اثری از انجینیرشیر”آهنگر”

سخنرانی در جلسۀ یاد بود شهدا:

       شهید ماما غلام محمد اسطورۀ صبر و مقاومت

با درود به روان پاک کلیۀ شهدای راه آزادی!

صحبت کردن از زندگی شخصیت های بزرگ انقلابی، چون ماما غلام محمد شهید، که لحظه لحظۀ هستی شان در حرکات و جنبش های اجتماعی اثر و ثمری پرجوش و پُربها داشته است در محدودۀ یک سخنرانی کوتاه نمی گنجد و ذکر مختصرآن هم بر دشواری کار گوینده می افزاید. ولی به هر حال، ما با ذکر گذرای قطره ئی از بحر پُر اثر هستی همچو بزرگمردانی، یاد آن دلاوران تاریخ ساز را زنده می کنیم.

غلام محمد در سال ۱۳۲۸ش در یک قریۀ جوار شهر هرات، دریک خانوداۀ نیمه روستائی، دیده به جهان گشود و در همان جا رشد کرد. هنوز مکتب می رفت که بنابر ضرورت های اقتصادی، باید کارهم می کرد ولذا دریک کارگاه کفش دوزی درشهر هرات داخل کار شد و تا پایان تحصیلاتش در لیسۀ جامی هرات، کار بوت دوزی اش را نیز ادامه می داد.

زندگی روستائی، کار در کارگاه پیشه وری شهری و تحصیل در محیط روشنفکری زمینه های اولیه ای بودند که غلام محمد را به طور ملموس و عملی، با زندگی فلاکت بار روستاها، و به ویژه دهقانان، کارمشقت بار و پُررنج کارگران شهری و درد عقب ماندگی های فرهنگی – اجتماعی و سیاسی محیط تحصیل کرده آشنا ساختند. آشنائی ملموس با درد و رنج طبقات و لایه های مختلف اجتماعی، و حمل این درد و رنج بر دوش خودش، بمثابه یک نیمه روستائی، یک کارگر پیشه ور و یک متعلم مکتب، روح و روان او را به جست و جوی راه نجات ازاین دردها و رنج های اجتماعی کشاند. در ابتدا تحت تاثیر برادر بزرگ ترش به کتاب خواندن تشویق شد و آثار نویسندگان انقلابی، به ویژه آثار ماکسیم گورکی، که وقایعش شباهت زیادی به زندگی اجتماعی او و پیرامونش داشت بر او اثری فوق العاده می گذاشت و درک عملی ـ تجربی او را تنظیم می کرد. از سوی دیگر با روحیۀ گرم جوشی و مهربانی ویژه اش، روابط اجتماعی گسترده ای را در محیط آموزشی و پیرامون آن به وجود آورد و در همین ارتباط بود که با چهره های شاخص و سرشناسی چون  کریم، رستاخیز، شیرآهنگر، منصوری و یارانی دیگر که اکثر شان در راه آرمان خلق، جان شان را هدیه کرده اند، آشنا شد. با این آشنائی، غلام محمد خود را در جمعی می یافت که با او همفکر وهم نظر اند و چون او راه نجات از ستم و رنج را می پویند. این درست مصادف بود با سال های ۱۳۴۴و ۱۳۴۵ شمسی که جامعۀ ما بعد از یک دورۀ رکود سیاسی، زیردکتاتوری نظام پوسیدۀ سلطنتی، آبستن دگرگونی های سیاسی – اجتماعی شده بود.

