ارسالی حزب کار ایران(توفان)

مبارزه برای سلامت جامعه و دموکراسی مکمل یکدیگرند

اززمانی که هجوم ویروس مهلک «کرونا» دنیا را درنوردیده است، اکثریت قریب به اتفاق ممالکی که امکان قرنطینه مردم را برای کسب حداقل خسارت جانی داشته‌اند، با کم و بیش تأخیر به روش قرنطینه مردم دست زده‌اند. این روش در ممالکی نظیر ایتالیا، فرانسه، اسپانیا، ترکیه و… شدیدتر و حتی به صورت استقرار حکومت نظامی و در آلمان، نروژ… محدودتر و با محدودیت‌های فراوان اداری و معاملاتی و آموزشی و… همراه گشته است.

ممالکی نظیر آمریکا و برزیل، که توانائی قرنطینه مردم را داشته‌اند، اصل را بر روش صد در صد ایمنی «گله‌ای» گذارده‌اند. بسیاری از ممالک هستند که به علت فقر مفرط، کمبود آب آشامیدنی و یا وسایل ابتدائی بهداشتی به ویژه در قاره آفریقا امکان انتخاب آگاهانه ندارند بلکه شرایط حال، وضعیت مشخص را به آنها تحمیل می‌کند. گزینش روش قرنطینه برای آنها تجمل است، زیرا قادر نیستند با سازماندهی دولتی شکم مردم کشور خویش را سیر کنند.

این وضعیت تحمیلی به علت بروز «ویروس کرونا» به بحثی دامن زد که به مسئله آزادی، دموکراسی، سلامت اجتماع و جان انسان‌ها بازمی‌گردد که برخورد به آن برای روشنی بخشی به موضع‌گیری طبقاتی اهمیت دارد.

امر سرکوب طبقاتی در جامعه کنونی بشری از زمان هجوم «کرونا» آغاز نشده است. طبقات حاکمه کنونی هر کدام در ممالک خود با توجه به شرایط ویژه‌ای که داشته‌اند، اشکال گوناگونی برای سرکوب طبقات فرودست جامعه برگزیده‌اند. در ممالکی این سرکوب آشکار و عریان بوده، نظیر کلمبیا، ایران، مصر و… در ممالک دیگری، که اساساً متعلق به «دموکراسی‌های غربی» هستند، این سرکوب‌ها بسته‌بندی شده، راهبردی، حساب‌شده و با برنامه‌ریزی درازمدت عملی می‌گردیده و هنوز می‌گردد. به این جهت شکل اِعمال سرکوب و دیکتاتوری‌ها همه جا یکسان نبوده است و با هم فرق دارند. به این جهت وقتی از محدودیت دموکراسی و یا نقض حقوق اساسی انسان‌ها سخن به میان می‌آید، باید از کلی‌گوئی پرهیز نمود و نشان داد که کدام کشور و یا کدام گروه‌بندی‌های کشورها مد نظر ما قرار دارند. در ایرانِ ما، برای سرکوب مردم و اعمال استبداد نیازی به بحران «کرونا» و انتظار فرارسیدن آن نبوده است که حال وظیفه کنونی مردم، مبارزه برای احترام به دموکراسی، رعایت حقوق اساسی انسان‌ها و… باشد. نتایج تأثیرات بحران «کرونا» در ایران چیز دیگری به غیر از آلمان است و دو وظیفه متفاوت را در برابر کمونیست‌های این دو کشور قرار می‌دهد. مبارزه بر ضد استبداد جمهوری اسلامی، مبارزه برای رعایت حقوق بشر و مطالبات اقتصادی و دموکراتیک را مردم ایران بسیار شدیدتر در قبل از بروز «کرونا» نیز طرح می‌کردند. بحران «کرونا» تحولی در نظام سرکوب در ایران ایجاد نکرده است، بلکه برعکس در نظام بهداشت و معیشت مردم خلل وارد آورده و همبستگی مردم را افزایش داده است. بسیاری از مردم داوطلبانه به قرنطینه رفته‌اند و می‌روند و دولت جمهوری اسلامی را به سلب انجام وظیفه و بی‌کفایتی و دروغ‌گوئی متهم می‌کنند. در ایران همه شواهد نشان می‌دهد جهت مبارزه مردم ایران برضد حکومت کنونی صرفاً برای تحقق حقوق و آزادی‌های دموکراتیک نیست، در افشاء رژیمی است که قادر نیست از جان مردم با ثروت عظیمی که در این کشور نهفته است، حفاظت کند. رژیم ایران از خودش در حفظ جان مردم سلب مسئولیت کرده است و حاضر نیست به اقشار فرودست جامعه برای حفظ سلامت آنها و جامعه یاری رساند و مردم این نقطه ضعف رژیم را دریافته‌ و روی آن انگشت گذارده‌اند. طرح چنین خواست‌هائی تأثیر بیشتری در مردم داشته و بهتر می‌تواند آنها را بسیج، متشکل و آگاه نماید. دعوت مردم در شرایط کنونی، که باید اعتصاب عمومی به راه انداخت، کشش لازم را برای بسیج مردم ندارد.

