انجینیرشیر”آهنگر”

(این نوشتار درهمان سرآغاز به اصطلاح کنفرانس دوحه به نشر سپرده شد و اکنون با تحلیل واقعبینانه اش به یک سند تاریخی بدل شده است – ویراستار)

فاجعه آفرینی خونین دوحه را محکوم

 می کنیم

تذکر مهم:

گفتنی است که بیش از یک ونیم دهۀ تمام، امریکا براساس ستراتیژی منطقه ای اش، پروژۀ سازماندهی دوبارۀ طالبان  و جنگ طالب را مخفی و نیمه مخفی حمایت کرد (من طی مقالات متعدد و با مصاحبه با افرادی که خودشان گواه کمک حتی نظامی، با رساندن اسلحه توسط هلیکوپترهای امریکا به طالبان در میدان های جنگ، بودند، این مسایل را بازگو و درسایت “رزمندگان” نشرنمودم)، تا این که در این اواخر، در دوحه پایتخت قطر، امریکا پیوند طالب با خود را برملا ساخت و با به اصطلاح مذاکرات طولانی و بستن قرارداد، طالبان را در انظار جهانیان  معروف و توانا و الترناتیو قدرت، و نیروئی که “از این پس به جای امریکا در افغانستان علیه تروریسم می جنگد”، معرفی کرد.

شگفتا! که جامعۀ شرطی شده و نابینای جهانی، بدون کوچک ترین تردیدی، آن را می پذیرد و در “شورای امنیت” به اصطلاح “ملل متحد” آن را تائید وبه آن صحه می گذارد. همان شورای امنیت و ملل متحدی که هجده سال قبل حملۀ وحشیانۀ ایالات متحدامریکا به افغانستان را، زیر نام حمله به تروریسم طالبان، به رسمیت شناخت و طالبان را، که حامی بن لادن نیز بودند، مخل امنیت جهان تعریف کرد. کس نیست بپرسد کدام فیصلۀ تان درست است؟ طالب را “تروریست و مخل امنیت جهان” دانستن و تحت این نام کشوری را به خون کشیدن و ویران کردن؟ یا طالب را نیروئی که به قول ترامپ رئیس جمهور امریکا “ضد تروریسم درافغانستان می جنگد” خواندن و آن را دوباره برگردۀ همان ملت مظلوم تحمیل کردن؟؟؟؟؟؟؟؟؟

و چنین است قضاوت وعدالت جهان  و نهادهای جهانی زیر سیطرۀ امریکا!!!!!!

من در ارتباط با قرارداد دوحه نیز مواضع مان را همان زمان طی نوشتۀ کوتاهی از طریق سایت “افراشته” به اطلاع عموم رساندم که اینک در زیر از نظر تان می گذرد:

اینک با امضای قرارداد ننگین دوحه، صفحِۀ دیگری در دفتر خونین و ذلتبار امپریالیسم و ارتجاع در کشورما افغانستان گشوده شد و جابجائی فاجعه آفرین و خونین دیگری در همگونی و مبارزۀ اضداد رونما گردید.

ما باری گفته بودیم که امپریالیزم و ارتجاع در افغانستان اجزای یک جهت تضاد هستند. تصادم این جا و آن جای شان همان مسئلۀ همگونی و مبارزۀ اضداد در درون خود است، که ما چنین مبارزه و همگونی را در درون خود نیروهای ارتجاعی و هم در درون خود امپریالیست ها، درسطح جهان  شاهد بوده و هستیم. این تحلیل ما، با تبدیل “جنگ به توافق”، بین امریکا و طالبان در دوحه، بار دیگر درکشور مستعمرۀ ما  مصداق کامل عینی اش را یافته و بر علمی بودن و دیالکتیکی بودن شناخت ما از این تضاد صحه گذاشته است.

هم اکنون با امضای قرارداد “طالب – امریکا” در دوحۀ قطر، در این مبارزه و همگونی بین ارتجاع و امپریالیسم، در افغانستان جابجائی هائی صورت می گیرد. دراین جابجائی، امپریالیسم تجاوزگروخون ریزامریکا، برخلاف سال ۲۰۰۱م، طالب را که آن وقت، بنا به اقتضای منافعش،  تروریست می گفت وبه جرم حضورش در افغانستان، کشور ما را زیر باران بمب و راکت ویران کننده گرفته و مردمش را به خون کشید، امروز، بازهم بنا به اقتضای منافعش، همان تروریست را به آغوش می گیرد و حاکمیت موجود ساختۀ خودش در کابل، که تاریخ مصرفش همراه با نمایش مسخرۀ “دموکراسی امریکائی”، رو به اختتام است، با بی مهری ارباب روبرواست و برای از دست دادن قدرت پوشالی اش مظلوم نمائی،  و با بیشرمی تمام “ملی گرائی” می کند.

ما حاکمیت موجود در ارگ و سپیدار، و ملحقات شان، را زائیدۀ تجاوز می دانیم و از نظرما هرگونه همراهی و همسوئی با آن نیز، چه در شرکت به مقامات عالیۀ ارکان دولت باشد، و چه در قرارگرفتن در دفاع از موقف فعلی اش، همراهی با تجاوزاست. برعکس، ما به طرد کامل تجاوز و زائیده اش(جناح های مختلف حاکمیت موجود در لبۀ سقوط و طالب درلبۀ قدرت) باورداریم و به شیوه های مقتضی درجهت تحقق این آرمان و استقرار نظام مبتنی برمنافع ستمکش ترین طبقات جامعۀ خود مبارزه می کنیم.

