بهرام رحمانی
21 آذر روز «نجات» آذربایجان یا روز قتلعام مردم آذربایجان؟!
«ما همیشه گفتهایم و اکنون نیز صریحا میگوییم: ما بهطور جدی به ایران و تمامیت ارضی آن علاقمندایم. اگر از طرفی خدشهای به آن وارد شود شاید جدّیتر و فداکارانهتر از ساکنان ایالتهای دیگر ایران – برای جلوگیری از آن(خدشه) اقدام خواهیم کرد. با این حال هرگز حاضر نیستیم از دفاع از ملت، زبان و آداب و رسوم و خصوصیتمان ـبه شرط آنکه کشورمان یعنی ایران را خدشهدار نکند صرفنظر کنیم. اینجا چیزی که مغایر با قانون و حق حاکمیت خلقهای ایران باشد وجود ندارد. برعکس اگر ما خود را با دست خودمان اداره کنیم، چه بسا این امر بتواند به تکامل و تعالی ایران رشد بیشتری دهد. نهضت ملی ما دیگر از چارچوب ملی خارج شده و مقام پیشاهنگی جنبش دموکراتیک ایران را احراز کرده است. اکنون دیگر عموم مردم ایران شروع به درک این موضوع و معنای حقیقی آن کردهاند. گفتوگوهای آغاز شده در تهران موجب روشن شدن ابهامات و سوءتفاهماتی گشته که دشمنان ما به طرق و بهانههای گوناگون ایجاد کردهاند. این گفتوگوها حسن تفاهمی اساسی میان خلق آذربایجان و ایرانیان بیرون از آذربایجان به وجود آورده است. این حسن تفاهمات علیرغم تلاشهای مذبوحانه مرتجعین داخلی و خارجی، روزبهروز عمق مییابد و نتایج مثبتی میدهد.» (جعفر پیشهوری) سید جعفر جوادزاده مشهور به سید جعفر پیشهوری.
با این فاکت از جعفر پیشهوری رهبر حزب دموکرات آذربایجان و از چهرههای قدیمی زندانی سیاسی کمونیست در سیاهچالهای رضاخان میرپنج، به تحولات سیاسی و اجتماعی دهه 20 و 30 ایران و به قدرت رسیدن فرقه دموکرات در آذربایجان و حزب دموکرات در کردستان ادامه میدهیم.
جمهوری آذربایجان در دوران خود به معنای واقعی یک جنبش دموکراتیک و مردمی بود که توسط حکومت محمدرضا شاه پهلوی به خاک و خون کشیده شد. اگر جمهوری خودگردان آذربایجان و کردستان تا به امروز ادمه پیدا میکرد شاید هرگز جمهوری اسلامی در جامعه ما ظهور نمیکرد.
در درون حزب دموکرات آذربایجان دو خط مشی مختلف، کمونیستی و ناسیونالیستی وجود داشت: اول نظر پیشهوری بود که خواهان «آذربایجان خودگردان در درون ایران بود.» دومی تمایل داشت آذربایجان از ایران جدا شود.
در دوم آذر ١٣٢٤ کنگره خلق آذربایجان که به مجلس موسسان تغییر نام یافت با افزودن مواد جدیدی به بیانیه خود نظیر حق رای برای مردان و زنان و انتخاب 39 نفر به نام هیات ملی با اختیارات وسیع(که نمایندگان کردستان نیز جزو آنها بود) مراتب را به اطلاع محمدرضا پهلوی، مجلس شورای ملی، مقامات صلاحیتدار کشوری و شورای نمایندگان سیاسی آمریکا، انگلیس، شوروی و فرانسه رساندند.
در 21 آذر 24 مجلس ملی آذربایجان افتتاح گردید و در جلسه قبل از ظهر خود پیشه وری را مامور تشکیل کابینه نمود که وی کابینه خود را بعد از ظهر همان روز به مجلس معرفی کرد.
22 آذر نمایندگان حکومت ملی با فرمانده لشکر آذربایجان وارد مذاکره شدند و پس از توافق کلیه پادگانهای تبریز اسلحه را به زمین گذاشته و پذیرفتند که طبق دستور عمل نمایند. سرتیپ درخشانی هم گفت: «… من از بعضی از روزنامههای چپ متشکرم که حتی آن روزها هم که من مقاومت میکردم به من بد نگفتند.»
روز دوشنبه 12 شهریور 1324، فرقه دموکرات آذربایجان با انتشار بیانیهای(مراجعت نامه) که به دو زبان آذربایجانی و فارسی نوشته شده و حاوی یک مقدمه و 12ماده بود رسما تشکیل خود را اعلام نمود.
اهداف مندرج در این بیانیه عبارت بودند از:
«تقاضای آزادی داخلی و مختاریت مدنی برای مردم آذربایجان، البته با حفظ استقلال و تمامیت ایران، تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی، تدریس زبان آذربایجانی در مدارس آذربایجان، مصرف نیمی از مالیاتهای وصولی از آذربایجان در خود آذربایجان، افزایش کرسیهای نمایندگان آذربایجان در مجلس به نسبت جمعیت آن، اصلاح روابط و حدود بین مالک و دهقان با در نظر گرفتن مصالح هر دو، مبارزه با بیکاری، تلاش در جهت توسعه و ایجاد صنایع، تجارت و کشاورزی، مبارزه با رشوه و فساد در ادارات و… »
همانگونه که از مفاد این بیانیه برمیآید، اولا بیانیه مذکور به دور از هر گونه در خواست تندروانه و تهدیدآمیز بود. دوما اکثر مفاد آن مطابق با قانون اساسی بوده است و مهمتر از همه اینکه استقلال و تمامیت ارضی را محترم شمرده و به هیچ وجه خواستار جدایی و استقلال آذربایجان نمیباشد و فقط درخواست خودمختاری مدنی و آزادی در امور داخلی را مطرح نموده است.
پس از انتشار این بیانیه روزنامه آذربایجان بهعنوان ارگان حزب دموکرات آذربایجان بار دیگر به مدیر مسئولی شبستری و برای دومین دوره منتشر گردید. در 22 شهریور شورای مرکزی فرقه به 11 نفر افزایش یافت که پیشهوری به ریاست، و شبستری به معاونت انتخاب شدند. محمد بیریا نیز که در راس اتحادیههای کارگری بود، اعلام کرد که آنان نیز رهبری فرقه را میپذیرند و صادق پادگان و زینالعابدین قیامی هم از سوی حزب توده، تصمیم الحاق به فرقه را اعلام کردند.
زمان برگزاری نخستین کنگره حزب دموکرات نیز روز 10/٠٧/١٣٢٤ تعیین گردید. در 29/6/١٣٢٤، در کنفرانسی با حضور 1500 نفر از اقشار مردم قطعنامهای جهت مخابره به انجمن وزرای خارجه دول متفق در لندن به تصویب رسید و در آن به حق تعیین سرنوشت، خودمختاری آذربایجان و احیای دموکراسی در ایران اشاره شده بود… در این کنگره مرامنامه فرقه به تصویب رسید و سازمان فرقه رسمیت یافت و کمیته مرکزی آن را انتخاب نمود.
مرامنامه همان بیانیه 12 شهریور بود که موارد زیر به آن اضافه شد:
– آزادی فردی، کلامی، وجدان، مطبوعات و اجتماعات.
– حقِ انتخاب کردن برای مردان و زنانی که به 20 سالگی رسیده اند و حقِ انتخاب شدن برای مردها و زنان بین 80-27 ساله
– تعیین 8 ساعت کار روزانه برای کارگران و استفاده از مزایای بیمه
– اعطای حق مجازات خائنین و افشا کنندگان اسرار فرقه و جاسوسان تا حد حتی اعدام(افزودن این اصل در حد و اختیارات حزبی نبوده و به عبارتی شاید بتوان گفت که فرقه اطمینان داشت که بهزودی حکومت را بدست میگیرد.)
بدین ترتیب فرقه نه بهعنوان حزب بلکه بهعنوان یک جبهه دموکراتیک از تمام مردم شکل گرفت … در آنزمان پیشهوری بزرگترین وظیفه فرقه را مبارزه برای احیای انجمنهای ایالتی و ولایتی و اخذ امتیازات داخلی و فرهنگی عنوان کرد.
