سایت افراشته

فاجعه آفرینی خونین دوحه را محکوم می کنیم

اینک با امضای قرارداد ننگین دوحه، صفحِۀ دیگری در دفتر خونین وذلتبار امپریالیسم و ارتجاع درکشور ما افغانستان گشوده شد و جابجائی فاجعه آفرین و خونین دیگری درهمگونی و مبارزۀ اضداد رونما گردید.

ما باری گفته بودیم که امپریالیزم و ارتجاع درافغانستان اجزای یک جهت تضاد هستند. تصادم این جا وآن جای شان همان مسئلۀ همگونی و مبارزۀ اضداد در درون خود است، که ما چنین مبارزه وهمگونی را در درون خود نیروهای ارتجاعی وهم در درون خود امپریالیست ها، درسطح جهان هم شاهد بوده وهستیم. این تحلیل ما، با تبدیل “جنگ به توافق”، بین امریکا وطالبان در دوحه، بار دیگر درکشور مستعمرۀ ما  مصداق کامل عینی اش را یافته و بر علمی بودن و دیالکتیکی بودن شناخت ما ازاین تضاد صحه گذاشته است.

هم اکنون با امضای قرارداد “طالب – امریکا” در دوحۀ قطر، دراین مبارزه وهمگونی بین ارتجاع و امپریالیسم، درافغانستان جابجائی هائی صورت می گیرد. دراین جابجائی، امپریالیسم تجاوزگر و خونریزامریکا، برخلاف سال 2001 م، طالب را که آن وقت، بنا به اقتضای منافعش،  تروریست می گفت وبه جرم حضورش درافغانستان، کشور ما را زیر باران بمب و راکت ویران کننده گرفته و مردمش را به خون کشید، امروز، بازهم بنا به اقتضای منافعش، همان تروریست را به آغوش می گیرد و حاکمیت موجود ساختۀ خودش درکابل، که تاریخ مصرفش همراه با نمایش مسخرۀ دموکراسی امریکائی، رو به اختتام است، با بی مهری ارباب روبرواست و برای از دست دادن قدرت پوشالی اش مظلوم نمائی  و با بیشرمی تمام “ملی گرائی” می کند.

ما حاکمیت موجود در ارگ وسپیدار، و ملحقات شان، را زائیدۀ تجاوز می دانیم و از نظرما هرگونه همراهی وهمسوئی با آن نیز، چه در شرکت به مقامات عالیۀ ارکان دولت باشد وچه در قرارگرفتن در دفاع از موقف فعلی اش، همراهی با تجاوزاست. برعکس، ما به طرد کامل تجاوز و زائیده اش(جناح های مختلف حاکمیت موجود در لبۀ سقوط و طالب درلبۀ قدرت) باورداریم و به شیوه های مقتضی درجهت تحقق این آرمان و استقرار نظام مبتنی برمنافع ستمکش ترین طبقات جامعۀ خود مبارزه می کنیم.

از سوی دیگر، آن چنان که همیشه گفته ایم از نظرما “تحریک طالبان” نیز بر اساس تضاد منافع امپریالیزم و ارتجاع منطقه توسط خود امپریالیسم و ارتجاع وحشی و خونخوار بنیادگرای منطقه به وجود آمده است. همین طالبان اند که زن و مرد بی گناه ما را گردن می زنند و سنگ سار می کنند و تجربۀ تلخ چند سال قدرت مداری شوم و “امارت اسلامی” سیاه شان هم پیش روی ما است. تحریک طالبان با سازمان دهی شریرترین و ارتجاعی ترین نیروهای پاکستانی، که دشمنی شان را هم با مردم افغانستان پنهان نمی کنند، راه افتاده وهدف شان از آغاز پیدایش، تامین منافع اربابان رنگارنگ ارتجاعی و امپریالیستی است.

قرارداد دوحه صفحۀ دیگری از تیاتر خونینی است که امریکائی ها برای انتقام گیری از خلق مظلوم افغانستان و برای پیشبرد بهتر اهداف منطقه ای شان به صحنه کشیده اند و بدین ترتیب مردم مظلوم ما را بار دیگر درگرداب ترس و وحشت حاکمیت طالبی فرو برده و زندگی تلخ شان را تلخ تر ساخته اند. دراین شکی نیست که حاکمیت طالب، نیم بدنۀ جامعه را، که زنان هستند، از حق زندگی انسانی محروم  ساخته و با تحمیل استبداد قرون وسطائی اش به حاشیه می راند.

ما و کلیۀ نیروهای ملی، دموکرات  و انقلابی، نه تنها هرگز حق نداریم به نام “صلح خواهی”، مُوید سیاست های شوم امریکا و ارتجاع همدستش بشویم، بلکه باید با یک نه قاطع و با یک صف واحد به مبارزۀ اصولی با آن بپردازیم.

ما باید ماهیت پلید و ارتجاعی طالبان و موافقتنامۀ ننگین شان، و دستان پُشت پردۀ که آن ها را یاری می کند، وحشت و بربریت طالبی و دورنمای حاکمیت دوبارۀ آن را نیز به مردم افشاء کنیم وعلیه آن با قاطعیت موضع بگیریم. ما باید به مردم حالی بسازیم که نباید به تکرار، خود را از چاهی به چاه دیگری بیاندازند. ما باید به مردم بفهمانیم که با حاکمیت دوبارۀ طالب، هیچ نیرویی قادر نیست برای مدت های مدیدی جلو سیر قهقرائی جامعه و وحشت و بربریت طالبی را، که خیلی بدتر از دورگذشته خواهد بود، بگیرد.

طالبان که باری شکست خورده اند و مردم ازآن ها حمایت نکرده اند، با رسیدن دوباره به قدرت، چون مار زخمی زهر شان را به طور کامل بر بدنۀ بی دفاع  و بی پناه مردم تحت سیطرۀ خود خالی خواهند کرد. آن ها بی گمان جامعۀ ما را قرن های دیگر به عقب پَرت خواهند نمود.

نیروها وشخصیت های ملی، دموکرات ومترقی وظیفه دارند که با نفی کامل امپریالیزم متجاوز و ملحقاتش(حاکمیت ارگ – سپیدار وطالب)، به جامعه آگاهی رسانی نمایند و اهداف شوم موافقتنامۀ ننگین دوحه را افشاء کنند؛ و در تداومش نیروهای سازمان یافتۀ ملی و مترقی دست دردست هم، تا آن جا که درتوان شان است، جنبش های توده ای را در مخالفت  با حاکمیت دوبارۀ طالب، ایجاد و رهبری نمایند، وهکذا باید در جنبش های توده ای خود جوش هم، جهت سمت دهی و رهبری درست آن به سوی “تحقق دموکراسی واقعی، عدالت اجتماعی و گرایش مترقی”،  به شیوه های مناسب و در حد توان شان شرکت کنند.

فقط با یک بسیج همگانی توده های آگاه، می توان از اثرات شوم فاجعۀ برنامه ریزی شده توسط امپریالیزم امریکا و دست نشاندگان بومی اش کاست و درتداومش به طرد کامل تجاوز وضمایمش(طالب و حاکمیت)، به بازوی خلق، توفیق حاصل کرد.

اگر همه نیروهای صادق ومیهن پرست ملی، دموکرات و مترقی دریک مبارزۀ منسجم وسازنده برای نجات ملک وملت خود از خونین ترین فاجعۀ درحال وقوع به دست امپریالیسم و ارتجاع، باهم عمل نکنیم، باهم نابود خواهیم شد، وهرگز چنین مباد!