انجینیرشیر”آهنگر”

باری گفته بودیم که:

طالبان پروژۀ ضد ملی، ساختۀ دست امپریالیزم امریکا و انگلیس و

احمد رشید می نویسد كه: “قبل از ظهور طالبان درسال 1994م افغانستان درحالت ازهم پاشیدگی بسر می برد؛ كشور به مناطق تحت كنترول فرماندهان محلی تقسیم شده بود. فرماندهان (و رهبران شان) مرتب جناح های شان را عوض می كردند و با یكدیگر به نبرد می پرداختند. آنان دریك دورباطل وفاداری، خیانت و خونریزی درمقابل هم صف آرائی می كردند”.

“درچنین وضعیتی امنیت راه های ترانزیتی نیز تأمین نمی شد، چنانكه راه پیشاور تا سمت شمال به خاطر جنگ های گروهی، می رفت كه غیر قابل دسترس شود. نصیرالله بابر وزیر داخلۀ پاكستان درحكومت بینظیر بوتو درماه جون 1994م دریك جلسۀ دولت، طرح تأمین امنیت راه چمن ـ قندهار ـ هرات، تركمنستان را پیش كش كرد و درین رابطه شخص بینظیر بوتو به تاریخ 28 ماه اكتبر 94 درتركمنستان همراه اسمعیل خان والی وقت هرات و جنرال دوستم حاكم وقت سمت شمال صحبت هائی داشت و از آن ها خواستار تأمین امنیت راه قندهارـ هرات تا تركمنستان شد؛ آن ها نیز تعهد سپردند كه چنین می كنند. یك روز بعد ازین تضمین است كه:

 “در29 اكتبر 1994م كاروانی به رانندگی ۸۰ رانندۀ غیرنظامی پاكستانی از مَقَر “هستۀ پشتیبانی ملی”     NATIONAL LOGISTICS CELL) )N  LC ) )  ارتش، كه در دهۀ 1980م به وسیلۀ I S I  تأسیس شده بود، به مقصد كویته حركت كرد. یك افسرمحلی و مشهور  I S I كه در كنسولگری پاكستان درهرات كار می كرد نیز در كاروان حضورداشت… كاروان در “تخت ُپل”، واقع در ۲۰ كیلو متری خارج  قندهار و در نزدیكی فرودگاه، توسط یك گروه از قوماندانان: امیرلالی، منصوراچكزی . . . و استاد حلیم متوقف شده و به سوی روستائی در دامنۀ كوه ها برده شد. . .

    ” یك مقام رسمی پاكستانی درین باره اظهار داشت : … ما تمام اختیارات ارتش را برای رهائی كاروان ـ مانند حملۀ سریع گروه ویژۀ نیروهای مسلح (كوماندوهای ارتش پاكستان) و یا پیاده كردن چترباز درمنطقه ـ مرور كردیم…”

درسوم نوامبر 1994م طی یك حملۀ خونین ارتش پاكستان و طالبان به منطقه، كاروان آزاد شد، قوماندان منصور به قتل رسید و جسدش را درمحضر عام از لولۀ تانك آویختند؛ تا دیگر كسی جرئت مقابله با طرح های پاكستان را دركشورش نكند.

عصرهمان روز ملیشیای پاكستانی با جمع نام نهاد طالب با قدرت نیرومند نظامی به رهبری افسران پاكستانی مثل كلنل امام و كلنل گل و. . . به قندهار حمله می كنند وهمه را قلع و قمع می نمایند تا به هرقیمتی شده این راه ترانزیت را بازكنند. و بعد راه های دیگر و سرانجام طبق نقشۀ امریكا ـ پاكستان “امن وامان” ساختن كل افغانستان بمثابه راه ترانزیت بدون مالیه و مصرف اموال تجارتی امریكا ـ پاكستان و متحدین شان و معبرعبورپایپ لاین نفت و گاز، وظیفۀ اساسی طالبان قرار می گیرد.

