انجینیر شیر”آهنگر”

طالب وجهادی سر وتۀ یک کرباس اند

تبصره: دراین روزها باز جنایتکاران خونریز جهادی به یاد قصرها و زندگی های فرعونی شان که باگوشت وپوست وخون مردم اعمارکرده بودند، افتاده اند و در گردهم آئی شان درترکیه از هم قماشان طالب شان می خواهند که آن ها را نیز دوباره درکنار سفرۀ غارت منافع خلق و کشور مظلوم ما شریک بسازند.

اینک برای افشای دوبارۀ ماهیت این جانیان وطنفروش و وحشی(جهادی وطالب) نوشتۀ از انجینیرشیرآهنگر را باز نشر می کنیم – افراشته.  

كودتای بد فرجام هفت ثور ۱۳۵۷ش  خلقی ـ پرچمی ها، كه به دخالت مستقیم شوروی ها درافغانستان انجام شد، زمینۀ خوبی را برای رویا روئی امریكائی ها با شوروی مساعد ساخت. عكس العمل و مقاومت خود جوش برحق وخشمگین مردم ما علیه كودتاگران مزدورشوروی حس انتقام گیری حكام امریكائی را شعله ورتر ساخت و برآن شدند تا به بازوی مردم سلحشور افغانستان حریف شوروی شان را ضربت بزنند. ازاین جااست كه متخصصین (سازمان جاسوسی مرکزی امریکا  C I A )، به همكاری برده منشانۀ حكام پاكستانی، دست ناپاك و تجاوزگرانۀ شان را به داخل افغانستان دراز می كنند و با مداخلات غرض آلود شان، روس ها را بیشتر و بیشتر تحریك می كنند تا كار به فاجعۀ ششم جدی ۱۳۵۸ ش یعنی تجاوز وحشیانه و خونبار بیش از صد هزار سرباز شوروی به افغانستان انجامید وامریكا و شوروی با به خون كشیدن بیش از یك ملیون هموطن مظلوم ما و ویران ساختن كامل دار و ندار افغانستان، بزرگ ترین فاجعۀ قرن را رقم زدند.

دراین رابطه بشنویم از گردانندگان امریكائی این تراژیدی:

“زبگینوبرژنسكی” مشاورامنیت ملی امریكا درحكومت كارتر گفته است: “این ما بودیم كه شوروی ها را تشویق نمودیم تا به افغانستان تجاوز نظامی نمایند و دراین پروژه پاكستان نیز ما را همراهی كرد”.

 (از مصاحبۀ برژنسکی با “نوول آبزرتور”،  ۱۵ جنوری  ۱۹۸۸م)

نگارنده سرآن ندارد كه دراین جا عوامل داخلی و بین المللی تجاوز شوروی به افغانستان را به تحلیل بگیرد. فقط می خواهد سیاست امریكا را دررابطه به حمایت آن از جهاد افغانستان روشن بسازد و ثابت كند كه این دست درازی ها، جنبش آزادیبخش ملت ما را، زیر نام جهاد به چه منجلاب وحشتناك دیگری انداخته است.

    برژنسكی درهمین مصاحبه اش می گوید:

 “شش ماه قبل از پیاده شدن نیروهای ارتش سرخ درافغانستان، با زمینه چینی هائی برای ارتش سرخ دام گسترده شد، تا داخل افغانستان شده و شوروی ویتنام خودش را داشته باشد.” (همان مصاحبه).

خوب دقت كنید! تمام آن اشك تمساح هائی كه به انتقاد از تجاوز شوروی، در امریكا و ملل متحد می ریختند نیرنگی بیش نبوده و به خوبی می توان دید كه دراین مقطع، افغانستان و مردمش و ویرانی و قربانی شان برای امریكا هیچ گونه ارزشی ندارد. امریكا می خواهد حریفش را بزند. این كه بر افغانستان و مردمش چه می گذرد برای امریكا مهم نیست. برای امریكا این مسئله مطرح است كه در انتقام گرفتن از شوروی بهترین شانس را به دست آورده است.