بیتردید بدون شناخت وقایع آن روز ایران، بررسی جریان آذربایجان و کردستان ناقص خواهد بود. مجلس حزب دموکرات(فرقه دموکرات) در 21 آذر 1324 گشایش یافت و حاجمیرزاعلی شبستری را بهریاست مجلس و جعفر پیشهوری را بهعنوان نخستوزیر برگزید. اعضای کابینه پیشهوری عبارت بودند از: سلامالله جاوید، جعفر کاویان، مهتاش، محمد بیریا، حسن اورنگی، غلامرضا الهامی، یوسف عظیما، کبیری و رضا رسولی.
هنگامی که فرقه دموکرات تشکیل شد محسن صدر نخستوزیر بود. در 21 آذر 1324 هم که فرقه اعلام حکومت خودگردان کرد و در کردستان هم وضعیت مشابهی توسط قاضی محمد شکل گرفت ابراهیم حکیمی مقام نخستوزیری داشت.
فرقه دموکرات در اولین بیانیه خود، که بلافاصله پس از اعلام موجودیت رسمی منتشر شد، تقاضای «آزادی داخلی و مختاریت مدنی» برای مردم آذربایجان، البته با حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران و تحت لوای دولت ایران، تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی که در قانون اساسی صراحتا بدان اشاره شده بود، تدریس زبان آذربایجانی در مدارس آذربایجان و برخی اصلاحات دیگر را بهعنوان اهداف و خواستههای فرقه اعلام کرده بودند. در این مرحله خواست آنها کسب آزادی و بر قراری آزادی و برابری و دموکراسی در آذربایجان و سپس در سراسر ایران بود و به هیچوجه صحبت از جدایی و استقلال و تشکیل حکومت جدید به میان نمیآید.
پس از تشکیل فرقه دمکرات پیشهوری در یک سخنرانی در حالیکه با انگشت خود نقشه ایران را در هوا رسم میکرد گفت: «من آشکارا میگویم که تمام حرفها و خواستههای ما خارج از این نقشه نیست و در داخل سرحدات ایران است…»
همچنین وی در جای دیگر تاکید کرد: «من به استقلال ایران کاملا علاقهمندم و فکر دادن یک وجب از خاک آن به کشور دیگری ابدا در میان نیست. ما حقوق داخلی و مختاریت مدنی را که قانون اساسی به ما داده است خواهانیم مسئله زبان نیز جزیی از آن است …»
در چنین روندی روز 29 /7/ 1324 «کنگره خلق آذربایجان» در اقدامی نمادین به وسیله حاج عظیمخان برادر ستارخان افتتاح شد. روز افتتاح کنگره روزنامه آذربایجان باز هم بهعنوان ارگان فرقه دموکرات از تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی دفاع کرد و نوشت: «مردم آذربایجان قانون اساسی را زنده خواهند کرد و انجمنهای ایالتی و ولایتی و خود مختاری را تشکیل خواهند داد و در عمل بر خلاف اکاذیب دشمنان نشان خواهند داد که طرفدار جدی استقلال ایران هستند و هیچ وقت تجزیه آذربایجان را نخواستهاند و نخواهند داشت.»
دکتر آخوندزاده نماینده روشنفکران تبریز در نطق خود گفت: «روشنفکران تبریز به خوبی میدانند که علاج دردهای ما در تشکیل انجمنهایی ایالتی و ولایتی است لذا ما اقدام جدی در تشکیل آن را خواستاریم.»
در جلسه دوم کنگره پیشهوری طی نطقی ضمن ارائه شرحی از اوضاع و احوال آذربایجان در دوره رضا شاه و ظلمهایی که در حق مردم آذربایجان شده بود گفت: «… ما اول در آذربایجان حکومت ملی به وجود خواهیم آورد. ما خود مختاری آذربایجان را به دست آورده و مملکت خود را آباد و سعادتمند خواهیم ساخت و سایر ایالات ایران نیز از این کار نیک ما درس خواهند گرفت… این کنگره باید تصمیم بگیرد. باید عدهای را انتخاب کرده و به تمام دنیا اعلام کند که ما حق خود را میخواهیم. ما از این حکومت ارتجاعی بیخبریم. این حکومت مال ما نیست، او خودسرانه و به زور سر کار آمده… باید در آذربایجان و ایران حکومتی سر کار آید که مردم در انتخاب آن دخیل باشند.»
در سومین جلسه کنگره، علی شبستری و… همچنان به تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی تاکید کردند، اکثریت رای دیگری داشت و هر یک طی نطقی لزوم و ضرورت تشکیل مجلس ملی را متذکر شدند.
هلال ناصری ضمن تا یید صحبتهای این نمایندگان ادامه داد: «مجلس موسسان اساس مشروطیت ماست، شما به آنها اهمیت بدهید، این کنگره نیز مجلسی نظیر مجلس موسسان است و شما نماینده پنج میلیون نفرید، من پیشنهاد میکنم این مجلس موسسان عوض انجمن ایالتی و ولایتی مجلس ملی ما را تشکیل دهد. چشم آذر هم گفت: «29 سال قبل در ایرا ن انجمن ایالتی و ولایتی تشکیل شده است، ما این مجلس را مجلس ملی بنامیم و برای تکمیل مختاریت آذربایجان، نیروهای مسلح ملی آذربایجان تشکیل شود.»
نهایت پیشهوری با بیان اینکه «اینجا مجلس موسسان است و به نظر من باید در تصمیمات آن تکلیف انتخاب مجلس ملی یا انجمن ایالتی روشن شود. قرار بر این شد تا اخذ تصمیم نهایی در این مورد به عهده کمسیونی مرکب از پنج نفر گذاشته شود.»
مذاکرات کنگره و رایزنیهای کمیسیون پنج نفره نهایتا با تصویب و انتشار بیانیهای خطاب به «حکومت مرکزی ایران و دول منظم دموکراسی جهان» پایان یافت.
در این بیانیه بر خود مختاری آذربایجان البته در چهار چوب دولت ایران بهعنوان حق ملت آذربایجان تاکید نموده خواستار تشکیل حکومت ملی، برقراری سیستم دموکراسی، تشکیل مجلس ملی، رسمیت یافتن زبان آذربایجانی در ادارات و مدارس آذربایجان گردید.
همچنین اعلام گردید: «کنگره ملی که به امضا و شرکت یکصدو پنجاه هزار نفر با نمایندگی هفتصد نفر از نقاط مختلف آذربایجان تشکیل یافته طبق اراده ملت آذربایجان خود را مجلس موسسان نامیده برای اداره امور داخلی آذربایجان هایتی عبارت از سی و نه نفر انتخاب و با مقامات صلاحیتدار داخل مذاکره شوند و ضمنا انتخابات مجلس ملی آذربایجان و مجلس شورا ی ملی راعملی سازند.»
این تصمیمات در حالی از سوی کنگره اتخاذ گردید که حزب دموکرات به سرعت در حال گسترش نفوذ خود در آذربایجان بود، فدائیان این حزب بهعنوان بازوی نظامی این تشکل سیاسی با حمله به پادگانهای نظامی کنترل شهرهای آذربایجان را یکی پس از دیگری بهدست میگرفتند.
به این ترتیب، ۱۰ روز پس از پایان جنگ جهانى دوم(اردیبهشت ۱۳۲۴) دولت ایران طى یادداشتى پیروزى متفقین را به سه کشور آمریکا، شوروى و انگلیس تبریک گفت و یادآورى کرد که پس از پایان جنگ در اروپا، دیگر لزومى به باقى ماندن نیروهاى متفقین در ایران نیست و بهتر است نیروهاى متفقین هرچه زودتر خاک ایران را ترک کنند. هرچند این یادداشت بىپاسخ ماند اما در کنفرانس پوتسدام در تیرماه، ۱۳۲۴ استالین، ترومن و چرچیل در اعلامیه نهایى موافقت کردند که قواى متفقین بلافاصله تهران را تخلیه کنند و در کنفرانس وزراى خارجه سه کشور آمریکا، شوروى و انگلیس براساس یک پیمان سهجانبه قرار شد تا ۱۲ اسفند ۱۳۲۴ نیروهاى متفقین خاک ایران را ترک کنند.
در 29/07/1324 پیشه وری در اعتراض به اقدام اکثریت نمایندگان مجلس مبنی بر تاخیر انتخابات تا خروج نیروهای بیگانه اعلام کرد مشروطیت تعطیل بردار نیست و فرمان انتخابات را خود مردم صادر خواهند کرد.
