ارسالی ع.حامد

مائیم که چون کوه همانیم که بودیم

هر چند که با فکر جوانیم که بودیم

در پیروی پیر مغانیم که بودیم

گر هستی ما را ببرد باد مخالف

خاک قدم باده کشانیم که بودیم

با آنکه بهار آمد و بشگفت گل سرخ

ما زرد رخ از باد خزانیم که بودیم

عمریست که از سوز فراق تو من و شمع

شب تا به سحر اشک فشانیم که بودیم 

هنگام زبونی نشود حربۀ ما کند

چون دشنه همان تند زبانیم که بودیم

مستند حریفان سبک مغز به یک جام

ماجرعه کش رطل گرانیم که بودیم

در سادگی و عیب و هنر گفتن در رو

چون آینه مشهور جهانیم که بودیم

از باد حوادث متزلزل همه چون کاه

مائیم که چون کوه همانیم که بودیم

شعر از فرخی یزدی