غارت باغ انسانی
رسول پویان
غارت باغ انسانی
درین زمانه دل ازجور خار می لرزد ز چـیـغ و ولــولـۀ لاله زار می لـرزد
ز قتل و غارت گل هـای باغ انـسانی ز درد و زخم سکوت هـزارمی لرزد
ز انهـدام طـبـیـعت ز غـارت هـسـتی به دست قـدرت سرمایه دار می لرزد
به جای سبزه وگل رابش پلاستیک است به یاد باغ و گل و سبزه زار می لرزد
فغـان جـنـگل و مـرغ و گـیاه می آیـد ز تشنگی دل کشت و شـیار می لرزد
نهنگ و ماهی ابحـار زنـده می میرند ز زهـر عقرب و دندان مار می لرزد
زمـان خـود کـشی نسل آدم دوپاسـت ز انـتحـاری مـذهـب شـعار می لرزد
ز مـافـیا و ز افــراطی و ز آدمخـوار زکینه توزی سگ های هارمی لرزد
بلای جنگ وشرارت گرفته عالم را ز آه و نـالـۀ مظـلـوم زار می لـرزد
گمان کنم که مزارع شـوند گورستان ز بی شماری سـنگ مزار می لرزد
فـروش اسـلحه باجنگ میشود افزون ازیـن مسـابقـه در کـشـتار می لرزد
زنقشه ییکه جهان رابه دردوغم آلود ز استعـمارِ نوی پر شرار می لرزد
جهان به پنجۀ غولان فتاده خون آلود چو آهوگان ز تیر و شکار می لرزد
ز جنگ سـوم و محـو تمـدن انـسـان زتیره بختی و برگشت غارمی لرزد
بـه قعر دوزخ جاسوس و اطلاعاتی فتاده مردم و دل بی قـرار می لرزد
دروغ وفتنه گری پالسی شود منظور ز طرح تـوطـئۀ بی شـمار می لرزد
ز بـس فـریب و تقلب تنیده در قانون قضا وعدل وحقوق و عیار می لرزد
زخشم ونفرت ونفرین و انتقام وخون صلیب ودرّه وشمشیر ودار می لرزد
زعشق وعاطفه دل ها چرا بود خالی ز محـو همدلی و تـرک یار می لرزد
به چنگ زوروزر سنگ دل فتاده عشق زخـشم سیستم و تولید و کار می لرزد
شروع زور رباطست و ضعف انسانی زهوش مصنوعی درکارزار می لرزد
به هرطرف که نگه میکنی دل آزاریست به مرگ مهر و ز قلـب فگار می لرزد
درین زمانه که دانش چراغ انسان است
چرا ز وحشـت شب های تار می لرزد؟
admin2018-09-07T15:49:20+00:00