کانون ادبی فرهنگی مهتاب

صلح شیطان

یادآوری: این سلسله گزارشات به خاطر نبود برق و انترنت درهرات، مدتی ازنشر بازماند. اینک با رفع نسبی این مشکل، دوباره آغازش می کنیم.

شام پنجشنبه اول حمل 1398 کانون ادبی فرهنگی مهتاب با بر گزاری شب شعری، مقدم سال نو و بهار نو را تجلیل کرد.

این محفل با شکوه که توسط سیر حریری و سایه حریری گردانندگی می شد، درآن عدۀ از شعرا، نویسندگان و علاقه مندان شعر و ادب اشتراک کرده بودند  و شعر هائی از خود و یا اشعار انتخابی شان را خوشخوانی کردند.

در ابتدای محفل سیر حریری سروده ای از شادروان استاد خلیلی، زیر عنوان “نوروز آوارگان” خوشخوانی کرد:

نوروز آوارگان!

گویيد به نوروز كه امسال نیاید
دركشور خونین كفنان ره نگشاید
بلبل به چمن نغمه ی شادی نسراید
ماتمزدگان را لبِ پُر خنده نشاید

خون می دمد از خاك شهیدان وطن وای
ای وای وطن وای

گلگون كفنان را چه بهار و چه زمستان
خونین جگران را چه بیابان، چه گلستان
دركشور آتش زده، درخانه ی ویران 
كس نیست زنًد بوسه به رخسارِ یتیمان

كس نیست كه دوزد به تنِ مُرده كفن، وای
ای وای وطن وای

از سینه ی هرسنگِ تو خون می دًمد امروز
از خاك تو مستی و جنون می دًمد امروز
آن لاله چه دیده كه نگون می دمد امروز؟ 
وان سبزه چرا زرد و زبون می دًمد امروز؟

سرخ است به خون پا و سًرِ سرو و سمن وای
ای وای وطن وای

ای برهنه پا، سروِ سرافراز تویی تو
سردار و سزاوار به هر ناز تویی تو
دشمن شكن و فاتح و سرباز تویی تو
فرمانده ی این خاك، زِ آغاز، تویی تو

غیر از تو كسی نیست درین مرزِ كهن وای
ای واي وطن وای

بشتاب كه در بازوی تو فرِ خداییست
در گردش چشمانٍ‌ تو انوارِ الهیست
آیینِ تو فرماندهی و قلعه گشاییست
شمشیرِ تو روشنگرِ اسرارِ سماییست

تاریخ تو ثبت است به هر كوه و دمن وای
ای وای وطن وای

جز لاله ی خونبار كه روید ز زمینت 
كس نیست نهد گوش به فریادِ حزینت
جز نام خدا، نیست دگر نقشِ نگینت 
تاریخ زند بوسه ی عزت به جبینت

ای كارِ تو زینت دهِ اعصار و زِمًن وای
ای وای وطن وای

قرآنِ خدا را به ته پاشنه سودند
با داسِ جفا كِشتِ امیدِ تو درودند
آمیخته با زهر، فضای تو نمودند
آثارِ گرانقدر تو را جمله ربودند

بر پا و سًرِ شیر ببستند رًسن وای
ای وای وطن وای

نِی تاج به كار آیدت امروز نه اورنگ
نِی صاحبِ سرمایه كه با سودِ گرانسنگ
خون دلِ تو خورده به صد حیله و نیرنگ
كس نیست كه پیروز شود جز تو دراین جنگ

ای بازوی رزمنده ی زنجیرشكن وای
ای وای وطن وای

************************

شاعر گرامی، آقای محمد رضا کریمی، از سروده های خود خوشخوانی کردند.

طالب جهل

دلم این مرغ؛ به دام دگری بند نشد
هر که از هر طرفی دانه پراکند نشد

چه کنم دست خودم نیست همه اهل محل
پهن کردند به ره خرمنی از پند نشد

در زدم بر حرم و دیر و درمسال و کَنِشت
هیچکس، بر سر من جز تو خداوند نشد

ماهرویان جهان را دل من دید ولی
بر رخ هیچ یکی جز که تو خرسند نشد

آمد از غور؛ عسل شاخ نبات از شیراز
بر دهان و لب من مثل تو گلقند نشد

انگلیس آن همه ترفند که در سر می‌ پخت
هیچیک کارگشا مثل دیوبند نشد

صلح شیطان و ملک خودکشی خورشید است
طالب جهل به تعلیم؛ خردمند نشد

چند؛ قربانی جهلیم خدایا تو دری
بگشا بر رخ ما تا که بگویند نشد

*****************

سپس سایه حریری این متن پرمحتوا را بخوانش گرفت:

همه به شما می گویند سال خوبی داشته باشید، ولی من به شما می گویم سال خوبی را برای خود تان خلق کنید.  به فکر آمدن روزهای خوب نباشید؛ آن ها نخواهند آمد به فکر ساختن باشید؛ روز های خوب را باید ساخت. آرزو می کنم بهترین معمار سال جدید تان باشید و تمام آرزو های تان محقق شود.

**********************

این گزارش ادامه دارد