با پیشرفت فعالیت حزبه دموکرات در شهرها و دهات، فجایع ژاندارمها و اربابان نیز شدیدتر شد و شکایات فرقه به نفع دهقانان نیز عملا بینتیجه ماند.
در اسناد مختلف تاریخی آمده است که مذاکرات زیادی بین حکومت مرکزی و فرقه دموکرات آذربایجان در جریان بود اما به دلیل این که به نتیجه نرسید طبق برنامه، در ۱۲ شهریور ۱۳۲۴ فرقه دمکرات آذربایجان به رهبری جعفر پیشهوری در تبریز تاسیس یافت. در ۲۱ آذر ماه همان سال «مجلس ملی» آذربایجان تشکیل شد. در چنین روندی و با دخالت مردم و در فضایی دموکراتیک دولت محلی آذربایجان به رهبری پیشهوری فعالیتهای خود را آغاز کرد.
استاندار حکومت مرکزی برکنار شد و پادگانهای ارتش و ژاندارمری توسط «فدائیان فرقه» خلع سلاح شدند.
در آخر بهمن ماه ۱۳۲۴، احمد قوام نخست وزیر وقت حکومت ایران برای مذاکره با استالین به مسکو رفت. استالین پذیرفت که با به دست آوردن استخراج نفت شمال ایران نیروهای را از این خارج کند. مسکو قبول کرد که قوای نظامی خود را تا ماه مه همان سال یعنی خرداد ۱۳۲۵ از ایران خارج کند. به این ترتیب اولین توطئه علیه دولت محلی آذربایجان توسط نخست وزیر ایران و رییس جمهوری شوروی طراحی شد.
از همان ابتدای سفر قوام به مسکو نگرانی و دلهرهای رهبران فرقه دمکرات خطر را حس کردند.
چند هفته با اعمال و افزایش فشار بر مسکو برای تخلیه نیروهایش و ادامه مذاکرات تهران گذشت. سرانجام مسکو و تهران توافقنامهای در تهران امضاء کردند.
در این میان پیشهوری مرتبا نگرانی و هشدارهای خود را به گوش مقامات سرکنسول شوروی در تبریز و باقروف در باکو میرساند. ئشیهوری در عین حال در پیامهای خود به باقروف پیوسته مطرح میکرد که «تمام ایران آماده انقلاب است» و آنها(فرقه دموکرات) برای مقاومت در برابر تهاجم ارتش حکومت مرکزی به اسلحه نیاز دارند. در عین حال ئیشه وری و سایر مقامات فرقه تا آخرین ماهها و حتی هفتهها، از برنامه اصلی مسکو بیخبر بودند.
اما برای استالین نگرانیهای پیشهوری و هشدارهای او درباره قوام و خواستهایش برای حمایت مسکو از «انقلابی در سرتاسر ایران» مهم نبود و تنها به فکر منافع دولت خود بود.
سرانجام در هشتم خرداد ماه ۱۳۲۵ تمام نیروهای شوروی از ایران خارج شدند.
تنها یک روز قبل از خروج کامل قوای شوروی از ایران استالین در تاریخ هشتم ماه مه ۱۹۴۶(۱۳۲۵) نامهای به پیشهوری مینوسید و خروج کامل قوای شوروی از ایران را به وی اطلاع میدهد.
در اين نامه، استالين علل خروج نيروهاى شوروى از ايران را به پيشهورى توضيح ميدهد. اما تا آن زمان به دلیل تبلیغات حکومت مرکزی باور عمومى بر آن بود كه فرقه دمكرات زير سايه ارتش اشغالگر شوروى بر سر كار آمده بود و با خروج آنها از ايران قدرت ايستادگى را از دست داده و متلاشى خواهد شد.
متن این نامه که جزو اسناد «فوقالعاده محرمانه» حزب کمونیست بود پس از فروپاشی اتحاد شوروی در دسترس عموم قرار گرفت. متن نسخهبرداری شده این نامه که اصلش به روسی است ابتدا در مجله دانشگاهی «انستیتوی تاریخ معاصر» آکادمی علوم فدراسیون روسیه درج گردید. در عین حال همین نسخه متن اصلی(نه فتوکپی اصل آن) در اختیار مرکز «مطالعات جنگ سرد» موسسه «وودرو ویلسون» واشنگتن قرار گرفت. همین متن از سوی ولادیسلاو م. زوبوک به انگلیسی ترجمه شد.
این متن با کسب اجازه از همین مرکز از سوی عباس جوادی به فارسی ترجمه شد که در سال ۲۰۱۱ در تارنمای «چشمانداز» منتشر شد.
درست در آخرین روزهای حکومت فرقه، پیشهوری و چند تن از رهبران دیگر فرقه دمکرات نامهای به «رهبری شوروی» مینویسند. این نامه که تاریخش ۱۷ آذر ۱٣۲۵ یعنی درست چهار روز پیش از ۲۱ آذر همان سال است، پیش از سقوط دولت پیشهوری به کراسنیخ سرکنسول اتحاد شوروی در تبریز تحویل شده است تا به اطلاع استالین رسانده شود. نامه که از سوی پیشهوری، پادگان، شبستری، سلامالله جاوید و غلام یحیی دانشیان امضاء شده در واقع انتقادی جدی و فوری از رهبری شوروی است. رهبری شوروی از دولت محلی آذربایجان خواسته بود محدود شدن اختیارات خود در مقابل دولت مرکزی ایران را قبول کند و مقاومتی از خود نشان ندهد.
این نامه به صراحت نشان میدهد که حکومت مرکزی ایران و شوروی بر سر متلاشی کردن دولت محلی آذربایجان بهطور محرمانه توافق کرده بودند.
از لحن نامه معلوم میشود که شورویها نمیتوانند به رهبران فرقه دستور دهند که از ایران خارج شوند اما رهبری فرقه خطری قریبالوقوع را حس کرده بود.
در پی خروج نیروهای شوروی در خرداد ماه ۱۳۲۵ از ایران، پیشهوری بلافاصله طبق قرارداد تهران و مسکو و تحت فشار ماموران باکو، با حکومت تهران توافقنامهای را امضاء کرد که طبق آن حکومت فرقه به یک «انجمن ایالتی» و «مجلس ملی» آذربایجان به یک «انجمن محلی» تغییر یافت که وابسته به دولت مرکزی محسوب میشدند. نیروهای فدائی هم میبایست به تدریج منحل و یا جذب نیروهای انتظامی حکومت مرکزی شوند.
با این همه، احتمالا چهار روز پیش از ٢١ آذر یعنی در تاریخ تالیف نامه پیشه وری، رهبران فرقه از آنچه که بزودی در انتظار آنها بود خبری نداشتند چرا که اگر خبری می داشتند بعید بود سه چهار روز قبل از خروج برنامه ریزی شده آنان از ایران، از مسکو تقاضای اسلحه و یا اجازه برای اعلان استقلال کنند.
حکومت فرقه دمکرات آذربایجان که در ۲۱ آذر ۱۳۲۴ رسما تاسیس یافته بود، برنامهریزی کرده بود تا سالگرد تاسیس دولت خود را جشن بگیرد. اما یک روز مانده به ۲۱ آذر ۱۳۲۵ نمایندگان باقروف به پیشهوری و دیگر رهبران رده بالای فرقه گفته بودند که راهی باکو شوند.
اما پیشهوری به رفقای نزدیک خود گفته بود که نمیخواست تبریز را ترک کند اما چاره دیگری برای آنها باقی نمانده بود.
روز بیستم آذر روزنامه «آذربایجان» ارگان فرقه دمکرات آخرین شماره خود را در تبریز منتشر کرد که در آن پیشهوری از همه «برادران ایرانی» میخواست که «مقاومت کنند و برای آزادی و دمکراسی بجنگند.»
مطلب اصلی روزنامه، آخرین اعلامیه فرقه از تبریز بود که با شعارهایی همچون «زندهباد آزادی و استقلال ایران!» چاپ و منتشر شده بود.
ارتش حکومت مرکزی ایران به پیشروی خود به سوی آذربایجان که از یکی دو ماه قبل از آن آغاز کرده بود ادامه داد. اما به غیر از موارد اندکی، ارتش مرکزی با مقاومت چندانی مواجه نشد. اما ارتش به کشتارهای زیادی و بیسابقهای دست زد. این ارتش به هر جا رسید ویران و غارت کرد و کشتار و تجاوز در پیش گرفت.