از سوی دیگر، آن چنان که همیشه گفته ایم از نظرما “تحریک طالبان” نیز براساس تضاد منافع امپریالیزم و ارتجاع منطقه توسط خود امپریالیسم و ارتجاع وحشی و خونخوار بنیادگرای منطقه به وجود آمده است. همین طالبان اند که زن و مرد بی گناه ما را گردن می زنند و سنگ سار می کنند و تجربۀ تلخ چند سال قدرت مداری شوم و “امارت اسلامی” سیاه شان هم پیش روی ما است. تحریک طالبان با سازمان دهی شریرترین و ارتجاعی ترین نیروهای پاکستانی، که دشمنی شان را هم با مردم افغانستان پنهان نمی کنند، راه افتاده وهدف شان از آغاز پیدایش، تامین منافع اربابان رنگارنگ ارتجاعی و امپریالیستی است.

قرارداد دوحه صفحۀ دیگری از تیاتر خونینی است که امریکائی ها برای انتقام گیری از خلق مظلوم افغانستان و برای پیشبرد بهتر اهداف منطقه ای شان به صحنه کشیده اند، و بدین ترتیب مردم مظلوم ما را بار دیگر درگرداب ترس و وحشت حاکمیت طالبی فرو برده و زندگی تلخ شان را تلخ تر ساخته اند.

دراین شکی نیست که حاکمیت طالب، نیم بدنۀ جامعه را، که زنان هستند، ازحق زندگی انسانی محروم  ساخته وبا تحمیل استبداد قرون وسطائی اش به حاشیه می راند.

ما و کلیۀ نیروهای ملی، دموکرات  و انقلابی، نه تنها هرگز حق نداریم به نام “صلح خواهی”، مُوید سیاست های شوم امریکا و ارتجاع همدستش بشویم، بلکه باید با یک نه قاطع و با یک صف واحد به مبارزۀ اصولی با آن بپردازیم.

ما باید ماهیت پلید و ارتجاعی طالبان و موافقتنامۀ ننگین شان، و دستان پُشت پردۀ که آن ها را یاری می کند، وحشت و بربریت طالبی و دورنمای حاکمیت دوبارۀ آن را نیز به مردم افشاء کنیم وعلیه آن با قاطعیت موضع بگیریم. ما باید به مردم حالی بسازیم که نباید به تکرار، خود را از چاهی به چاه دیگری بیاندازند. ما باید به مردم بفهمانیم که با حاکمیت دوبارۀ طالب، هیچ نیرویی قادر نیست برای مدت های مدیدی جلو سیر قهقرائی جامعه و وحشت و بربریت طالبی را، که خیلی بدتر از دور گذشته خواهد بود، بگیرد.

طالبان که باری شکست خورده اند و مردم از آن ها حمایت نکرده اند، با رسیدن دوباره به قدرت، چون مار زخمی زهر شان را به طور کامل بر بدنۀ بی دفاع  و بی پناه مردم تحت سیطرۀ خود خالی خواهند کرد. آن ها بی گمان جامعۀ ما را قرن های دیگر به عقب پَرت خواهند نمود.

نیروها وشخصیت های ملی، دموکرات و مترقی وظیفه دارند که با نفی کامل امپریالیزم متجاوز و ملحقاتش(حاکمیت ارگ – سپیدار و طالب)، به جامعه آگاهی رسانی نمایند و اهداف شوم موافقتنامۀ ننگین دوحه را افشاء کنند؛ و در تداومش نیروهای سازمان یافتۀ ملی و مترقی دست دردست هم، تا آن جا که درتوان شان است، جنبش های توده ای را در مخالفت  با حاکمیت دوبارۀ طالب، ایجاد و رهبری نمایند، وهکذا باید در جنبش های توده ای خود جوش هم، جهت سمت دهی و رهبری درست آن به سوی “تحقق دموکراسی واقعی، عدالت اجتماعی و گرایش مترقی”،  به شیوه های مناسب و در حد توان شان شرکت کنند.

فقط با یک بسیج همگانی توده های آگاه، می توان از اثرات شوم فاجعۀ برنامه ریزی شده توسط امپریالیزم امریکا و دست نشاندگان بومی اش کاست و در تداومش به طرد کامل تجاوز و ضمایمش(طالب و حاکمیت)، به بازوی خلق، توفیق حاصل کرد. اگر همه نیروهای صادق و میهن پرست ملی، دموکرات و مترقی دریک مبارزۀ منسجم و سازنده برای نجات ملک وملت خود از خونین ترین فاجعۀ درحال وقوع به دست امپریالیسم و ارتجاع، باهم عمل نکنیم، باهم نابود خواهیم شد، و هرگز چنین مباد!

چند روز پیش، وزیر خارجۀ امریکا “پمپئو”، گویا به غرض آشتی دادن مزدورانش – غنی و عبدالله – در سفر یک روزه به کابل رفت، و چون “آن ها آشتی نکردند!!!”، این عمل شان را “تهدید امنیت امریکا”(؟؟؟) خوانده و قطع کمک یک ملیارد دالری امریکا، درقدم اول و سپس اقدامات بعدی را اعلان کرد. این عمل را می توان مقدمات حذف دوبارۀ نیروهای جهادی- تکنوکرات مزدور، فاسد و قدرت طلب از یکه تازی در قدرت دولتی و به کرسی نشاندن دوبارۀ طالب وحشی، تروریست و ضد تکامل، بالای سرشان بر اریکۀ “امارت اسلامی” در افغانستان، به دست امریکا، به حساب آورد. نتیجۀ این هم به زودی آشکار خواهد شد.

برگرفته از کتاب “نگاهی به تغییر و تحولات پنجاه سال اخیردرافغانستان”، ص ۳۰۰- نگارش انجینیرشیر”آهنگر”