در گوشه و کنار کشور، شور وحال مبارزاتی و گردهمآئی های اولیه محسوس بود. هرات نیز بمثابه بخش ارگانیک کشور، خود را دراین راستا عیار می کرد. این بار قرعه ای بنیاد گذاری یک حرکت نوین، یک جنبش جدید و یک تشکل رهنما را تاریخ به نام همین یاران، که غلام محمد نیز یکی از آن ها بود زد. این عزیزان برومند، که تعداد اولیۀ شان به بیش از ده نفر می رسید، حلقه ای را بنیاد گذاشتند که از کار فرهنگی و نشر جراید دیواری درمکتب، تدارک کنفرانس ها، نمایش نامه های انقلابی و کنسرت هائی با محتوای سیاسی ـ اجتماعی در مکاتب و در سطح شهرهرات آغاز کرد. این برنامه ها توانست طی مدتی کوتاه، متعلمان مکاتب ولیسه ها را به خود جذب کرده و از ضیاع وقت و یا گذراندن وقت متعلمین و متعلمات در امور بیهوده و انحرافی جلو بگیرد. حال دیگر خانواده ها می دیدند که فرزندان شان به مشغولیت های فرهنگی ـ اجتماعی دلبسته اند و در مسیر سالمی در حرکتند. وقتی عوامل و گردانندگان این چنین گرایش سالم و رشد یابنده را جویا می شدند به نام هائی چون عبدالاله، قدوس راد، کریم، غلام محمد، شیرآهنگر و جمع دیگری بر می خوردند که هرکدام شان نمونه ای از جوانمردی، اخلاق، مردمداری، رشادت و سربرآوردگان فهم و دانش درحد زمان و محیط زیست شان بودند. مردم هرات با شناخت عمیقی که از این جمع داشتند به آشنائی، همراهی و رفاقت فرزندان شان با آن ها رضائیت قلبی داشتند ودراین راه مشوق اولادهای شان نیز بودند. یکی از افتخارات بزرگ این جمع (که درسطح سیاست انقلابی کشور به نام “محفل هرات” مسما شد) همین همراهی صادقانه وحمایت دلیرانۀ نظری وعملی مردم قهرمان هرات از این فرزندان خودگذرشان، تحت هرگونه شرایط مبارزاتی بوده است، که نمونه های بزرگی مانند دهم ماه سرطان ۱۳۴۸ش، چهارم اسد و سی میزان همان سال و جنبش وسیع مردمی دهم حمل سال ۱۳۵۱ش و… تحت رهبری همین محفل  در تاریخ به یادگار مانده است.  و این رمز بقاء، موفقیت و تداوم کار این حلقه، به عنوان یگانه حلقۀ سیاسی پذیرفته شدۀ هراتیان، در این شهر نامدار، و خار چشم دشمنان رنگارنگ مردم گردیده که هر هراتی مخالف خود را با نسبت دادن به همین حلقه، “شعله ای” گفته و با او دشمنی کرده و هنوز هم می کنند.

درسال ۱۳۴۴ش، که هنوز کارسیاسی این محفل درنطفه بود، در مبارزات انتخاباتی با عده ای از دموکرات های هرات به افشای ماهیت ارتجاعی پارلمان و اشرافیت فئودالی – روحانی محل پرداختند. درتداوم کارمبارزاتی شان درسال های بعدی اعضا و هواداران این محفل، تا به تجمع و بسیج هزاران دهقان و کارگر و پیشه ور و مامور، صاحب منصب، معلم و متعلم، اعم از زن و مرد، و ایجاد تظاهرات و راهپیمائی هائی که در تاریخ هرات تا آن زمان نظیر نداشت پیش رفتند، که نمونه های آن را درسطور بالا نام بردیم.

این حلقه در تاریخ مبارزات جنبش چپ به نام “محفل رستاخیز” هم شهرت یافت و در مقطعی هم به نام “گمنام” یعنی “گروه مبارزین نجات افغانستان– م” شبنامه می داد. تحت رهبری همین محفل بود که هرات، و بعد درمجموع حوزۀ غرب، به یک کانون داغ مبارزاتی با شعارهای پیشتاز و مترقی و با حمایت اکثریت عظیم مردم آن دیار، تبدیل شد، وبعد درسطح کل کشور بخش مهمی از “جریان دموکراتیک نوین” را می ساخت.

اگر کسی نخواهد از واقعیت چشم بپوشد، باید اذعان کند که نسل روشنفکر آن زمان که با ارتجاع سرو کاری نداشته، و حتی نسل های جوان تر در آن حوزه،  شَمّ سیاسی شان را به نحوی از کارکرد و اثرات همین ستاد پیشتاز(محفل هرات)، که  ماما غلام محمد یکی از رهبران آن بود، گرفتند.

به قول یکی از استادان شعر و ادب، “جنبش سال های ۱۳۴۸ش، تحت رهبری همین محفل، در هرات بر سمت دهی شعر و ادبیات، و درکل فرهنگ محیط، اثر پیشرونده داشت؛ حتی این اثر در مطبوعات رسمی آن زمان نیز مشهود بود”. و این افتخاری است که محفل ماما غلام محمد و خودش به عنوان یک عامل موثر در آن سهیم هستند.

باید یاد آور شد که این حرکت در زمانی شکل گرفت که درسطح جهان نیز به قول معروف “باد شرق بر باد غرب چیره گی داشت” و جنبش های آزادیبخش جهان درمجموع، به ویژه سه قارۀ تحت ستم آسیا، افریقا و امریکای لاتین، تحت لوای “دموکراسی نوین” بر امپریالیسم و ارتجاع ضربات کوبنده ای وارد می آورد، که این خود نیز در اوج گیری “جنبش دموکراتیک نوین” در کشور ما اثر داشت.

