عزت آهنگر

     عروس کیهانی

ماه در برکه ای دلم لغزید

کهکشان تیره شد و می نالید

های مهتاب من، مشو پنهان!

لای آغوش، مست می مانید

شبچراغ جهان ز تو روشن

روز در نور غرق و خوشحالید

اشعۀ خسروانه در تو پدید

تاج خورشید بر سرت رخشید

 راز داری تو است ستاره و نور

تو تمنای عشق را دارید؟

عشق انسان و روح پر شورش

میخرامد به قله های امید

درد هجران به مجمر دل او

سوزش عاشقانه راست نوید

گوهر آرزوش، غزل ساز است

صدف واژه هاش مروارید

شب و ساحل کنار برکه ی دل

ماه و ماهی و موج، بیدارید!

عشق آتشفشان احساس است

تو عروس غرور کیهان اید.

عزت آهنگر

سحرگاه امروز