انجینیرشیر”آهنگر”

ضرورت اتحادچپ

قسمت هشتم

با تحلیل کوتاهی که از گذشته وحال ارائه شد، می بینیم که امروزهم فقط نیروئی می تواند میدان دار صادق مبارزات خلق ما باشد، که هم بتواند در تقابل با سیستم فرتوت عقبمانده، مستبد و تئوکراتیک فئودالی – قبیله ای مبارزه کند و هدف مبارزه اش حرکت تکاملی جامعه به پیش و به نفع اکثریت مردم رنجدیده و بلاکشیدۀ افغانستان باشد. هم به دموکراسی بمثابه یک شیوۀ جست و جوی راه حل های مشاکل جامعه باور داشته باشد و دین را از دولت جدا بسازد. علاوتاً دست پرورده و عامل هیچ اجنبی نباشد و بتواند در دفاع از استقلال و منافع کشور و مردم خود در برابرهرگونه مداخله و تجاوزی نه بگوید و بایستد. از حاکمیت و حق خود ارادیت وحق تعیین سرنوشت مردم افغانستان در کشور خود دفاع کند.

 نیروئی می تواند جنبش کارآئی را راه اندازی و رهبری کند که دیالکتیک تکامل جامعۀ خود را بداند و متناسب با درک علمی قانونمندی های جامعه، آن را به جلو و درمسیر تکامل براند.

جنبش چپ کشور و جناح چپ دموکراسی، یگانه نیروئی است که از این ویژگی برخورداراست. این جنبش طی سالیان دراز بار رنج انواع مبارزه را بر دوش کشیده، بهترین و صادق ترین فرزندان اندیشمند و عمل ورز، مردم دوست و وطن پرست جامعه را در خود داشته و دارد. قربانی های بی نظیری پیشکش آزادی خلق و کشورخود نموده است. همین جنبش است که در سخت ترین و مساعدترین شرایط، هرگز به آستان زور و زر، ستم، استعمار و قدرت پرستی سرخم نکرده و صدیق ترین طرفدار صلح واقعی، آزادی ملی، دموکراسی و عدالت ملی و اجتماعی است. بنابراین جنبش چپ باید و می تواند بار رسالت روشنگری خلق، سازماندهی نیروها و سکانداری کشتی توفان زدۀ درحال نابودی وطن و هموطن خود را بر عهده بگیرد و از این ورطه بدرآید.

آری! جنبش چپ، به طور کلی، به حق از سر افراز ترین نیروهای درون جامعۀ افغانستان است که طی تقریباً سه دهۀ بحران، کشتار، ویرانی، تجاوز، وطن فروشی و خودفروشی همچنان پاکیزه و نیالوده مانده و لکه ای بردامن ندارد. پس حق دارد و باید بمثابه نیروی اصلی هدایت گر با خط روشن و صفی واحد به یاری مردم خود بشتابد.

حتی برخی را عقیده براین است که با هرگونه تعلل و دیر جنبیدن جنبش چپ، بحران سیاسی جامعۀ ما روز تا روزعمیق تر و قربانی ها فزون ترمی شود. آن گاه مسئولیت منسوبین وطن پرست و مردم دوست و آگاه جنبش نیز فزون تر می شود و بی پروائی در راستای رفع این مسئولیت، اتهامات سنگینی را بر جنبش چپ، و به ویژه روشنفکران آگاه و چیز فهم آن، وارد خواهد کرد.

امیدوارم کار به آن جاها نرسد و کلیۀ عزیزانی که دلدادۀ میهن و مردم خویش اند به ندانم کاری ها نقطۀ پایانی بگذارند. “من” های شان را در ظرف بزرگ تری که “ما” است بریزند؛ بر وسواس ها و دغدغه های روشنفکرانه ای که مانع کارمشترک می شود غلبه کنند و برای انجام رسالت تاریخی خود منسجم شوند.  حال این انسجام به چه شکلی باید باشد. بحثی است که اقلاً دراین جا سه پیشنهاد برای نهادینه کردن جنبش و ساختار انسجامی آن پیشکش تان می شود.

