاً ضمن تائید اقدامات سرنوشت ساز “شورای صلح” مواد وشرایط بهتر و وسیعتری را مبنی برنفرت ازجنگ های درونی، كه دشمن را شادكام نموده است ومردم رابی اعتماد به مجاهد، طی نامۀ سرگشادۀ به هیئت “شورای صلح” ارائه می دهد. هیئت با دردست داشتن این نامه دوباره به منطقه اش باز می گردد تا “شورای صلح” باتصویب آن زمینۀ عملی اش را مهیا سازد. “شورای صلح” مجدداً جلساتش را روی پیشنهادات مطروحه درنامۀ مذكورآغازمی نماید.

واما درین جریان “جبهۀ انجینران” كه چریك های رزمنده و قهرمانش ازمدت ها درعطش شكافتن سینۀ دشمن تجاوزگر، درسوز و تاب بودند، به محض این كه آتش بس برقرارمی شود و دیگر گوش شان را صدای تفنگ مجاهدی نمی خراشد، قرارشان نمی آید و آتش را به سوی خصم اصلی و دشمن میهن شان می گشایند؛ تا ازسوئی رنج و اندوه یك ساله را با ریختن خون ناپاك دشمن دیارشان بشویند؛ وازطرفی به دیگران تثبیت نمایند كه “جبهۀ انجینران” رزمجوئی است دلیر و یورشش بردشمن وطن بی نظیر. وبدین ترتیب است كه “جبهۀ انجینران” با چندین عمل ضد دولتی، ضربات محكمی برپیكر دشمن وارد می سازد. درحالی كه جبهۀ همجوارش مانع این عمل است، تاجائی كه تهدیدش هم می كند.

دولت كه دررگ وپی جبهۀ حركت انقلاب نفوذ وهمه زمامش را به دست دارد وهرآنچه را او می خواهد جبهه بایست مجری اش باشد ـ كه هست ـ درست تمام جریان كار هیئت “شورای صلح” را تعقیب كرده است وهمه چیز را می داند. آنگاه كه تفنگ های “جبهۀ انجینران” را آتشبار برسینۀ خویش می بیند و طرح های  “شورای صلح” را درحال تحقق، وقت را ازدست نمی دهد واقدام می نماید، وسخت مطمئن است كه “جبهۀ انجینران” را توسط جبهات وابستۀ خویش(ازحرکت انقلاب و جمعیت اسلامی) به آسانی می تواند ازریشه و بن بركند. ولی رفقای آن جبهه به دستور رهبری حوزۀ غرب و كمك شاخۀ تشكیل درایران وتلاش های رفیق نیزک درتحقق پلان رهبری حوزه، می توانند با بجای گذاشتن عزیزان شهیدی منطقه را ترک نمایند و تصور باطل و واهی دولت را ثابت كنند.

با به وجود آمدن این وضع، تداوم فعالیت ها وپلان های “شورای صلح” نیزعقیم می ماند. جمعیت اسلامی وضع ایجاد شده وجدائی “جبهۀ انجینران” را ازسمت شرق سرك به نفع خویش تعبیر می كند. به تعهدات خود در “شورای صلح” پشت پا می زند وچون موقع را مساعد دیده است، به تعقیب “جبهۀ انجینران” نیز می پردازد. ولی قبل از دست رسی به آن ها، “جبهۀ انجینران” می تواند به كمك “جبهۀ غرب سرك” ازمنطقه بیرون رود.

ازاین به بعد جمیعتی ها با “جبهۀ سمت غرب” نیز به دلیل این كه “جبهۀ انجینران” راپناه داده و كمك شان كرده است، سرستیزمی گیرند، هرچند ظاهراً آشكار نمی سازند. ولی جبهۀ ما پی می برد كه جمیعت درپی یافتن فرصتی است تا جبهه را سركوب وخلع سلاح نماید. همچنان جمعیت شرایطی را كه جهت آشتی با جبهۀ محاذ گذاشته بود، نیز عملی نمی كند و باز جو تازه ای ازكینه وخصومت بین جبهات درمنطقه حاكم می شود؛ كه این بار اتحاد جبهۀ ما در غرب سرک وجبهۀ “محاذ ملی” را باعث می شود(این جبهۀ محاذ بعداً زیر فشار جمعیت اسلامی دولتی شد). درگیری های بین این دوجبهه وجمعیت اسلامی آغاز می شود. دست دولت نیز درآن دیده می شود و بلعیدن جبهۀ ما درنظراست. رفقای ما كه درین مقطع به هدف اصلی (نجات جبهۀ انجینران) دست یافته اند، با شناخت از شرایط و وضع جدید، و قوم بازی ها وگروه گرائی های جبهات، ومنجمله قوماندان محلی، كه درنتیجۀ آن بازهم جبهات را به كام دولت می اندازد، با اتكاء به فیصله ای كه درآن درهمچو مواردی رهبری حوزۀ غرب چنین رهنمودی داده است (ترك منطقه درصورت خطرهمگانی و یا تسلیم طلبی)، جبهۀ مذكور را به نام تهیۀ دوا و مشورت با ایران، ترك نموده وبه حال خود رهایش می كنند و به ایران می روند.

ادامه دارد