حال که صحبت از جنبش دموکراتیک نوین شد، بگذار به پاس قدردانی از شهدای بزرگ این جنبش، که همه دُردانه های کم نظیر دانش، فداکاری، ایمان، اخلاق، بُردباری، پشتکار و عُصارۀ ارزش های والای انسانی بودند و شهید ماما غلام محمد نیز یکی از آن هاست، مکثی روی  این جنبش داشته باشم.

جنبش دموکراتیک نوین که درکشور ما به نام “شعلۀ جاوید” معروف شد از دهۀ چهل شمسی تا حال به نحوی درمیدان های مبارزه، ازجمله درمیدان مبارزۀ مسلحانۀ ضد تجاوز شوروی، حضور داشته و برمجموع جامعه به نحوی و در حدی اثر گذاشته است. درنتیجۀ همین اثرگذاری بوده که تمام نیروهای ارتجاعی درقدرت و انتظارقدرت، با سرو صدای زیاد علیه آن تبلیغ و با آن برخورد خونبار و ددمنشانه کرده اند. به هزاران انسان فرهیختۀ سر زمین ما را به ارتباط با جنبش دموکراتیک نوین و به قول خود شان به جرم “شعله ای” بودن به زندان ها انداختند، اعدام کردند، درمیدان های نبرد ضد تجاوز، به جبهات شان تاختند و… هزاران فشار و ستم را بر”شعله ای ها” و یا طرفداران جنبش دموکراتیک نوین تحمیل کرده اند. با این حال اکثر به اصطلاح محققین و تاریخ نویسان وابسته، سودجو و یا ترسوی معاصر کشور، با اثر برداری از جریانات ارتجاعی مستبد و حاکم، ازاین بُرش تاریخ کشور یا چشم می پوشند ویا طفره می روند و یادی از جنبش دموکراتیک نوین، جز در نفی آن، نمی کنند. این نوع برخورد را به تاریخ، فقط می توان دیده درائی و ظلم به تاریخ دانست. و اما که این مقطع درتاریخ کشور ما، چه کسی بخواهد و چه نخواهد، حضور دارد و آیندگان ازآن یاد می کنند.

دموکراسی نوین  چگونه دموکراسی است؟ و فرق آن با دموکراسی لیبرال چیست؟

دموکراسی نوین که مایۀ بنیادین شرقی دارد و در تقابل با نظام های مستبد نیمه فئودالی – نیمه مستعمره، و در رویاروئی با امپریالیسم و فئودالیسم به میدان آمده است؛ با آن که به عنوان یک روند آن را مائوتسه دون مدون کرده است، اما مختص چین نیست. این دموکراسی برعدالت اجتماعی مبتنی بر تامین منافع همه جانبۀ اکثریت تحت ستم تاکید دارد و در این راستا در برابر ثروت اندوزی ناکرانمند می ایستد. همین ویژگی است که دموکراسی نوین را دموکراسی توده ها می سازد و به مذاق امپریالیسم، ارتجاع و همۀ توجیه گران ثروت های بیکرانۀ حاصل از ستم، جور درنمی آید. به ویژه در جوامع عقب مانده، دانشمند نمایان بورژوا شده با کین و نفرت عجیبی به آن برخورد می کنند و در تقابل با آن حاضرند با شیطان همدست شوند.

دموکراسی نوین تنها به تساوی نام نهاد سیاسی – حقوقی مطروحۀ دموکراسی لیبرال، تدوین شده توسط غربی ها، که درآن اکثراً حاکمیت ها، با  زر و تزویر و درنهایت زور، از آن به سود خود بهره می گیرند و مثال های فراوان آن درجهان وجود دارد و درافغانستان شما هم اکنون شاهد رسوائیش هستید، اکتفا نمی کند؛ بلکه تا تأمین عادلانۀ کلیه حقوقی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی به نفع اکثریت جامعه به پیش می رود.

دموکراسی لیبرال مدعی است که دموکراسی مساوی به سرمایه داری است و این دموکراسی مساوی به سرمایه داری به قول رئیس بانک مرکزی آلمان، “ثروتمند را ثروتمند تر و غریب را غریب تر می سازد”.