در اروپا و بسیاری ممالک دموکراسی بورژوائی، که متکی بر «قانون» هستند و سرکوب عریان حاکم نیست، وضع به طور کلی فرق می‌کند. شعاری که در ایران بسیج‌کننده نیست، در اروپا و ممالک مشابه، که مردم در آنجا از حداقل آزادی‌های دموکراتیک بورژوائی برخوردارند و اتحادیه‌های کارگری حق فعالیت آزاد دارند، می‌تواند بسیج کننده باشد. بورژوازی امپریالیستی، که همیشه سرکوب کرده و یا مترصد فرصت بوده تا پیچ و مهره سرکوب خود را سفت کند، هجوم غافلگیرکننده «کرونا» را به فال نیک گرفته است، تا از آن برای تحدید آزادی‌های دموکراتیک استفاده نماید؛ حقوق اساسی مردم را به زیر پا بگذارد و قوانینی را که تاکنون قادر نبوده است به تصویب برساند، در جوّ حاکم کنونی بی سر و صدا و بدون ترس از اعتراض عمومی، صورت قانونی بدهد و تمام ابزار لازم برای سرکوب را در بحران‌های آتی، که فرا می‌رسند، تکمیل و آزمایش نمایند. آنها مسلماً به اخراج کارگران دست می‌زنند و نیروهای «اضافی» را حذف می‌کنند.

ایجاد محدودیت‌های مبالغه‌آمیز و طولانی، که منجر به نفی حقوق اساسی مردم مندرج در قانون اساسی این کشورها می‌گردد، به موجی اعتراضی در میان مردم منجر شده است و این اعتراضات و فشار از پائین توسط اتحادیه‌های کارگری، مطبوعات، هنرمندان، نویسندگان رژیم‌های این ممالک را وادار کرده است که در بسیاری از سیاست‌های خویش در ایجاد محدودیت‌های کنونی تجدیدنظر کنند. این مبارزه برای کسب حقوق دموکراتیک و محدودکردن آن همیشه وجود داشته و نیروهای مترقی باید هشیاری خویش را در این زمینه از دست ندهند.

در برخورد به دفاع از حقوق دموکراتیک متأسفانه در همه جا جبهه واحدی به وجود نیامد. هواداران تئوری توطئه، دست‌راستی‌ها، تروتسکیست‌ها، آنارشیست‌ها برخی افراد بی‌خبر، ولی صمیمیِ، نگرانِ نقض حقوق دمکراتیک در ممالک غربی در آشوبی دستجمعی به نفی خطر مهلک «ویروس کرونا» پرداختند با نقض مقررات بهداشتی و بی‌توجهی به سلامت عمومی جامعه وضعیتی ایجاد کردند که به انزوای کامل آنها انجامید. مردم عادی می‌دیدند و می‌فهمیدند که کسانی که کوچک‌ترین ارزشی برای حفظ جان مردم و سلامت جامعه به بهانه وجود حکومت سرمایه‌داری قایل نیستند، خودشان نمی‌توانند از سلامت جامعه دفاع کنند و خود را مدافع زحمتکشان جا بزنند.

کمونیست‌ها برعکس با احساس مسئولیت نسبت به جان مردم، تکیه به همبستگی اقشار فراوانی از آنها، با توجه به کمبودهای واقعی و قابل لمس برای مردم، انتقاد به سیاست‌های نئولیبرالی فاجعه‌آمیز در گذشته بر ضد مردم، توجه به هراس آنها از آینده مبهم و موجودیت اقتصادی‌شان، انتقادشان در برخوردهای تبعیض‌آمیز دولت و موارد گوناگونی از این قبیل به خطری که برای موجودیت قوانین اساسی وجود داشت و دارد، اشاره کردند و مردم را بر محور این دو گونه مطالبات، که لازم و ملزوم یکدیگرند، با رعایت مقررات بهداشتی بسیج نمودند و در این امر بسیار موفق عمل کردند. برای کمونیست‌ها سلامت جامعه و جان انسان‌ها اهمیت داشت و دارد و از «دموکراسی» و «حقوق بشر» سلاحی برای مبارزه علیه سلامت جامعه و جان انسان‌ها نمی‌سازند و آنها را در مقابل هم قرار نمی‌دهند. شعار کمونیست‌ها انتخاب این یا آن گزینه نیست که عملاً به از دست رفتن هر دوی آنها منجر می‌شود. کمونیست‌های غرب نشان دادند که برای جان مردم ارزش قایل هستند؛ گروه‌های مردم را در مقابل هم برخلاف سیاست بورژوائی، قرار ندادند و نمی‌دهند، تا با سیاست «تفرقه بیانداز و از خود سلب مسئولیت کن»، به سیاست‌های ارتجاعی محافل معینی در حکومت صحه بگذارند. برای کمونیست‌ها همبستگی میان گروه‌های گوناگون مردم مطرح بود، زیرا این همبستگی جبهه وسیعی از مردم را سازمان می‌داد، تا در مقابل اقلیت حاکمه صف بکشند و آنها را به عقب‌نشینی وادارند. این مبارزات در آلمان، ایتالیا، اسپانیا، فرانسه و… به بهترین وضعی به پیش رفت و مرز روشنی میان آنارشیست‌ها و دست‌راستی‌ها کشید. این مبارزات مضمون روشن طبقاتی با دوراندیشی سیاسی و مسئولانه داشت. احزاب برادر ما در تمامی این کشورها با هشیاری و ژرف‌اندیشی به این مهم برخورد کردند و این مبارزه را ادامه می‌دهند. اینکه بورژوازی حاکم تا چه حد موفق شود مقررات و قوانین شداد و غلاظ خویش را به کُرسی برساند، منوط به این خواهد بود که درجه همبستگی مردم در برخورد به اهمیت سلامت جامعه و تمهیدات مربوط به مبارزه با آن به نفع عموم مردم و دفاع از دست‌آوردهای مبارزات آنها تا چه حد است. از این مبارزات باید حمایت کرد و حیله‌گری بورژوائی را برملا نمود. وحدت مردم برای حفظ سلامت جامعه و مبارزه با تضییقات هیأت حاکمه اهمیت دارد.

***