ارسالی امادور نویدی
این مطلب را جناب آقای امادور نویدی، مترجم مقاله، با این تذکر به سایت “افراشته” فرستاده اند:
رفقا/دوستان گرامی
درود و دست مریزاد.
مقاله ای مهم در مورد مارکسیسم و توسعه ماندگار، از سرمقاله گاردین(ارگان حزب کمونیست استرالیا) تقدیم میشود.
نویسنده معتقدست که:
این تصادفی نیست که بحران جهانی زیست محیطی کنونی در چارچوب چشمگیر جهانی شدن روابط اجتماع سرمایهداری ظهور کرده است. پس از قرنها انباشت بی امان سرمایه داری، اکنون بحران جهانی زیست محیطی به حدی توسعه یافته است که بقای تمدن بشری و شاید خود بشریت را در معرض خطر قرار داده است. بحران جهانی کنونی را نمیتوان کاملا در چهارچوب تاریخی سرمایهداری برطرف نمود. دوام زیست محیطی جهانی، فقط با تحولات اجتماعی بنیادی و یک سیستم اقتصادی جدیدی امکانپذیرست که بر مبنای اصول مالکیت اجتماعی بر زمین و سایر ابزار تولید، بطور دمکراتیک و با برنامه ریزی منطقی، و تولید برای نیازهای مردم سازماندهی شده باشد…ضرورت تحقق تمرین پایداری محیط زیست بویژه ناشی از بحرانهای آب و هوایی است. در بین همه نمودهای بحران جهانی زیست محیطی، تغییرات آب و هوایی عاجل ترین است، زیرا که بطور بالقوه دارای ویران کننده ترین عواقب است… همه کشورها باید از استراتژی توسعه و تولید براساس مصرف لجام گسیخته از سوختهای فسیلی اجتناب کنند. در پیروی از این امر نه تنها چالشهای غیرقابل توصیفی در عرصههای انرژی و حمل و نقل وجود دارد، بلکه همچنین نیازمند بازسازی کشاورزی جهان بر اساس ارگانیک و پایداری بیشتری است. هرچقدر که ضرورت اقدامات فوری و فوتی باشد، مقیاس تحولات مورد نیاز سرانجام با نیازهای روبه افزایش سرمایه داری تصادم پیدا خواهد کرد. سرمایه داری یک سیستم اقتصادیست که براساس تولید برای سود و سُلطه جهانی بر روابط بازار است. تغییرات اساسی جهانی مورد نیاز جهت پایداری اکولوژیک جهانی بدون بسیج توده ای طبقات کارگر جهان و کل خلقهای تحت ستم غیرممکنست. مبارزه جهانی برای پایداری اکولوژیک بنابراین، باید به نیروهایی بپیوندد که برای مبارزه جهانی علیه تمام اشکال سرکوب و استثمار مبارزه میکنند.
مارکسیسم و توسعۀ ماندگار
سرمقاله گاردین (ارگان حزب کمونیست استرالیا)
برگردان: آمادور نویدی
مارکس بسیاری از منابع بالقوه تضاد در بسط پویایی سرمایه داری را شناسایی کرد. در بررسی منابع بحران در سرمایه داری، مارکس گسترش فشارهای اقتصادی بر طبیعت را نادیده نگرفت. بااینحال، مقیاس کامل این تضاد بالقوه در قرن ۱۹ هنوز قابل رویت نبود.
در دهه ۱۹۶۰، یک جنبش زیست محیطی پرجنب و جوش ظهور کرد تا به خسارتهای رشد یابنده ای بپردازد که در هردو، غرب و شرق توسط اقدامات صنعتی لاقید انجام میگرفت. با وجود این، نگرانی برای محیط زیست در این دوره در حد علاقه ای کوچک باقی ماند که در شهرهای بزرگ جهان متمرکز شده بود. در هردو جهان توسعه یافته و کمتر توسعه یافته، جنبش زیست محیطی، اغلب صرفا به عنوان علاقه ای خاص درنظر گرفته میشد.
با ظهور جهانی شدن نئولیبرال، این وضعیت بطور چشمگیری تغییر یافته است. درحالیکه روشهای صنعتی سرمایهداری در سراسر جهان گسترش می یابد، مشکلات زیست محیطی مرتبط با آن نیز افزوده شده اند، تاجاییکه برای بسیاری از کشورها و بخش بزرگی از جمعیت جهانی سئوالات زیست محیطی مطرح گشته است. این همواره درک شده است که تأثیرات زیست محیطی دارای بُعدی جهانی و بسیاری از مشکلاتست، مانند باران اسیدی و آلودگی آب، که از مرزهای ملی عبور میکند.