مطبوعات فرقه دمکرات که اکنون در باکو به چاپ میرسید در باره «تلفات بیش از ده هزار نفری» خبر دادند. به این ترتیب، فرقه دمکرات پایان خونینی داشت و تراژدی انسانی بسیار بالا بود.
نهایتا نام پیشهوری هم در لیست پاکسازی بیرحمانه استالین قرار گرفت. خبر بسیار کبود: جعفر پیشهوری در یازدهم ژوئن ۱۹۴۷ در یک تصادف اتوموبیل در آذربایجان شوروی به قتل رسید. شایان ذکر است که دستگاه اطلاعاتی مخوف شوروی از تصادفهای رانندگی بهخصوص برای قتل مخالفین خود استفاده میکرده است.
پیشهوری که در اوایل دهه 1300 سابقه انتشار روزنامه(حقیقت) را داشت و بعد از سقوط رضاشاه و از اوایل خرداد سال 1322 روزنامه آژیر را در تهران منتشر کرد. پیشهوری در جریان انتخابات دوره چهاردهم مجلس شورای ملی از حوزه انتخابیه تبریز کاندیدا شد و با آرای مردم راهی مجلس شد. اما مجلس چهاردهم که در 6 اسفند 1322 افتتاح شده بود اعتبار نمایندگی پیشهوری را رد کرد.
سیدجعفر جوادزاده که در سال 1308 نام خانوادگیاش را بهپیشهوری تغییر داد، در سال 1272ش در روستای زاویه سادات در شهرستان خلخال متولد شد و در سال 1284 همراه خانواده بهباکو رفت. در همان مقطع بود که بهتدریج با اندیشههای چپ و کمونیستی آشنا شد و نهایتا بهعضویت حزب عدالت درآمد.
پیشهوری بههنگام ورود حزب عدالت بهگیلان و تشکیل جمهوری شورایی گیلان در زمره رهبران و اعضای برجسته آن محسوب میشد. در جریان نخستین کنگره این حزب در انزلی هم پیشهوری در جمع هیات رییسه کنگره حضور داشت.
در سال 1918م شماری از رهبران و اعضای برجسته حزب عدالت(که حزبی کمونیستی بود) که تباری ایرانی داشتند و تا قبل از آن در خاک شوروی کار و زندگی میکردند وارد گیلان شدند تا در تحولات و رخدادهای سیاسی و اجتماعی منطقه ایفای نقش کنند. جعفر پیشهوری که بعدها و در اواسط دهه 1320 ش در راس فرقه دموکرات در استان آذربایجان ایران قرار گرفت از جمله مهمترین رهبران حزب عدالت محسوب میشد. در آن دوره هنوز جنبش موسوم بهجنگل تحت رهبری میرزاکوچکخان در گیلان فعال بود و رهبران حزب کمونیستی عدالت توانستند در جنبش مذکور شرکت کرده و در گیلان جمهوری شورایی تشکیل دادند. در همین دوره بود که رهبران حزب عدالت در تیرماه سال 1299 در بندر انزلی کنگرهای تشکیل دادند و نام آن را به«حزب کمونیست ایران» تغییر دادند؛ و اگرچه با ایستادگی دولت مرکزی طرح گسترش عملیات حزب کمونیست ایران با شکست مواجه شد و سرانجام در آذر سال 1300 استان گیلان تحت کنترل دولت مرکزی ایران قرار گرفت، اما اندیشهها و گرایشهای سیاسی چپ و کمونیستی همچنان در جامعه ایران گسترش یافت.
حکومت شوروی در آغاز از رضاخان و سلطنت او حمایت نمود و بسیاری از معاهدهها که دروان تزار به ایران تحمیل شده لغو گردید. رضا شاه سیاستهای خشونتباری داشت به ویژه رفتار بسیار خصمانهای با کمونیستها داشت اما با این وجود تا حوالی سالهای ١٣٠٨– ١٣٠٧ حزب کمونیست از جمله به رهبری حیدر عمواوغلو تا حدودی فعالیتهای خود را به سراسر ایران گسترش داد. اما مدت کوتاهی بعد رضاخان این حزب را منحل اعلام کرد و در سال 1310 هم مجلس شورای ملی قانونی تصویب کرد که بهموجب آن کلیه فعالیتهای اشتراکی(کمونیستی) در ایران را ممنوع میکرد. بهموجب همین قانون هم بود که گروه مخفی موسوم به 53 نفر در سال 1316 دستگیر، محاکمه و زندانی شدند و تا خلع رضاشاه از سلطنت در زندان باقی ماندند.
پیشهوری نیز در سال 1308 در تهران دستگیر و بهده سال زندان محکوم شد و تا سال 1319 در زندان بود. سال پایانی سلطنت رضاشاه هم در تبعید کاشان بهسر میبرد.
در آن میان قاضی محمد بهاعدام محکوم شد و این حکم در مورد او اجرا گردید.
در آثار و مواضع پیشهوری هیچ موضوعی تحت عنوان «جدایی آذربایجان از ایران» وجود ندارد. وی در فعالیتهای سیاسی خود، نه تنها نگاهی به جدایی آذربایجان وجود ندارد.بلکه وی حتی در زمان حضورش در قفقاز در روزنامه «آذربایجان جزء لاینفک ایران» و مقالات پرشور و ایراندوستانهاش اندیشههای انترناسیونالیستی او را به نمایش میگذارند. وی پیکارگری بود که رهایی تمام شهروندان فلات ایران را میخواست.
نخستین تقاضای پیشهوری از حکومت مرکزی در آغاز عبارت بودند از: «آزادی داخلی و مختاریت مدنی» برای مردم آذربایجان با حفظ استقلال و تمامیت ایران و نیز تشکیل انجمنهای ایالت و ولایتی، تدریس زبان آذربایجانی، افزایش کرسیهای نمایندگان در مجلس ایران.
پیشهوری در همه این روزگار تاکید داشت که «تمام خواستههای ما، خارج از این نقشه(نقشه ایران) نیست و در داخل سرحدات ایران است.(ابراهیم ناصحی، غائله آذربایجان در رهگذر تاریخ، تبریز، نشر ستوده، 1385، ص 74)
روابط قاضی محمد و پیشهوری، به عنوان دو نیرویی که قدرت منطقهای را برقرار کرده بودند کمتر مورد توجه پژوهشگران و حتی رسانهها قرار گرفته است. پیشهوری و قاضی محمد، در ایالت آذربایجان دو حوزه متفاوت را کنترل میکردند و دولتهایی در قلمروهای خود تاسیس کرده بودند.
از نظر قاضی محمد حوزههایی مانند ارومیه، شاپور(سلماس)، خوی و میاندوآب، مناطق ترکیبی بود که باید از سوی نیروهای مشترک متجاسر اداره میشد. اما حزب دموکرات نسبت به این تقاضا نگاه دیگری داشت. با وجود اختلاف نظر بر اساس توافقی که طرفین در آوریل ۱۳۲۴ امضا کرده بودند، در شهرهای آذربایجان که دارای جمعیت قابل توجهی از کردها بود، نیمی از ادارات و نیروهای نظامی باید به کردها تعلق میگرفت.
البته کمشکشهایی نیز وجود داشت و حل این موضوع چندان هم ساده نبود. در ۹ اوت- ۱۸ مرداد، پیشهوری پس از وصول گزارشی مبنی بر استقرار واحدهای نظامی کرد در خروجی شهر شاپور و رضائیه، برای مذاکره با قاضی محمد به رضائیه رفت. بر اساس توافقی که حاصل شد کردها پذیرفتند نیروهای خود را از معابر برچینند ولی در عین حال از مقررات دلخواه خود در گردآوری غله تبعیت کنند.
کنترل مشترک ادارات و نهادهای سیاسی مناطق مرکب کرد و ترک
۲۱ آذر ماه ۱۳۲۵ روز کشتار مردم آذربایجان روز «نجایت آذربایجان» گذاشتهاند. روزی بود که یکانهای ارتش شاهنشاهی به فرماندهی محمدرضا شاه پهلوی به زنجان و تبریز و رضاییه و… یورش بردند و هر آنچه که بر سر راهشان بود نابود و غارت و تجاوز کردند. درو اقع اگر ۲۱ آذر ۱۳۲۵ برای حاکمان وقت و پان فارسیسمها روز «جشن ملی» اعلام شده و از سال ۱۳۲۵ همه ساله در آن روز جشن گرفته شد. در حالی که این روز برای اکثریت مردم آذربایجان روز سیاه و هولناک و روز قتلعام و تجاوز محسوب میشود.