من وجمعی از دوستانی که بامن تماس گرفته اند، به تشکل “اتحاد چپ” معتقد هستیم و دلایل ما ازاین قرار است:

“اتحاد چپ” را که ما مطرح می کنیم نهاد سیاسی است که می تواند شخصیت ها، نهاد ها و سازمان های چپ را درخود جمع کند. در”اتحادچپ” هریک از اجزای متشکلۀ آن می توانند با حفظ ایدئولوژی و تشکیلات شان عضویت حاصل کنند؛ ولی در کار مشترک اتحاد، همه  ملزم به پذیرش و تطبیق پلاتفرم یا برنامۀ مشترک، یعنی برنامۀ ” اتحاد چپ” و ملزم به اطاعت از آئین نامۀ آنند.

” اتحادچپ” مطروحۀ ما یک نهاد ایدئولوژیک نیست. می تواند از کمونیست تا چپ ملی و مذهبی، یعنی جناح چپ بورژوازی غیر وابسته و خرده بورژوازی چپ را نیزشامل شود. البته باید متذکر شد که چپ از نظر ما تعریف خاص خود را دارد.

ما هرگز معتقد نیستیم که مثلاً خلقی – پرچمی ها و اقمار شان در طیف چپ می گنجند. آن ها هیچ وقت چپ نبودند و نیستند. آن ها بردگان خود فروخته و عوامل اجنبی بوده و هستند.  جنبش چپ فقط شامل آن نیروهائی می گردد که به خیانت ملی و مردمی نپرداخته، وطن فروشی نکرده باشند و دست شان به خون مردم آلوده نباشد. جنبش چپ، جنبش انقلابی است که خواستار تغییرات بنیادی به نفع اکثریت محروم جامعه است و برای تأمین آزادی ملی، دموکراسی واقعی وعدالت اجتماعی مبارزه می کند. و لذا جنبش چپ، جنبش ضد امپریالیستی و ضد فئودالی است که به حاکمیت مردمی و به جدائی دین از دولت معتقد می باشد.

آن چنان که می بینید جنبش چپ را من منحصربه سازمان های موجود چپ هم نمی دانم. به ویژه که هم اکنون نسل جوانی شامل میدان مبارزه شده است که به هیچ یک ازنهاد ها وسازمان های متشکل چپ تعلق ندارند ولی شامل طیف چپ هستند.

“اتحادچپ” مطروحۀ ما چنین طیفی را دربر می گیرد که در تحقق برنامۀ مشترک باهم همکاری صادقانه نموده و از سنگر واحدی مبارزه می کنند.

روشنگری بخشی از کار فرهنگی و تبلیغی – ترویجی این اتحاد است. ولی ساحۀ مبارزاتی “اتحاد چپ” فراتر از یک “جنبش روشنگرانه” است. چون باید در تمام ساحات مبارزاتی حضور بیابد و برای تحقق خواست های برحق مردم، درهمه  عرصه ها مبارزه کند.

“اتحاد چپ” فراتر از یک “سازمان” سیاسی است و سازمان های متعدد سیاسی را می تواند در خود به گنجاند. سازمان های سیاسی عمدتاً منشای طبقاتی و ایدئولوژیک دارند.  “اتحادچپ” می تواند شامل طبقات و لایه های زحمت کش و رنج کشیده از امپریالیسم و فئودالیسم درجامعۀ ما باشد که بر محور یک پلاتفرم سیاسی کار مشترک می کنند.

“اتحاد چپ” می تواند در تکاملش به اشکال عالی تر سازماندهی ارتقا یابد وطیف گسترده تر نیروهای اجتماعی را در بر بگیرد.

“اتحاد چپ ” حزب نیست، ولذا خواستارانحلال و یا ادغام هیچ سازمانی درخود نمی شود، انجام وظایف یک حزب را نیزبه عهده نمی گیرد و هیچ کس نباید چنین انتظاری از “اتحاد چپ” داشته باشد. “اتحادچپ” یک نهاد فرا قومی و فرامنطقه ای و فرا مذهبی است و به هیچ ملیت خاص، منطقۀ خاص و دین ومذهب خاص تعلق ندارد. در”اتحاد چپ” می توانند نیروهای چپ از تمام اقوام، مناطق، مذاهب و ادیان افغانستان عضو شوند.