    سیاست سازان امریكائی ـ پاكستانی برای روكش كردن مقاصد شوم سود جویانۀ شان با استفاده از شرایط بی حد دشوار تحمیل شده ازجنگ های گروهی جهادی و خستگی مفرط مردم ازین وضع، شعارفریبگر وعوام پسند “صلح” را به میدان كشیدند و طالبان را منادیان صلح وامنیت معرفی كردند. این شعار درآن زمان چنان جا افتاده بود، كه نه تنها عوام الناس بل كه عدۀ به اصطلاح روشنفكرسیاست فهم و دانشمند نما نیز ساده اندیشانه آنرا پذیرفته و بدون چون و چرا هدف قرار می دادند، غافل ازینكه در پس این صلح خواهی مزورانه، چه اهداف شومی نهفته است (وحال دوباره عین اشتباه را باسردادن شعارفریبگر دموكراسی می كنند ). واما

“ظرف چند هفته پس از تصرف قندهار توسط طالبان . . . كاروان های موتر ازكویته به قندهار وسپس به سمت ایران، به سمت تركمنستان وازآنجا به سایركشورهای آسیای مركزی، و حتی روسیه درحركت بودند. “

 امریكا سازندۀ طا لبان

    درمورد ساختن پروژۀ طالبان بد نیست به چند مصاحبه از شخصیت های كلیدی دست اندر كار این پروژه اشاره كنیم تا به بینیم كه طراحان وسازندگان اصلی طالبان وحشی و ارتجاعی قرون وسطائی و ضد بشریت، همین امریكا وانگلیس هستند، كه اكنون با تصادم منافع خود با بخشی ازطالبان، با تعدادی از آنها در افتاده اند و برای زدن شان و فریب مردم شعار “دموكراسی” را بلند كرده اند؛ آنچنان كه برای آوردن شان شعار”صلح” را بلند كرده و مردم را فریب دادند. “خانم بی نظیر بوتو به روز چهارم اكتبر 1996م، كه هنوز یك هفته از سیطرۀ  طالبان بر كابل نگذشته بود، ضمن مصاحبۀ  با سرویس خبری بی بی سی گفت:

    پدیدۀ طالبان در سالهای جهاد افغانستان از سوی امریكا، انگلستان و عربستان سعودی طرح گردید.”

    “بی نظیر بوتو همچنان در جریان  یك كنفرانس مطبوعاتی در لندن اعلان نمود كه پروژۀ طالبان به ابتكارانگلستان، پشتیبانی امریكا، كمك مالی عربستان سعودی و تربیت پاكستان  صورت گرفت.”

    “نصیرالله بابر كه خود مامور اساسگذاری پروژۀ طالبان بود، درمصاحبه با فرانتیرپُست به صراحت چنین اعلان نمود:  سازمان CIA خود تروریسم را وارد این منطقه نمود.”

     درماه جنوری 1998م یعنی پس ازتسلط طالبان درافغانستان و دست بریدن ها و سربریدن ها و سنگسار و. . . و دریك كلام پس از همه انسان ستیزی های طالبان و تروریستهای همراه شان، روزنامه نگار نشریۀ نوول آبسرواتور از برژنسكی سیاست ساز و مشاور امنیت ملی رئیس جمهور امریكا می پرسد: ” شما پشیمان نشدید كه از بنیاد گرایان پشتیبانی كردید و به تروریست ها جنگ افزار دادید؟ “

    برژنسكی در جواب می گوید: “چه چیز برای تاریخ جهان اهمیت دارد، طالبان، یا فروپاشی امپراطوری شوروی؟  چند تا مسلمان هیجانی و احساساتی و یا آزادی اروپای مركزی و پایان  جنگ سرد.”

