ش. آهنگر

“محفل هرات” وارد جنگ مسلحانه می شود

قسمت دوازدهم

درهنگامی که جبهه هیچ نوع رابطه ای باتشكیلات، چه درداخل وچه درخارج ازكشور، نداشت، تلاش هائی كه درجهت تامین رابطه می کرد عقیم می ماند. اما آنچنان که گفتیم تشكیل خارج از كشور،  یا رهبری حوزۀ غرب سازمان، به مجرد اطلاع از حوادث ناگوار، با متانت تمام روی بن بست جبهه و راه حل آن تلاش می كند و بعد از تحلیل همه جانبۀ موضوع برآن می شود تاجبهه را فراخواند و ازمنطقه بیرون کند. بدین منظور رفیقی(آصف مدیر) را با قبول خطرات احتمالی (90%) وظیفه می دهد تا وارد هرات شده وبا مسئولین مطمئن جبهه دیدار به عمل آورده و فیصلۀ رهبری حوزه  را ابلاغ نماید وتدارك آمدن هیئت اعزامی شش نفری از ایران را جهت حل عملی مسئله به بیند. رفیق خود گذر و پرتلاش ما، بعد از ایفای وظیفه وتامین ارتباط، به دست دولت گرفتار می شود و با رفتنش ازتوان مامی كاهد.  اما گزارش جبهه را برای بار اول به رهبری حوزۀ غرب می فرستد كه برهمان مبنا كار تشکیل خارج ازكشور(ایران) دركشیدن جبهه از منطقه، عیار می شود و گروپ شش نفری را با دساتیر قاطع ترك منطقه  وتدابیر انتقال، به جبهه می فرستد.

همزمان با رسیدن گروپ شش نفری ازرفقای با تجربه و رزمندۀ ما از ایران، تضادها به تصادم منجرمی گردد و عملاً بین جبهه وسایرین مرزكشیده می شود و دشمن تدارك همه جانبه می بیند. گروپ رفقای تازه رسیده از ایران با خود فیصله های قاطع رهبری حوزۀ غرب را مبنی بر ترك منطقه همراه دارد؛ ولی باگزارشاتی كه ازجبهه به دست می آورد دل خوش می كند. بناءً مسئله را درجبهه به رفراندم می گذارد، كه آن هم نتیجه نمی دهد و مقداری وقت را می گیرد. درهمین گیر ودار است كه دشمن دست وپا می كند وطرح های مستشاران نظامی روس را به منصۀ اجرا می گذارد و با توطئه های غافلگیر كننده، تعدادی از رفقای متعهد، رزمنده، شجاع  و وفادار به مردم به شهادت می رسند وعرصه برجبهه تنگ می شود. جبهه بافیصلۀ اضطراری رهبری حوزۀ غرب وتدارک زمینۀ انتقال، بایك راهپیمائی پنج روزه، با كمك اساسی جبهۀ اعزام شده توسط رهبری حوزه درغرب سرك، ترك منطقه كرده و خود را به ایران می رساند.

اینست آنچه جواسیس، بالاثر وضع حاكم درجبهه می توانند مسیری را به كژ راه بكشانند و نیروی پرتوان و با عظمت ما را با گرفتن چهار رفیق نامدار وجمعی ازیاران شان بشكنند. رفقائی همچون انجینركریم اسطورۀ رزم و پیكرۀ نستوه ازمسئولین باعظمت نظامی “جبهۀانجینران” وقوماندان عمومی جبهه، محمد آخندزاده، انقلابی رزمندۀ كامل عیار (ازموسسین جبهۀ “شجا” ومسئول فرهنگی جبهه)، ماما غلام محمد، رزمندۀ پرتلاش و با ایمان به توده ها(مسئول سیاسی جبهه و یكی ازموسسین نامدارحوزه)، استاد واجد، رسالۀ شرف وعصارۀ مقاومت(معاون مسئول سیاسی جبهه و فرمانده یكی ازگروپ ها) وهمرزمان و یاران دلیری كه گل های آزاد نوشگفته ای بودند كه تند باد حوادث ایشان را پر پر نمود، از ما بگیرد وما را درسوگ شان درحُزنی عمیق فروبرد.

