ش. آهنگر

“محفل هرات” وارد جنگ مسلحانه می شود

قسمت پانزدهم

    2 ـ جبهۀ دوم: رفقای مسئول کار جبهه ئی درایران، دوباره قوماندان را با اعضای جبهه اش به منطقه می فرستند و نیز درپهلوی این جبهه، جبهۀ دیگری را ازطریق حركت انقلاب به قوماندانی یكی ازكسانی كه برادرش لومپن و بارفیقی شناسائی داشت (آشنائی درزندان) و توسط این رفیق ما جذب شد، تاسیس می نمایند وبه منطقه می فرستند (حمل ۱۳۵۹ ش).

اما اكنون دیگر این دو جبهه درمنطقه آن قدرت نظامی وهویت سیاسی قبلی را، به آن صورتش نداشتند. زیرا اخوان با استفاده ازخلاء وجود ما، جبهاتش را تقویت می نماید و تقریباً دربیشتر روستاهای منطقه، جبهات جمعیت اسلامی مستقراند. ولی با آن هم جبهۀ دوم دراثرعملیات چریكی ای كه درشهرانجام می دهد ضربات پیهم وخورد كننده ای بردشمن حواله می دارد. ازیك طرف می تواند غنیمت های خوب نظامی به دست آورد كه باعث تقویت جبهه می شود و ازجانب دیگرهویت نظامی اش را تثبیت می كند وشهرتش درمنطقه افزوده می شود. پیامد این عملیات، رقابت های قومی وسازمانی را نیز به دنبال دارد تا بالاخره یك گروپ جمعیت اسلامی به دلایل لومپنی با او درمی افتد و او راهی ایران می گردد.(چندی بعد گروه دیگری كه درجوارمرزمستقراست و ازخویشاوندان این قوماندان فرماندهی اش را دارد، یكی ازاقوام او را به قتل می رساند و خود به خونخواهی اش بلند می شود، این زد وخورد وعوامل لومپنی نظیرآن، منجر به قتل برادرقوماندان وازهم پاشیدن جبهه می گردد.)

با آمدن این دو جبهه، تشكیل شهر، یكی ازرفقا را با سه نفر دیگر به جبهه می فرستد، كه رفیقی دوباره دررأس امورجبهه قرارمی گیرد، وبدینصورت جبهه دوباره به مسیراصلی اش می افتد و وضعش روبه بهبودی می رود.

رفیق نیزک هنگامی که رهسپار جبهۀ دوم غرب سرک شد

عدۀ از رفقا درجبهۀ دوم غرب سرک

بعد ازمدت كمی دو جبهۀ دیگر نیز زیرفرماندهی همان روحانی مشهور به منطقه می آیند، كه بازجمعیت علمای حركت انقلاب نیرومندی اش درمنطقه بالا می گیرد. ولی با همۀ این ها، باید گفت كه جبهه نمی تواند آن هویت قبلی وشهرت سال پیش را كسب نماید. به علت این كه ازیك طرف كثرت جبهات ومجاهد درمنطقه ازتحركش كاسته است و ازجانب دیگر برای رفیق ما ممكن نیست تنظیم تمام امور جبهه را برعهده داشته باشد.

با آنهم نكات چشم گیر وقابل حساب كار اساسی جبهه را می توان چنین بر شمرد:

جبهه می تواند یكی از جبهات كوچكی كه به نحوی خود را مربوط به جمعیت علمای حركت انقلاب می داند وتوسط یكی ازجبهات جمعیت اسلامی به خلع سلاح تهدید شده است، درخود ادغام نماید. كاررفیق ما(نیزک) با فرمانده این جبهه تا آنجا پیش می رود كه وی یكی ازهواداران سر سخت ما می گردد.

رفیق نیزک دررابطه با جبهۀ غرب سرک دریكی از قریه جات منطقه با استفاده ازیك رابطۀ قومی خویش، كه از چهره های سیاسی شتاخته شده ای جریانی است ودرضمن از متنفذین منطقه است، طرح تاسیس جبهۀ را به همكاری مردم آن قریه می ریزد. كاررفیق درین مورد تاریختن اسكلت جبهه، یعنی مهیا نمودن سلاح و پرسونل وجمع آوری ضروریات اولیۀ نظامی، پیش می رود. ولی عملیات محاصره ای دولت (عملیات روسی ـ كوبائی) مجالش نمی دهد ومانع ادامۀ این كار می شود.