دموکراسی نوین، برعکس، با کرانمند ساختن ثروت و توزیع عادلانه اش، بهره کشی انسان از انسان را لجام می زند و زمینه ساز محو کامل این ستم تاریخی می شود و در تکامل خود غریب را از غُربت می رهاند و درجهت ایجاد جامعۀ مرفۀ حرکت می کند، که در آن همه از رفاه بهره بگیرند، نه گروه ها ویا طبقات خاصی. و ده ها مورد دیگر که به خاطر جلوگیری از اطالت کلام از آن می گذریم.

پیشکسوتان شهید وشاهد جنبش دموکراتیک نوین درسرتاسر کشورما، از جمله ماما غلام محمد، در راه تحقق این آرمان های والای انسانی مبارزه کردند وبا این مبارزه، یک بُرش خاصی درتاریخ ما آفریدند. این رزمنده گان پاکباز، هرگز بر آستان هیچ گونه ستمگر و توانگر و زورگوی داخلی و خارجی سر نه نهادند، که سر فرازانه درفش غرور خود و مردم آزادمنش شان را بر چکاد بلند زمان برافراشتند و دراین راه ازهمۀ هستی خود گذشتند.

این بُرش تاریخ، این روند عظیم مبارزاتی، این خون های پاک ریخته شده درآن، هرگز فراموش شدنی نیست. تقلای کلیه نگارگران مغرض ویا سطحی نگریی برخی ها ویا ترس بعضی ها (ترس نوعی شان) درکتمان و یا نادیده گرفتن این مقطع تاریخ و این روند خروشان، تقلائی است مذبوحانه و نگرشی است غیر مسئولانه وعملی است قدرنشناسانه، که باید آن را پایان داد.

دموکراسی نوین هرگز  وهیچ گونه قرابتی با ریویزیونیسم، از نوع روسی و چینی اش نه تنها ندارد که آن ها را نیز مدافعان ستم و سرمایه می شناسد. جمع کثیری از شهدای جنبش دموکراتیک نوین در مبارزه با این جفاکاران و با دست و یا سلاح  این ستمگران به شهادت رسیده اند. هرگز نباید انحراف آن ها و یا شکست سوسیال امپریالیسم را، شکست آرمان دموکراسی نوین خواند. چنین همسان سازی خیلی ظالمانه و مغرضانه ویا ناشیانه است. همین اکنون نیز در داخل کشور در کانون های داغ مبارزات عملی و تئوریک با انواع ستم و ارتجاع، از خیل روشنفکران، عمدتاً همان رهروان راه غلام محمدها و شهدای جنبش دموکراتیک نوین قرار دارند و ما در حاشیه ها اگر حرفی هم می زنیم به پشتوانۀ عمل آن دلاوران است.

یقیناً، جنبش دموکراتیک نوین اشتباهاتی  نیز داشته است. ماماغلام محمد در زمرۀ آن عزیزانی است که در همان آغاز (سال های  ۴۹ـ۵۰  ش) به انتقاد از این اشتباهات پرداختند و با تصحیح سبک کار و خط فکری شان، به کارعمیق انقلابی رجوع کردند که حضور و بقای آن را درهمه عرصه های مبارزه تضمین کرد.

شهید ماما غلام محمد وشهید کریم، دو چهرۀ مبارز و اسطوره ای در مبارزات پرخروش سال ۱۳۴۸ش درهرات بودند که نام پر آوازۀ شان پشت دشمن را به لرزه می انداخت و حضورشان در صحنه، تکیه گاه مطمئن روشنفکران و توده های مردم بود. رژیم سلطنتی سرکوبگرآزادی، بارها به توطئۀ گرفتاری  این نامداران متوسل شد، ولی همیشه توطئه هایش با درایت و سازماندهی تشکل شان و پشتیبانی همه جانبۀ توده ها خنثی می شد. سرانجام در چهارم اسد ۱۳۴۸ش با گسیل صدها سرباز فرقۀ عسکری و ده ها زرهپوش، با محاصرۀ نظامی لیسۀ جامی، غلام محمد را با عدۀ گرفتار و تحت امنیت شدید عسکری تا زندان منتقل کردند.

همان روز مردم برای نجات غلام محمد آمادۀ هرنوع قربانی بودند. و هزاران نفر از شهر و روستا، حتی با داس وبیل و شعارهای “ماما غلام محمد را آزاد می کنیم و زنده باد ماما غلام محمد این فرزند قهرمان خلق” برای این کار گرد آمده بودند. که از شاهدان عینی آن جریان چند نفر خوشبختانه زنده هستند. ولی رفقای باقی مانده با درایت، جلو برخورد نابرابر بین مردم و قوای تا دندان مسلح را گرفتند و نگذاشتند مردم این چنین تلف شوند. آن ها این جریان نیرومند مردمی را به رسم اعتراض به جانب شهر رهمنون شدند و تا شب سخنرانی و روشنگری نمودند.