در تهاجم وحشیانه 21 آذر ماه ۱۳۲۵ خود محمدرضا شاه فرماندهی نیروهای آدمکش فرستاده شده به آذربایجان را برعهده گرفته بودند. آنها دست به قتلعام مردم آزادهای زدند که در تاریخ ایران چندان سابقه ندارد.
احمد قوام روز اول آذر 1325، دستور حرکت ستونهای نظامی به زنجان را صادر کرد. همه چیز برای گسیل نیرو به آذربایجان، آماده شده بود. روسها نیز، بر سر فرقه دموکرات به رهبری پیشهوری و کومله کردستان به رهبری قاضی محمد را با وعده شرکت مختلط نفت ایران و شوروی، معامله کرده بودند.
با آشکار شدن خبر اعزام نیرو به آذربایجان، روز پنجشنبه هفتم آذر ماه 1325-28 نوامبر 1946، سادچیکف سفیر شوروی به دیدار قوام رفت. او از طرف دولت شوروی بهعنوان نصیحت دوستانه به قوام اظهار داشت که اعزام قوا از تهران، چه در داخله آذربایجان و چه در سرحدات مجاور با روسیه …، ممکن است تولید اشکالات نماید. اما احمد قوام، این سیاست اتحاد شوروی را در ایران را نادیده گرفت. چرا که او میدانست شوروی نفعی ندارد که از فرقه دموکرات آذربایجان حمایت کند.
روز 19 آذر، به موجب امریه نخستوزیر، نیروهای انتظامی به طرف آذربایجان حرکت کردند. از ناحیه زنجان، سه ستون با ساز و برگ کامل و مرکب از صنوف مختلف با آرایش جنگی به طرف قانلان کوه، حرکت کرد… در همان روز، نخستوزیر نسبت به تجمع قوای فرقه دموکرات در قانلان کوه، به دکتر سلامالله جاوید استاندار آذربایجان، هشدار داد.
یک روز پس از صدور فرمان حرکت نیروهای ارتش به سوی آذربایجان، قلیاوف معاون کنسول شوروی در تبریز، نامه استالین رهبر شوروی را به آگاهی پیشهوری، پادگان و جاوید رساند. در این نامه، استالین با روشنی به آنان گوشزد کرده بود :
«قوام در مقام نخستوزیر، از حق فرستادن نیرو به هر نطقه ایران و از آن جمله آذربایجان، برخوردار است. از اینرو، مقاومت مسلحانه، نه صلاح است، نه ضروری و مفید .
اعلام کنید که شما برای تامین آرامش انتخابات، مخالفت ورود نیروهای دولتی به آذربایجان نیستید. شما این اقدام را با همبستگی خلقهای ایران، آزادی و استقلال آن ارتباط دهید .
تمام اینها را، در پاسخ جاوید به آخرین تلگرام قوام بگنجانید و با امضای جاوید، استاندار و شبستری صدر انجمن ایالتی، هرچه زودتر برای شاه و قوام بفرستید.
پیشهوری، پیش از آن که تلگراف استالین به وی ابلاغ شود، در سرمقاله روزنامه آذربایجان که روز بیستم آذر ماه، منتشر شد نوشت: «او لمکوار، دو نمک یوخدور.»: (مرگ هست، بازگشت نیست!)
اساسا از ابتدای حکومت قاجاریه شهر تبریز و منطقه آذربایجان جایگاه ویژهای دارد. به نوعی این منطقه دروازه ورودی ایران به یک دنیای جدید اروپاست. بسیاری از رزمندگان انقلاب مشروطه و آزادیخوان نظیر ستارخان و باقرخان از این منطقه هستند. شکلگیری این شخصیتها و این افراد تاثیرگذار در تاریخ ایران، در تبریز و منطقه آذربایجان به وجود آمد.
وقتی که در ایران حکومت صفویه شکل میگیرد؛ در بخشی از مرزهای ایران، امپراطوری عثمانی حضور دارد که داعیهدار خلافت اسلامی است. در قسمت دیگر هم در شمال سرحدات ایران و شمال قفقاز، منطقهای که آران نامیده میشد؛ شامل 17 شهر قفقازی ایران بود که امپراطوری تزاری روسیه در صدد توسعه مناطق تحت نفوذ خود بود. در واقع میبینیم که همان اوایل قرن هیجدهم میلادی تهاجم بیگانه به آذربایجان از سمت روسیه تزاری شروع میشود. دو رشته جنگ سهمگین داریم که به دو قرارداد تحمیلی(عهدنامه گلستان و ترکمنچای ) منجر میشود.
در مورد امپراطوری عثمانی هم باید گفت که آنها موارد متعددی به سرحدات ایران و شهرهای آذربایجان لشکرکشیهای خونینی کردهاند. حتی بارها شهرهای بزرگی مانند تبریز را اشغال کردند. حتی قبل از شاه عباس اول یا شاه عباس کبیر، میبینیم تبریز نزدیک دو دهه در اختیار و سیطره عثمانیها قرار میگیرد.
آذربایجان و تبریز در پایان دوره حکومت رضاخان یعنی در سال 1320، در منطقه تحولاتی اتفاق میافتد که یکی از آنها تشکیل جمهوری ترکیه توسط مصطفی کمال پاشا است. از طرف دیگر در متصرفات روسیه تزاری؛ اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی شکل میگیرد. دستاورد مشروطه توسط رضا خان نباود شدند و برای ایران آشوب، ناامنی، قتل، غارت، گرسنگی، بیماری و مداخلات خارجی بود.
فرقه دمکرات آذربایجان را باید به سه بخش سیاسی و اجتماعی تقسیم کرد: دسته اول اشخاصی مثل ئیشهوری و غلام یحیی دانشیان میرزا ابراهیم اوف و… شخصیتهای اصلی فرقه دمکرات بودند که تحت تاثیر گرایش آزادیخواهی و برابریطلبی چپ و کمونیستی بودند. این افراد تجربه سازماندهی سیاسی و اجتماعی داشتند.
دسته دوم روشنقکران انقلابی و فعالین سیاسی و اجتماعی بودند که در میان مردم آذربایجان از محبوبیت ویژهای برخوردا بودند.
دسته سوم اعضای حزب دمکرات فدائیان آن بودند که از روستائیان محروم و تحت ستم اربابها یا کارگران شهری و یا اقشار محروم شهری تشکیل میشد.
اینها آگاهی چندانی از مارکسیسم و کمونیسم نداشتند بلکه به دلایل مشکلات اقتصادی، وضعیت معیشتی، ظلم و ستم نظام ارباب رعیتی به این فرقه پیوسته بودند. نکته مهم در این میان این است که ستون فقرات فرقه دمکرات همین فدائیان زحمتکش بودند.
اکثریت مردم آذربایجان هم با حزب دمکرات همراه بودند. بنابراین فرقه دموکرات آذربیاجان یک جنبش مردمی بود و به همین دلیل نیز عروج و افول آن را باید در تحولات سیاسی و اجتماعی جامعه ایران جستوجو کرد.
اهداف فرقه دموکرات آذربایجان:
۱– فرقه دموکرات آذربايجان با دفاع از استقلال و تماميت ارضی ايران و با در نظر گرفتن خصوصيات ملی و محلی آذربايجان جهت تسريع رشد و توسعه اقتصادی، سياسی و فرهنگی آن خواستار برگزاری فوری انتخابات انجمنهای ايالتی و شهری میباشد.
۲– يکی از اصلی ترين وظايف فرقه دموکرات آذربايجان، کسب خودمختاری فرهنگی، اقتصادی، بازرگانی، زبانی در چهارچوب ايران و کسب حقوق گسترده جهت تنظيم زندگی خود مطابق ميل و خواست خود برای آذربايجان میباشد.
۳– فرقه دموکرات آذربايجان تامين آزادیهای فردی را يکی از پايههای مقدس حقوق بشر و شهروندی شمرده و در اين راه مبارزه میکند.
۴– حکومت مستبدين که کشور را به فلاکت سوق داده و سبب تنزل اقتصادی، اجتماعی و سياسی آن شده و مردم را در ظلمت و جهالت نگهداشته است بايد به طور کامل محو شده و نبايد اجازه داده شود که بار ديگر ديکتاتوری برقرار شود.