رفیق برپایۀ وظیفۀ محوله اش با فرمانده یكی ازجبهات بزرگ حركت اسلامی، كه از صاحب منصبان قیام كنندۀ (24) حوت است از نزدیك می بیند (قبلاً درایران توافقاتی برای همكاری با اوشده است) نتیجه آنست كه همكاری دوجانبۀ خویش را بخصوص درساختن جبهۀ متحد درمنطقه (سمت غرب سرک) وگسترش روابط شان با سمت شرق سرك اعلان می نمایند. درحال زمینه سازی برای پیاده كردن این طرح می باشند كه یورش های بی رحمانۀ دولت ( طرح ضربتی نابودی چریكها با عملیات روسی ـ كوبائی ) ومتواری شدن جبهات، ادامه كاری را درین مورد قطع می نماید. درین زمان رفقا مشغول تحكیم وگسترش پایه های نظامی وتثبیت هرچه پایدارتر و وسعت سیاسی جبهه بودند كه عملیات مشترك نامبرده علیه چریك ها آغازمی یابد. درین عملیات می توان گفت دشمن ازآخرین توان و قدرت نظامی خویش استفاده می كند. تا آن جا كه درمحاصرۀ یك قریۀ كوچك كه مقر جبهۀ ما وچند جبهۀ دیگراست، بیش از صد تانك و دوازده هلیكوپتر به كارمی رود. درین مقطع، شعار دشمن اینست “ازهرجائی كه صدای تفنگ مجاهد شنیده شود، باید كاملاً تخریب وویرانش كرد”؛ كه چنین هم كردند. این عملیات ویرانگر دشمن كه یك ماه ونیم بلا وقفه ادامه داشت، سنگین ترین وسهمگین ترین ضربات را بر پیكر جبهات وارد نمود. بیشتر جبهات منطقه بعد ازین ضربات ازهم گسیخته ومنحل شدند. جبهات حركت انقلاب نیز، همچون دیگرجبهات، شدیداً ضربه خوردند، تقریباً بیشترین كشته را این جبهات بجای گذاشتند. جبهۀ ما وجبهۀ مدغم شده با ما نیز ازاین یورش ها جان سالم بدر نمی برد وچندین نفر زخمی را به همراه دارد. منجمله همان فرمانده جبهۀ مدغم شده و پسرش كه از سنگر و به زیر رگبار به دوش رفیق ما نیزک بیرون آورده می شوند، كه جبهه پس ازآن خود را مدیون رفیق ما می داند ومحیط نیز آن را بزرگ می دارد. درجریان محاصره ها و یورش های دولت، برحسب ضرورت، جبهه به دوگروپ تقسیم می شود. یك گروپ به مسئولیت قوماندان، كه سه رفیق ما نیزبا اوهمراه اند، و گروپ دیگركه همان گروپ مدغم شده است به مسؤلیت رفیق نیزک.

بعد ازآن كه حملات پیهم دولت كم می شود، هردو گروپ جبهه به ایران می آیند. یک دلیل این آمدن، تداوی زخمی های شان است. ولی علت عمده ای كه باعث عقب نشینی جبهه به سوی ایران شد، شكست هائیست كه درین عملیات نصیب مجاهدین گردید و باعث پائین آمدن روحیۀ ایشان شده بود. تاجائی كه تقریباً همۀ شان معتقد شده بودند كه با این سلاح دست داشتۀ ما نمی شود با تانك وتوپ وهلیكوپترجنگید و باید به خاطر به دست آوردن سلاح بهتر(ثقیله) به كمیته های تنظیم های مستقر درایران مراجعه نمود.

قابل تذكراست كه جبهات دیگر نیز وضع بهتر ازاین نداشتند وآن ها نیز اكثراً راهی ایران شدند. جز یكی دو جبهۀ جمعیت كه اسلحه وپول زیاد داشتند و منطقه را ترك نكردند وبا تهیۀ آذوقه و پرداخت پول به افراد شان، به كوه ها برای مخفی شدن پناه بردند. اواخرمیزان  ۱۳۵۹ ش است كه جبهه به ایران می آید و تاقوس ۱۳۶۰ ش درآنجا می ماند.

واما عللی كه باعث توقف جبهۀ ما درایران به درازای این مدت گردید چنین است: همانطوری كه گفته شد جبهه به خاطر به دست آوردن سلاح بیشتر وبهتر به ایران آمده بود، جبهه این پیشنهاد را به مسؤلین كمیتۀ حركت انقلاب می نماید، وكمیته نیز به ایشان وعده می دهد كه پیشنهاد شان را عملی خواهد كرد. اما چند ماهی می گذرد وكمیته موفق نمی شود سلاح تهیه بدارد، تابالاخره قوماندان به طرح وتشویق ما جهت رسیدن به این هدف، با معرفی “جمعیت علما” به پاكستان سفر می نماید، ودرآنجا نیز دربرابر مخالفینی به دفاع ازما تاسرحد برخورد برمی خیزد. بعد از تقریباً سه ماه مؤفق می شود یك مقدار سلاح را ازمركزیت حركت انقلاب بگیرد. ولی متاسفانه این سلاح به دست آمده هم به علت بی كفایتی عده ای كه مسئول انتقال این سلاح بودند، در راه ربوده می شود و ازآن چیزی به دست نمی آید. و باز رفتن جبهه به تعویق می افتد.

درین مدت كه تشكیل خارج از كشور(ایران) ضرورت وجود جبهۀ موصوف را برای نجات “جبهۀ انجینران” درمنطقه مهم می داند، درتلاش آنست تابتواند مقداری سلاح تهیه ببیند، كه ازمجاری گوناگون ممكنه اقدام می كند، اما باتاسف باید گفت كه همۀ تلاش ها درین مورد بی ثمر می ماند.

ادامه دارد