و یا بشنویم از زبان یكی دیگر از حامیان طالبان كه می گوید امریكائی ها در جریان عملكردهای طالبان، همان عملكرد های ضد دموكراتیك، زن زدائی و قرون وسطائی قرار داشتند، ولی آنها می خواستند كه توسط طالبان پروژه های نفتی شان عملی شود؛ مردم افغانستان برای شان اهمیت نداشت. بشنویم از رئیس استخبارات سعودی:

    امیر تركی الفیصل رئیس استخبارات عربستان سعودی اوایل 2001م، یعنی زمان اوج بیداد طالبان و بن لادن در افغانستان در مصاحبۀ  با  تلویزیون

M BC می گوید: ” امریكائی ها تحولات افغانستان را زیر نظر داشتند و در ارتباط با آن با ماهم تماس می گرفتند، ولی چیزی كه برای شان اهمیت داشت فعالیت  كمپنی های نفتی درآن كشور بود.”

    امید است خوانندۀ عزیزاز مطالعۀ این نقل قول ها كه همه از منابع دست اندركار و ذیدخل به قضیۀ افغانستان تهیه شده به این نتیجۀ منطقی رسیده باشد كه:

 امریكائی ها در جنبش مقاومت مردم قهرمان ما علیه تجاوز گران شوروی، مداخلۀ ظالمانه نموده و كوشیده اند آن را به سوی هدف خود، كه همانا ضربه زدن به حریف شوروی شان و گرفتن انتقام ویتنام از جهت سیاسی و بد نام سازی شوروی و صنعت نظامی وسیاست اقتصادی اش در سطح جهان از جهت اقتصادی است، سوق بدهند؛ تا بالاثر به بازارهای فروش اسلحه وكالای شوروی راه یابند و اسلحه وكالای خود را جایگزین آن سازند. به منظور رسیدن به این هدف بود كه امریكا و متحدینش بدنام ترین، عقبمانده ترین، ارتجاعی ترین، ضد دموكرات ترین و شقی ترین عناصر جامعۀ ما را به نام تنظیم های جهادی تربیت و سازماندهی كرده و برای كشتار و ویرانی تا دندان مسلح ساختند. امریكائی ها به همكاری پاكستان و سایرمتحدین شان، به استناد شواهد انكارناپذیر، وحشی ترین باندهای تروریست بنیادگرایان اسلامی را از سرتاسر جهان بسیج، تربیت و مسلح نموده و به افغانستان فرستادند، تا به حریف شوروی شان ضربۀ محكم تر و خونین تر واردكنند. اسامه بن لادن، الظواهری وعبداله العظام نمونه هائی از آن است. در نتیجۀ همین سیاست ها وعملكردهای ظالمانۀ  امریكا و متحدینش است كه افغانستان این چنین به خاك و خون كشیده شده و بیغولۀ برای باندهای آدم كش بنیادگرا(منجمله طالبان) شد. 

هم اکنون نیز جنگ طالبان یک جنگ نیابتی است که اکثراً درتوأمیت به ستراتیژی منطقه ای امریکا یعنی بی ثبات سازی منطقه، به پیش می رود واز مردم ما قربانی می گیرد. این جنگ را، که خون صدها هموطن بی گناه ما را می ریزد، “جنگ مقاومت” و یا “جنگ مقاومت قسمی” خواندن سم پاشی بر اذهان عامه، توهین به خون مردم  و به نفع ارتجاع و امپریالیسم است.

تبصره: اینک رازها از پرده بیرون افتاد وتحلیل های ما درست ازآب درآمد.  امریکا منطبق با منافعش و بازیر پاگذاشتن تمام نورمهای معمول، درمقابل چشمان متحیر و متعجب مردم جهان، طالبان وحشی ومزدور را از اسطبل های تعبیه شده درپاکستان بیرون کشیده وپس از انجام تیاتر رسوای دوحۀ قطر، توسط طیارات امریکائی رهبران طالبان را در قندهار وکابل پیاده نمود و آن ها را دوباره برسرزمین ویران و مردم درخون نشستۀ ما حاکم ساخت تا دراکولا گونه خون بنوشند و منافع اربابان را تأمین کنند. واین از بزرگترین تراژیدی های تاریخ معاصراست.