۵– بايد به مردم آزادی بيان، آزادی انديشه، آزادی مطبوعات، آزادی تجمع و تشکيلات داده شود. مستبدين و مرتجعين تبليغ کننده تفکرات فاشيستی را بايد از اين امکانات محروم نمود.
۶– بايد دولت دموکراتيک حقيقی و مردمی که مسائل و مشکلات کشور را درک نموده و خواستار و قادر به حل آنها باشد، از طريق همه پرسی عمومی ايجاد شود.
۷– بدون استثناء بايد به تمامیمردان و زنانی که به سن بيست سالگی رسيدهاند حق انتخاب کردن، و از سن ۲۷تا۸۰ سالگی علاوه بر آن حق انتخاب شدن نيز داده شود. در انتخابات بايد از اقداماتی نظير تهديد و تطميع جدا جلوگيری شود. بايد به مردم امکان داد تا بهصورت مستقيم و مخفی از حق قانونی خود يعنی رای دادن استفاده نمايد. تنها از اين راه می توان خادمين وطن و ملت را که نمايندگان حقيقی مردم میباشند، انتخاب نمود.
تبصره: انتحابات بايد در سراسر کشور بدون تاخير و در زمان معين و کوتاه انجام شود.
۸– حفظ دوستی با همه ملل متفق و دموکراتيک، خصوصا دوستی با همسايه شمالی مان يعنی اتحاد جماهير شوروی پايه سياست خارجی ما را تشکيل میدهد.
۹– دستگاه دولتی بايد از طرفداران استبداد و ديکتاتوری و افراد دارای افکار فاشيستی زدوده شود. به هيچوجه نبايد به اعمال غير قانونی مامورين دولتی نظير ژاندارمها و شهربانی اجازه داده شود. همچنين اختلاس و رشوه خواری بايد بطور کامل از بين برود.
مسائل اقتصادی و تجاری
فرقه دموکرات آذربايجان بهمنظور ترقی و توسعه کشور و حفاظت از آزادی مردم در مقابل تعرض ارتجاع خارجی و داخلی، تغيير بنيادين در اقتصاد کشور و اجرای تدابير اقتصادی زير را لازم و ضروری می داند؛
۱۰– اصول اقتصادی پوسيده که دوره اش به اتمام رسيدهاست بايد با شرايط اقتصادی و اجتماعی معاصر عوض شود. ملتمان بايد صنايع سنگين ملی خود را ايجاد کرده آنرا بصورت معاصر در آورد. چنان تدابيری بايد اتخاذ گردد که کشورمان در مدت کوتاه قادر به تامين احتياج خود به محصولات صنعتی از طريق کارخانجات خود باشد و کشور از فقر و فلاکتی که به آن دچار شدهاست رهايی يافته و در رده کشورهای مترقی و رشد يافته قرار گيرد.
۱۱– در نتيجه سياستهايی که در دوره استبداد به اجرا گذاشته شدهاست ثروتهای آذربايجان تاراج شده و هيچ کارگاه، کارخانه و مرکز صنعتی مهم ديگری تاسيس نشده است. با در نظر گرفتن اين مسئله فرقه دموکرات آذربايجان جهت ايجاد صنايع ملی و ايجاد کارگاه، مدرسه و بيمارستان در آذربايجان بهطور جدی خواستار فراهم شدن امکانات برای اين امور میباشد و باور دارد که از طريق انجمنهای ايالتی و ولايتی می توان دست به چنين اقدامات زد. بخش اعظم درآمد آذربايجان از طريق تدابير فوق بايد صرف آبادی آذربايجان شود.
۱۲– به هر طريق ممکن بايد جهت گسترش بازرگانی و بهبود زندگی مادی مردم، با بيکاری مبارزه شده و در اين خصوص تدابير جدی اتخاذ گردد. بايد به امور اقتصادی و تجاری چنان سامانی داده شود که بهطور اعم تجار و بهطور اخص کسبه خرده پا و متوسط و اصناف با مشکلات اقتصادی مواجه نشوند و در سراسر کشور حيات اقتصادی جان تازهای گرفته و شرايط زندگی مادی مردم بهبود يابد.
۱۳– جهت پيشگيری از افت ارزش پول کشور تدابير لازمه و ضروری بايد اتخاذ گردد.
۱۴– بايد با مشارکت طبقه زحمتکش و کم درآمد شرکتهای توليدی و تعاونی و کارخانجات کوچک ايجاد شده و به کارگاههای توليدی کمک نموده و برای رهايی آنها از ورشکستگی همت گماشت.
۱۵– جهت تسريع رشد و توسعه صنايع و بهبود وضعيت کارگران مواد ذيل بايد بهصورت قانون در آيد؛
الف) در سراسر کشور بايد مدت کار روزانه ۸ ساعت تعيين گردد و متناسب با اضافه کار انجام شده مزد اضافی پرداخت شود.
ب) بايد برای کارگران، متخصصان و خادمين، قانون بيمه اجتماعی وضع و به مرحله اجرا گذاشته شود.
پ) در مورد اتحاديهها و تمامیسازمانهای کارگری قوانين خصوصی بايد وضع گردد.
ت) بايد کار کردن کودکانی که به سن چهارده سالگی نرسيدهاند، ممنوع شده و مدت کار روزانه نوجوانانی که بين چهارده تا هجده سال سن دارند، بيشتر از شش ساعت نباشد.
ث) بايد برای جلوگيری از آواره شدن احتمالی کودکان يتيم و محتاج(بهخاطر اجرای اين قوانين)، به حساب دولت يتيم خانه ايجاد شده و جهت ادامه تحصيل کودکان فقرا بايد به آنها تغذيه و لباس رايگان داده شود.
ج) بايد برای نوجوانان ۱۴ تا ۱۸ ساله هنرستانهای فنی ويژه ايجاد شده و در آنجا دانش آموزان با چهار ساعت کار در روز، فنون مختلف را ياد گرفته و چهار ساعت نيز درس بخوانند۰
چ) در مدت کوتاهی بايد قانون کار وضع شود.
ح) بايد با در نظر گرفتن حقوق، به تمامی کارگران و خادمين يک روز در هفته روز استراحت، تعطيلی در روزهای ملی و دينی و يک ماه مرخصی در سال داده شود.
خ) از ۶ هفته مانده به وضع حمل زنان آبستن مشغول بکار تا ۶ هفته پس از آن بايد به آنها مرخصی با حقوق داده شود.
۱۶– بايد با در نظر گرفتن منافع مردم، اصول پرداخت ماليات دوباره بررسی شده و مقدار مالياتها به نسبت وضعيت اقتصادی و درآمد شهروندان تعيين گردد و مالياتهای غير مستقيم تا حد ممکن کاهش يابد.
۱۷– بايد جهت به مرحله اجرا در آوردن تدابير اقتصادی مذکور، بانک ملی آذربايجان با سرمايه کافی ايجاد شود.
کشاورزی
فرقه دموکرات آذربايجان دليل فقر روستائيان آذربايجان را در اصول فئودالی میداند که تا به امروز حاکم بر روستاها میباشد. به همين علت فرقه اجرای اقدامات ذيل را ضروری میداند؛
۱۸– بايد به منظور مشخص و تنظيم نمودن روابط بين روستائيان و ملاکان، در حداقل زمان ممکن قانون ويژهای وضع گردد. بايد زمينهای دولتی فوراً بين روستائيان بهطور رايگان تقسيم شود. و نيز بايد املاک ملاکانی که طرفدار احياء دوباره استبداد بوده و آذربايجان را ترک نمودهاند مصادره و در اختيار روستائيان گذاشته شود.
۱۹– جهت احياء کشاورزی و افزايش کشت و برای دادن وامهای طويلالمدت و با بهره کم به روستائيان بايد فعاليت بانک کشاورزی تغيير و گسترش يابد بهطوری که قادر به تامين اين احتياج باشد.
۲۰– بدعت گذاری و مالياتهای بیرحمانهای که از طرف ملاکان تحميل شده است بايد از ميان برداشته شود و چنان شرايطی ايجاد گردد که روستائی با در آمد حاصل از محصول خود بتواند خانواده خود را تامين و يک زندگی لايق انسانی را بنا نهد.
۲۱– بايد جهت تنظيم امور کشاورزی و بهبود وضعيت روستائيان زحمتکش، در روستاها انجمنهای روستايی ايجاد شده و انجمنهای مزبور بايد توسط خود روستائيان اداره شود.
