عزت آهنگر

      غزلی با وزن دوری

 

ای عشق، دل به حرمت احساس های ناب ،

عمریست در وفای تو پیمان تنیده است

پروانه ی محبت و شمع دل است صفا،
گرد و نوای مجمر جانان تنیده است

احساس ها شکفته به باغ پر از خلوص،
در برکۀ حقیقت نور جای پای تو، 

با بوسه های مهر به لب بردبار عشق،
گویی بهار در طبع رندان تنیده است

شریان عاشقانه ی اشک می است و مهر،
کز دخت رز به جام دلم می چکد به ناز

مهتاب دل رمیده ز آغوش خلسه ام،
در اندرون سینه ی هجران تنیده است

مهواره سان به محور عشق تو ای عقاب،
اندر فضای هجر تو چرخیده ام همیش

گویی خدای عشق و محبت درین زمین،
در قالب  تو حکمت و ایمان تنیده است

آهوی زخمی ام که به صحرای عاشقی،
گم کرده جفت و لانه اش آواره و حزین

در بحر انجماد عطوفت درین جهان ،
در بیشه ام  جنایت دوران تنیده است.

ققنوس دل که سوخته در اوج کوهسار ،
بال مرا به آتش خود دود کرد و رفت

همپای او تمام من آتش گرفت و لیک،
در من وفای هستی او جان تنیده است

عزت آهنگر
۱۰جون ۲۰۲۱