علیرغم این، توجه تمرکز به تاثیرات محلی و ملی بود، و پاسخ ها از نظر سرشت خود ملی بودند. همه اینها با ظهور یک اجماع علمی بی تردید درباره وجود و عواقب جدی تغییرات آب و هوایی که ناشی از دخالت انسان است، تغییر یافته است.
این تصادفی نیست که بحران جهانی زیست محیطی کنونی در چارچوب چشمگیر جهانی شدن روابط اجتماع سرمایهداری ظهور کرده است. پس از قرنها انباشت بی امان سرمایه داری، اکنون بحران جهانی زیست محیطی به حدی توسعه یافته است که بقای تمدن بشری و شاید خود بشریت را در معرض خطر قرار داده است.
بحران جهانی کنونی را نمیتوان کاملا در چهارچوب تاریخی سرمایهداری برطرف نمود. دوام زیست محیطی (اکولوژی) جهانی، فقط با تحولات اجتماعی بنیادی و یک سیستم اقتصادی جدیدی امکانپذیرست که بر مبنای اصول مالکیت اجتماعی بر زمین و سایر ابزار تولید، بطور دمکراتیک و با برنامه ریزی منطقی، و تولید برای نیازهای مردم سازماندهی شده باشد.
درحالیکه تئوری استاندار اقتصادی شروع به بحث درباره مسائل زیست محیطی و منابع طبیعی کرده است، اما در جهان بینی خود از ادغام و وابستگی متقابل اساسی اقتصاد انسانی و محیط طبیعی ناتوان است.
بطور کلی، همه تولید در اقتصاد به استفاده از موادی دارد که از جهان طبیعی تهیه شده است، و درنهایت، راه کُل ضایعات ناشی از تولید و مصرف به آبها و محیط اطراف منتهی میشود. این واقعیتها و محدودیتهای عمده در تئوری استاندار اقتصادی دیده نمیشوند.
ضرورت تحقق تمرین پایداری محیط زیست بویژه ناشی از بحرانهای آب و هوایی است. در بین همه نمودهای بحران جهانی زیست محیطی، تغییرات آب و هوایی عاجل ترین است، زیرا که بطور بالقوه دارای ویران کننده ترین عواقب است.
اکنون تقریبا قطعی شده است که یخ تابستانی منطقه قطب شمال در طول چند سال ناپدید خواهد شد، و این نشاندهنده اینستکه که روند تغییرات آب و هوایی از نقطه مهم اوج خود عبور کرده است، و با عبور از نقطه های مهمتر اوج خود، تغییرات جهانی آب و هوایی میتواند فراتر از کنترل انسان به روندی خودپایدار گسترش یابد، و این منجر به فجایع بیسابقه ای میگردد تاجاییکه بخش بزرگی از زمین دیگر هرگز برای انسان قابل سکونت نمیباشد.
جهت کاهش بحران جهانی آب و هوایی و جلوگیری از بدترین فجایع، ضروریست که بلافاصله به کاهش حذف گازهای گلخانه ای اقدام نمود. اقتصادهای توسعه یافته باید شروع به تحقق کاهش های واقعی بکنند، در حالیکه اقتصادهای کمتر توسعه یافته باید شروع به ارتقاء کاهش خود بکنند، و سپس جهت کاهشها از اقتصادهای توسعه پافته پیروی نمایند.
همه کشورها باید از استراتژی توسعه و تولید براساس مصرف لجام گسیخته از سوختهای فسیلی اجتناب کنند. در پیروی از این امر نه تنها چالشهای غیرقابل توصیفی در عرصههای انرژی و حمل و نقل وجود دارد، بلکه همچنین نیازمند بازسازی کشاورزی جهان بر اساس ارگانیک و پایداری بیشتری است.
هرچقدر که ضرورت اقدامات فوری و فوتی باشد، مقیاس تحولات مورد نیاز سرانجام با نیازهای روبه افزایش سرمایه داری تصادم پیدا خواهد کرد. سرمایه داری یک سیستم اقتصادیست که براساس تولید برای سود و سُلطه جهانی بر روابط بازار است.
تغییرات اساسی جهانی مورد نیاز جهت پایداری اکولوژیک جهانی بدون بسیج توده ای طبقات کارگر جهان و کل خلقهای تحت ستم غیرممکنست. مبارزه جهانی برای پایداری اکولوژیک بنابراین، باید به نیروهایی بپیوندد که برای مبارزه جهانی علیه تمام اشکال سرکوب و استثمار مبارزه میکنند.
برگردانده شده از:
Issue #1862 March 27, 2019
Editorial
Marxism and sustainable development