۲۲– کدخداها بايد از ميان روستائيان انتخاب شوند.
۲۳– جهت بنانهادن کشاورزی بر پايه اصول و روشهای مدرن علمی و صنعتی، دولت بايد با قرار دادن تراکتور و ساير دستگاههای کشاورزی در اختيار روستائيان به آنان کمک نمايد.
۲۴– نبايد اجازه داده شود که ژاندارمها و مامورين دولتی با سوءاستفاده از مقام خود، دار و ندار روستائيان را از دستشان در آورند.
۲۵– جهت نجات روستائيان آذربايجانی از خطر خشکسالی و کمآبی بايد به حساب دولت چاههای آب ايجاد شده و چاههای آرتزين حفر شده و امکان بهره برداری از آب برکهها و تالابها داده شود تا بدين ترتيب محصولات کشاورزی افزايش يافته و وضعيت روستائيان بهبود يابد.
آموزش و پرورش عمومی
فرقه دموکرات آذربايجان جهت مبارزه با بی سوادی و جهالت در راستای آموزش و پرورش عموم اجرای موارد ذيل را ضروری می داند؛
۲۶– اجرای سريع قانون آموزش رايگان و اجباری تصويب شده از طرف مجلس شورای ملی.
۲۷– زبان مادری وسيلهای پر قدرتی برای رشد فرهنگ ملی میباشد. به همين خاطر فرزندانمان بايد بدون معطلی خواه در مدارس دولتی و خواه در مدارس خصوصی بزبان مادريمان آموزش ببينند، و در اين راستا لازم است که بدون تاخير کتب درسی و ساير امکانات تحصيلی مهيا گردد. فرقه دموکرات آذربايجان، حق باز نمودن مدارس برای ساير اقليتهای قومی نظير کردها و غيره بزبان مادريشان را محترم می شمارد.
۲۸– جهت تامين رشد و تکامل آموزش و پرورش عمومی آذربايجان بايد در تبريز دانشگاه ملی تاسيس گردد.
۲۹– برای باسواد نمودن بزرگسالان بايد در شهرها و روستاها بهطور جداگانه مدارس و اماکن فنی- حرفهای گشايش يابد. همچنين جهت ايجاد سهولت مادی و شرايط تحصيلی بايد تدابير ويژهای اتخاذ شود.
۳۰– بايد کليه کتب و برنامههای درسی از مدارس ابتدائی گرفته تا آموزشگاههای عالی، از نو مورد بررسی قرار گيرد و از کلمات و جملاتی که ظلم و استبداد را تبليغ و ترويج میدهند بهطور کامل تميز شده و جهت تربيت نسل جديد مطابق با اصول دموکراسی و روحيه آزاديخواهانه بايد کتب و برنامههای درسی جديد آماده گردد.
۳۱– بايد به تعداد مراکز آموزشی و علمی در شهرها و روستاها افزوده شده و کتابخانهها و سالنهای مطالعاتی ايجاد شود. همچنين برای عموم مردم بايد بصورت منتظم کنفرانسهای مختلفی برگزار گردد. برای رفع نقصان و کاستيهای مردم با استفاده از علم و فرهنگ، بايد آنها را در اين راه به مبارزه دعوت و تشويق نموده و ترياکخانهها و خانههای فساد و قمارخانههای که نابود کننده نسل جوان میباشد، از بين برود. هدف از انجام اين امور آگاه نمودن مردم و ارتقاء اخلاق و معنويات آنها و آماده نمودن آن برای مبارزه جدی جهت نگهداری و حفظ استقلال و آزادی ميهن میباشد.
بهداشت عمومی
بهداشت و سلامتی مردم يکی از شروط مهم برای بقاء آنها میباشد. به همين خاطر فرقه دموکرات آذربايجان سلامتی و بهداشت مردم را يکی از مسائل جدی میداند که بايد به فکر آن بود. در اين راستا اجرا تدابير ذيل الزامی است؛
۳۲– تنها درمان و معالجه بيماران کافی نمیباشد، برای جلو گيری از مبتلا شدن به بيماریها بايد تدابير جدی اتخاذ شود.
۳۳– بايد جهت جلوگيری از آلودگی، چرکابهها و ريخت و پاش در کوچه و بازار و اماکن مسکونی، تدابير مقتضی اتخاذ گردد.
۳۴– بايد بر عليه تب و لرز(مالاريا) مبارزه جدی صورت گيرد و علل چنين بيماریهای مهلکی بايد از ميان برداشته شود. بايد در اين راستا باتلاقها خشکانده شده و به تعداد درختان افزوده شود.
۳۵– برای از بين بردن بيماریهايی نظير کچلی، ورم و ساير امراض، دولت بايد تدابير جدی اتخاذ و در اين جهت کمکهای مادی و معنوی ارائه نمايد.
۳۶– جهت دادن اطلاعات بهداشتی ضروری و لازم برای زندگی روزمره مردم بايد کنفرانسهای مختلفی برگزار و از طريق راديو اين امور به آنها تفهيم شده و با اين هدف کتابچههای ويژهای منتشر شود.
۳۷– در شهرها و روستاها به منظور تعليم و تربيت نسل آينده بايد مراکز ويژه خردسالان و نوجوانان گشايش يافته و به حساب دولت مراکز تربيتی ايجاد گردد.
ادبيات، هنرهای زيبا و مطبوعات
۳۸– جهت رشد و توسعه ادبيات و هنرهای زيبا که بهمنزله غذای معنوی و روحی مردم میباشد بايد کليه شرايط لازم فراهم شود. در اين راستا بايد در تبريز کانون نويسندگان و هنرمندان آذربايجان ايجاد و اين کانون بايد در ساير شهرهای آذربايجان شعبات خود را داير نمايد.
حزب دموکرات آذربایجان تا آخرین روز حمله سپاه کشتار و غارت و تجاوز شاهنشاهی به آذربایجان، همواره و پیگیرانه به پراتیک کردن همه این اهدافی که در برنامه خود گنجانده بود همت گماشت.
***
در جمعبندی میتوانیم تاکید کنیم که بـخـش قـابـلتـوجـهـى از ایـران را جـمـعـیـت آذرى زبـان تـشـکـیـل مـىدهـنـد. آنـان در اسـتـانهـاى آذربـایـجـان غـربـى، آذربـایـجـان شـرقـى، اردبـیـل و زنـجـان سـاکـن هستند. علاوه بر آن میلیونها آذرى زبان در سایر نقاط ایران در کـنـار سـایـر شهروندان به ویژه تهران زندگى مىکنند.
آذربایجان یکى از مهمترین مراکز کشاورزى و صـنـعـتـى ایـران اسـت. آذربـایـجـان در بـسـیـارى از مـحـصـولات کـشـاورزى مـقـام اول را در ایران دارد. شهر تبریز در تاریخ معاصر نقش موثرى در جنبش مشروطه ایفا کرد. در تـاریـخ ایـران ، تـبـریـز از مـهمترین مراکز اقتصادى و تجارى ایران بوده است. وجه تـمـایـز آذرى هـا از سـایـر ایـرانیان، زبان است و در سایر موارد، از یـک مـیـراث فرهنگى مشترک و داشتن تعلق خاطر به ایران به عـنوان فلاتایران بـرخـوردار هستند. آذربایجان در تاریخ معاصر در حیات سیاسى و فرهنگى ایران نقش موثرى داشته و در مقاطع حساس و تعیینکننده تاریخ جایگاه خود را نشان داده است .
آذربـایـجـان مـهمترین مرکز اقتصادى و تجارى ایران و پایگاه مهم نظامى ایران در جنگ با امپراتورىهاى عثمانى و روسیه تزارى محسوب مىشد. نقش آذرىهاى ایران تنها به امـور کـشـاورزى و صـنـعـتـى مـحـدود نمىشود. سهم آذرىها در گسترش و ارتقاى فرهنگ ایـرانى و بهویژه ادبیات فارسى بسیار چشمگیر است. بسیارى از آثار ادبى کلاسیک و مدرن فارسى در زمینه شعر متعلق به ایرانیان آذرى زبان است .