اینك اگر جای شهدا هنوزخالی است، یادشان گرامی است و راه شان پرراهروـ رهروانی كه به عظمت خون شان سوگند خورده و میثاق بسته اند كه سنگرهای شان را درمبارزات خونین میهن در عرصه های ممکن داغ نگهدارند و تفنگ های شان را بردوش كشند.

واما همانطور كه دروجود جبهۀ انجینران، هرات رونقی دیگر داشت، باعدم آن رنگی دیگر گرفت.

    1 – جبهۀ انجینران با بجای گذاشتن شهدای پاكبازی كه عاشقانه سر در رهی توده ها گذاشتند و درس عشق را آموختند، خصم بودنش را باخصم مردم، باخون بهترین عزیزانش ثبت تاریخ خونین توده ها نمود و ازاین لحاظ پرستیژسیاسی شایانی كسب كرد.

   2ـ آن عده دغل بازان سیاسی كه چشم بسته و به ناحق علل درگیری فی مابین احزاب را وجود “جبهۀ انجینران” قلمداد می كردند، بازار دروغ بافی های شان كساد شده وخود به جای پنداشتۀ خویش قرار گرفتند. اینک پس از خروج جبهه از منطقه  زد و خوردهای گروه های تنظیم های اسلامی همچنان ادامه دارد.

    3 ـ تعداد زیادی از گروپ های داخل هرات كه به نحوی از انحا درزیر جو كارسیاسی ـ نظامی “جبهۀ انجینران” قرارداشتند، درعدم موجودیت این جبهه، روس مكارتوانست علناً آن ها را بچاپد ودربست مُهر خود را برآن ها به چسباند.

    4 ـ درنبود “جبهۀ انجینران” در محل، تضاد های عینی درون احزاب اسلامی كه درموجودیت گروپ ما نهان مانده بود، یك دم شگوفا شد وبه پارچه شدن پرقدرت ترین گروپ های ارتجاعی داخل هرات انجامید.

  5 ـ روس ها كه ازبازگشت انجینران با توانی بیشتر، هراس داشتند و دارند، تمام نیروهائی را كه درجمعیت اسلامی وحركت انقلاب برای زدن انجینران مخفیانه كمك می كردند، علناً دریك شبكه متمركز ساختند وبه اصطلاح آن دوجبهۀ خصم را نیز آشتی دادند.

      نواقص وكمبود های جبهه :   

جبهه با دستاوردهای عظیمش، نواقص وكمبودهائی بس بزرگ را نیزهمراه داشته كه درینجا فرازهائی ازآن را می نگاریم :

    1ـ عدم تشكیل آگاه وبا تجربه، منضبط، مستحكم و واحد دردرون جبهه متناسب باكار عظیمش.

   2ـ نداشتن متكای تشكیلاتی پشت جبهه ئی به عنوان رهبری كنندۀ آگاه، باتجربه، مستحكم و دارای اوتوریتۀ واحد ومركزی تا بتواند پاسخگوی نیازهای عظیمش باشد، چه پلورالیسم حاصله چند گانگی آورده بود.

  3ـ نداشتن امكانات وسیع جهت حل مشكلات نظامی جبهه.

  4ـ نفوذعناصرجاسوس دردرون جبهه، بالاثرنواقص نامبردۀ فوق.

 جبهۀ جوان ازنظر كادرهای سیاسی آگاه و باتجربه، با ازدست دادن رفقای بزرگوار، به قلت دچارشد وهمین امرازانضباط واستحكام آن كاست وتشكیلات جبهه درمجاریی غیرواحد وغیراصولی كشیده شد. نتیجۀ آن درآخرین تحلیل، تبارز روحیۀ نظامی گری درجبهه است كه كمتربه تحلیل های سیاسی وسیع وهمه جانبه ترتیب اثرمی نهد.

چند گانگی تشكیلات  پشت جبهه و رهنمودهای گوناگون، متفاوت ومتضاد، كه بعضی را جواسیس می ساختند، به ناباوری ها، عدم اعتقاد و پارچه شدن بیشترساخت تشكیلاتی جبهه منجر می گردد؛ و این خود فضای مساعدی می شود به بهره برداری جاسوس و نفوذ بیشتر درجبهه.

عدم امكانات وسیع جهت رفع مشكلات وسیع نظامی جبهه به دست وپاگیر شدن جبهه دراین ساحه منتج گردیده وجبهه را به ماجراجوئی سوق می دهد كه ما مظاهر آن را درعملكرد دیدیم.

 ادامه دارد