افغانستان سرزمینی كوهستانی ومساعد به جنگ چریكی، مردم آن سلحشور وسلطه ناپذیر با احساسات داغ  و آتشین ضد تجاوز، اما بدون هیچ گونه امكانات مالی و نظامی و فاقد تشكیلات سالم و رهبری مدبرملی و انقلابی كه بتواند جنگ مقاومت را درست رهبری كند و امكانات را به سود خلق و كشورش به كار برد و با طرح های سالم جلو تلفات و ویرانی های اضافی را بگیرد و نگذارد كه كشور از چنگ یك استعمارگر به كام استعمارگر دیگری بیافتد.

امریكا و متحدینش با سوء استفاده ازاین مساعدت ها و نامساعدت ها، عده ای خود فروخته و بی عُرضه را به نام امیر و رهبر و قوماندان و جمعی خرابكار تربیت، و برگردۀ جنبش آزادیخواهانۀ مردم ما تحمیل كردند، كه با هرغارتگری سر جوال گرفتند و سنگ گور شهدای وطن را سنگ ترازوی معامله به سود شخصی و گروهی خود ساختند.

ازسوئی هم افغانستان درجوارهمسایگان جفاكاری قرارداشت كه با معامله به خاك و خون آن، اغراض شوم سیاسی ـ اقتصادی خود را برآورده می ساختند، وحتی از افغانستان انتقام می گرفتند.

بااستفاده ازهمچو شرایط و ضعف هائی است كه امریكا و متحدینش ابتدا طوق خود را به گردن پاكستان انداخته و توسط آن به مشتی خود فروختۀ وطنفروش دست می یابند و با ساختن گروه های بنیادگرای ویرانگر و تروریست، به نام  تنظیم های جهادی، عزم را برای زدن حریف شان شوروی جزم می كنند. بناءً اسلام گرایان و تروریست ها، كه اكنون گویا امریكا با آن ها درافتاده است، محصول و خواسته و ساختۀ دست امریكا و متحدینش هستند كه همه چیز را ویران كرده اند و بیش از یك ملیون انسان را به خون كشیده اند. قبل از آن مردم ما خجالت می كشیدند اگر كسی از آن ها به این افراد نسبت می داشت. احمد رشید خبر نگار سرشناس پاكستانی می نویسد:

“قبل ازجنگ، اسلام گرایان در جامعۀ افغانستان جایگاه تعریف شده ای نداشتند، اما توسط پول و اسلحۀ C I A  و با حمایت پاكستان نفوذ فوق العادۀ یافتند.”

       (احمد رشید، طالبان، اسلام، نفت بازی بزرگ جدید، ص ۴۲)

امریكا و پاكستان درآوان حضورشوروی درافغانستان هیچ گونه طرحی برای ایجاد حكومت در افغانستان نداشتند و در برابر سرنوشت وآیندۀ جنگ و آیندۀ مردم افغانستان بی تفاوت بودند. جنگ به ذات خود برای شان مطرح بود كه به وسیلۀ آن بتوانند شوروی را به جهان بدنام و درافغانستان میخكوب كنند، نه نتایج بعدی آن. به قول ریچارد مكنزی “… یكی از مواضع ثابت امریكا عبارت بود از بی تفاوتی نسبت به سرنوشت مردمی كه دركشورشان نیروهای نامطلوب با هزینۀ امریكا مسلح می شدند، به امید این كه موقعیت ژیوپولتیكی اتحاد شوروی را تضعیف كند.”

(افغانستان- طالبان و سیاست های جهانی، مجموع مقالات، ص ۳۹)

می بینیم كه امریكا توجه اش را به طور عمده به ایجاد و مسلح ساختن نیروهای ویرانگر و تروریست معطوف می دارد تا به قول برژنسكی “مسلسل خون جاری كند” و ویران سازد. برای برآوردن این مامول است كه پایگاه های متعدد تربیۀ تروریست درپاكستان، و بعد درافغانستان، ایجاد می كند و از طریق  C I Aشریرترین تروریست های اسلام گرا، مثل بن لادن و یارانش را به افغانستان سرازیر می كند و ملیاردها دالر را دراین راه به مصرف می رساند.