آذربـایـجـان یـکـى از خـاسـتـگـاههـاى مـهـم شـعراى ایران نظیر نظامى گنجوى، خاقانى شروانى، قطران تبریزى و صائب تبریزى است. صائب، در واقع به عنوان بنیانگذار سـبـک هندى(اصفهانى) در شعر فارسى شناخته مىشود. ایرج میرزاى تبریزى از چهرههـاى درخـشـان شـعـر فـارسـى، نـه تـنـهـا در عـصـر مشروطه بلکه در قرن بیستم است. مـحـمـدحـسین شهریار در مقام اول غزل به ایرانیان آذرى زبان و غیر آذرى یادآورى مىکرد که فراموش نکنند، آذربایجان نه تنها بخش جدایىناپذیر ایران، بلکه همواره قلب آن بـوده آذربـایـجان بوده است. آذربایجانىها هرگز خود را یک ملت متمایز از سایر شهروندان ایران نـمـىدانـنـد، بـلکـه هـویـت خـود را تعلق داشتن به جغرافیایی ایران تعریف مىدانند.
به صراحت میتوان گفت آذریـایجان در جریان مشروطیت سنگر آزادى بود و همچنین در انقلاب 1357 مردم ایران. آذربایجان در سقوط محمدعلى شاه و استبداد صغیر نـقـش اول را داشـت.
شخصيتهای بزرگی چون ستارخان و شيخ محمد خيابانی و پیشهوری و حیدر عمواوغلو و… در مبارزات خود نه تنها در راه رهايی خلق آذربايجان بلکه سراسر ایران فداکاریهای بزرگی از خود نشان داده و توجه جامعه ایران و منطقه و جهان را به خود جلب کردهاند.
دیکتاتوری و استبداد رضاخان با ترويج ايده و اهداف فاشيستی هيتلر در جامعهمان، ظلم و اسارت را در آن هرچه تشديد کرد. امکان تشکیل سازمان و نهاد و حزب و همچنین خواندن و نوشتن و نشر کتاب و روزنامه و ايجاد آثار هنری و تئاتر به زبان مادری و استفاد از زبان مادری در آموزش و پرورش و ادارات و ارگانهای قضایی محلی را برای آذربايجانيان و ساير اقليتهای ملی ساکن ايران را ممنوع و از آنها سلب نموده و در نتيجه اين اقدامات بين خلقهای ايران نفاق بزرگی بهوجود آورد. با وجود اينکه از فروپاشی اين نماد استبداد چند دهه میگذرد اما باز اين سياست آزادیکش و فرهنگکش همچنان ادامه يافته و امروز این سیاست در جمهوری اسلامی مترجع در جریان است.
آرزوی قلبی من این است که روزی همه مرزها از بین بروند و همانند امروز که سرمایه و سرمایهداران به راحتی از مرزها میگذرند و با استقبال شرکتها و دولتهای سرمایهداری جهان نیز قرار میگیرند کارگران و شهروندان عادی هم از چنین آزادی برخوردار باشند.
به علاوه مهمتر از همه در جهان امروز امر «دولت – ملت» بالای جان انسانها شده است. دولتهایی که در کشورهای دموکراتیک عمدتا غرب با آرای اقلیتی از شهروندان به قدرت رسیدهاند و یا دولتهایی که با کودتا و سرکوب انقلابها به قدرت رسیده و دیکتاتوری مطلق خود را بر جامعه تحمیل کردهاند.
به این ترتیب اغلب دولتهای امروز جهان نماینده اقلیتی بیش نیستند و عمدتا نماینده شرکتهای چندملیتی و یا دلال آنها هستند.
یک سوال اساسی در این جا این است که آیا جمهوری اسلامی ایران نماینده کدام بخش از جمله است؟ اگر کمی در این مورد کنکاش کنیم میبینیم که این حکومت نماینده هیچکدام از خلقهای ایران نیستند. بهعبارت دیگر جمهوری اسلامی نه حکومت فارسهاست و نه نماینده ترکها و کردها و عربها و بلوچها و لرها و غیره. بنابراین جنگهای لفظی که مثلا پانترکیست و پا فارسیستها را میاندازند آگاهانه یا ناآگانه آب به آسیاب دشمنشان یعنی جمهوری اسلامی میریزند.
به علاوه این که کسی که جدایی میخواهد نباید جرم تلقی شود. چرا که عاملا اصلی جدایی خواهی نه مردم بلکه رقیقا حاکمیتها و ناسیونالیستها هستند. حکومتی که هیچ گونه حق انسانی را به رسمیت نمیشناسد و حتی مردم را از زبان مادریش نیز محروم میکند خود عامل اصلی جداییطلبی است.
به نظر من جدایی را مانند جدایی زن و شوهر باید دید. طلاق یک حق است اما کسی آن را تبلیغ و ترویج نمیکند بلکه هنگامی که خانواده به بنبست میرسد به جای آزار و کشتار همدیگر متمدنانه جدا میشوند و هر کس دنبال زندگی دلخواه خود میرود. به همین دلیل اگر جداییطلبی جرم محسوب نشود آن وقت فضای باز سیاسی و اجتماعی و فرهنگی راه میافتد که همگان درباره آن آزادنه موضع میگیرند و حرف دلشان را میزنند بدون این که ترسی از تهدید و زندان و محاکمه و اعدام داشته باشند. در چنین فضایی است که ئیشداوریها کنار زده میشود و واقعیت در مقابل مردم قرار میگیرند و چه بسا مانند کشورهای متمدن مانند سویس به این نتیجه برسند که کشور سه زبانه اداره شود و بین آنها یک هماهنگی سراسری هم وجود داشته باشد. نمونه سویس نشان میدهد که اگر زبانها و مدیریتهای محلی آزاد باشند در آنجا صلح و صفا نهادینه میگردد و خصومت و دشمنی ملی جایی برای ابراز وجود پیدا نمیکند.
با وجود گذشت دهههای متمادی از واقعه آذربایجان اهداف حزب دموکرات، هنوز هم در میان هالهای از ابهام قرار دارد و دستیابی به نظری که مورد اجماع پژوهشگران و صاحبنظران باشد حاصل نشده است، این امر شاید از این واقعیت سرچشمه میگیرد که مقامات حکومت مرکزی و ناسیونالیستهای آذری واقعیتها را بیان نکردهاند و هرکدام براساس منافع سیاسی و اجتماعی خود به این واقعه تاریخی مهم پراختهاند.
در هر صورت تجربه حزب دموکرات آذربایجان یک تجربه تاریخی مهمی است که هنوز هم اهداف و مطالبات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی آن، هنوز هم مسایل روز جامعه ما هستند و به همین دلیل ضرورت دارد در تحولات آتی ایران به مثابه یک تجربه تاریخی، مدنظر قرار گیرند.
نهایتا تحولات بزرگ سياسی و اجتماعی جهانشمولی که در عصر معاصر به وقوع پيوست نشان داد که نمیتوان مردم را تا ابد در اسارت و بردیگ نگه داشت. به عبارت دیگر، امروز تمام خلقهای تحت ستم و آزادیخواه جهان بیش از پیش در تلاشند زنجيرهای ظلم و جور را برای هميشه پاره کرده و میخواهند به هر قيمتی که شده آزادیهای فردی و جمعی را که بشريت به بهای قربانيهای بزرگ بهدست آورده است هرچه بیشتر بسط و گسترش دهند. بههمين دلیل خلقهايی که خواستار آزادی و برابری و دموکراسی مستقیم هستند روزبهروز مبارزهشان با رد مقوله «دولت – ملت» در حال اوج گرفتن است.
امروزه هم تمامی خلقهای تحت ستم ایران که از لحاظ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی تحت ستم هستند از هر فرصتی بهره میگیرند تا بر علیه حاکمیت آدمکش به پا خیزند و بر عليه هر گونه ظلم و ستم به مبارزه برخیزند تا زندگی خود را به صورت مستقل و آزاد بنا نهند! چرا که آنها به خوبی تشخیص دادهاند که یک دشمن مشترک دارند و آنهم جمهوری اسلامی و مناسبات تبعیضآمیز سرمایهداری است.
در چنین روندی آذربايجان يکی از مناطق فلات ایران است که میتواند همچون گذشته نه تنها به آينده خود، بلکه به آینده درخشان سراسر جامعه ایران اميدوار بوده و برای ايجاد یک جامعه آزاد و برابر و انسانی تمام تلاش خود را در همبستگی با سایر خلقهای آزادیخواه و برابریطلب جامعه ایران به کار گیرد!
یکشنبه ٢١ آذر ١٤٠٠ –١٢ دسامبر ٢٠٢١