“…ایالات متحده بین سال های ۱۹۸۰ تا۱۹۹۲م چهارملیارد دلار به مجاهدین كمك كرد. همین مبلغ را عربستان سعودی و دیگرحامیان اسلامی و اروپائی مجاهدین، به آنان كمك كردند.” تا آن ها بیشتر آدم بکشند و ویران کنند.

                        (احمد رشید- طالبان، اسلام …، ص۴۰)

به اساس آمار، دربرابر هر كشتۀ روس، ۷۶ نفرافغان قربانی شده است و امریكائی ها از آن حرفی نمی زنند و برژنسكی هم نمی خواهد بگوید كه به ازای جاری شدن خون روس ها درافغانستان چه خون های دیگری جاری شده و این قیمت گزاف را كی پرداخته است؟؟؟ چون برژنسكی و سایرحكام امریكائی فقط به منافع و مقاصد شوم خود می اندیشند نه به حیات انسان ها و یا هستی ملت ها.

اگر انسان غرض و مرضی نداشته باشد وعینك دودی لحظه نگری را از چشم خود دوركند می تواند ببیند كه نتیجۀ این انتقام گیری و رقابت امریكائی، که توسط تنظیم های جهادی افغانستان عملی شده،  به كشور و مردم افغانستان چه بوده؟

تلی ازشهدا، كشوری ویران، ملتی زخمی، گرسنه و شكنجه شده از دست انواع ستمكاران ونسلی آواره، سرگردان و روان پریش و… درپهلوی آن گروه های مسلح عقبگرای خونریز، تنظیم های جهادی مسلح انحصارگر، اقتدارگرا و كهنه اندیش مستبد؛ سازمان ها و گروه های فرصت نگر و بلی بلی گوی و روشنفكرانی خسته، ضربه خورده، راحت طلب، سازشكار، فرارطلب، سازمان ناپذیر، بی باور وغرق اندیشه به خود و… محصول این شكست و ریخت است.

هركسی می تواند به بیند كه كجای سرزمین ما، از شهر و ده به خاك یكسان نشده؟ كدام خانواده ازمردم زحمتكش ما را سراغ دارید كه درسوگ و رنج شهید و یاشهدائی ننشسته اند؟ چه زندگی هائی به هم ریخته و تا كجای دنیا پرستوهای آواره و مهاجر افغان پر نكشیده اند؟ چه تحقیر و توهین هائی از بیگانگان تحمل نكرده ایم؟ چه تجاوزاتی برفرهنگ، دارائی ها و نوامیس ملی كشور ما صورت نگرفته است؟ و…

درعوض، هم اكنون گروه ها واشخاصی را بر سرنوشت ملك وملت ما به زور تحمیل كرده اند كه جز به منافع اربابان و تمایلات شخصی و گروهی خود، به هیچ چیز دیگری نمی اندیشند. از فروش وغارت خون وخاك وطن و وطندار ثروت اندوزی می كنند و از رنج مردم لذت می برند، و تمایلات شان را آب می دهند، تمایلاتی  كه به قول دانشمندی “درآن لذت به شهوترانی می گراید، تمایلاتی كه درآن پول، لجن و خون به هم آمیخته است” مشخصۀ آن است.

این وضع تاسف بار درهمه ابعادش محصول فرایند سیاست های پلان شدۀ امریكا و متحدینش در زد و بند با فئودالیسم، و میوۀ آن یعنی جنگسالاران است. این هنوز قسمتی از برنامۀ امریكا بود، تداوم این برنامه، که کشیدن پایپ لاین از بحیرۀ کسپین به خلیج فارس و تأمین امنیت آن، ضمیمۀ آن است، بازهم وحشتناك تر است كه  در حاکمیت جهادی ها درکشور، منجر به ویرانی كابل و قتل عام مردم آن به دست جهادی ها و پس ازآن تحمیل پروژۀ وحشتناك طالبان به دست امریكا و متحدینش درافغانستان شد.