ماماغلام محمد چهار سال را با همرزمان دیگرش در زندان های سلطنت و تبعیدگاه های مختلف هرات، فراه و قلعۀ کرنیل دهمزنگ کابل گذشتاند. اودر تمام این مدت، الگوی ایمان، صبر و مقاومت بود.

شهدای بزرگی، چون انجینیرقدوس و انجینیرنادرعلی پویا، که بعدها بنیان گذاران “ساما” شدند، با او در یک حلقه بودند و به شخصیتش احترام فوق العاده داشتند.

ماما پس از رهائی از زندان به خیل یارانش پیوست و بدون وقفه به ادامۀ راهی که آگاهانه برگزیده بود و به حقانیتش باور داشت پیوست، ولی این بار با توشۀ علمی وتجربی بیشتر. کسانی که ماما غلام محمد را می شناسند هرگز نخواهند توانست احترام عمیق خود را نسبت به شخصیت صادق، مهربان، خودگذر و اثرگذارش دریغ بدارند.

با کودتای منحوس ۷ ثور ۱۳۵۷ش پندارهای گوناگون بر اندیشۀ شماری از روشنفکران سایه افگند، ولی یاران ماما غلام محمد در زمرۀ اولین کسانی بودند که به ماهیت ضد انقلابی کودتا پی برده و عواقب شوم آن را نیز تا حد زیادی پیش نگری می کردند. آن ها در زمرۀ اولین کسانی بودند که درهمان سال ۱۳۵۷و ۱۳۵۸ش تحلیل ها و پیشگوئی های شان را طی دو جزوه با عنوان “از تضاد چه میدانیم و…” و نوشتۀ که به نام “آییژک” معروف شد ارائه دادند وبا همان تحلیل، دربرابر رژیم “ثوری” به طور قاطع موضع گرفتند. رژیم کودتای ثوری نیز در وجود این جمع، مانند سایرآحاد جنبش دموکراتیک نوین، دشمنان آگاهش را می دید. لذا درماه دوم کودتا براین گروه رزمنده، وحشیانه حمله کرد، ابتدا رستاخیز و بعد کریم را ربود و پس از آن درصدد گرفتاری چند یار دیگر، منجمله ماما غلام محمد، برآمد؛ ولی این یاران برای مدتی زندگی مخفی برگزیده بودند. وبعد با تکیه به تحلیل های شان و تشخیص دقیق اوضاع وتعیین ستراتیژی وتاکتیک مبارزاتی شان در شرایط جدید، به تعیین شعار زمان و ایجاد ابزار مبارزاتی لازم و سبک کار متناسب آن توفیق یافتند. شعار “مرگ بر رژیم دست نشاندۀ  کودتای ثور” و پس از آن “روس ها از ملک ما بیرون شوید!” که طرح این رفقا است، هرگونه ابهام سازش با رژیم کودتا و اربابانش را منتفی می ساخت و مبارزۀ درنگ ناپذیرعلیه آن را می طلبید.

ابزارلازم این مبارزه، تشکیلات منضبط و کارآی سرتاسری بود که باید برای ایجاد آن تلاش بی دریغ صورت می گرفت. محفل ماماغلام محمد و یارانش در زمرۀ آن بخش از نیروهای مبارز روشنفکر کشور قرارداشتند که مدت مدیدی دراین راستا برای وحدت جنبش چپ کار وپیکار کردند، تا سرانجام با جمع وسیعی از گروه ها ومحافل رزمندۀ دیگر کشور، به ایجاد سازمان پر افتخار “ساما” توفیق حاصل شد و چنان که همه شاهدیم “ساما” زبده ترین ستاد رزمندۀ دو دهۀ مقاومت کشورما گردید.

هکذا جلب وجذب و سمت دهی سایر نیروهای اجتماعی، نیاز به ارگان گسترده تری داشت تا کلیه نیروهای پیکارگر ملی را، صرف نظر از تعلقات ایدئولوژیک – تشکیلاتی، در محور شعارهای پیشرو و اصولی آزادی ملی، دموکراسی و عدالت اجتماعی بسیج کند.  این ارگان نیز به یُمن همت “ساما”، که ماما غلام محمد یکی از کادرهای برجستۀ آن بود، زیر نام “جبهۀ متحد ملی افغانستان” به رهبری شخصیت مبارز و مردم پسند، زنده یاد مجید کلکانی، به وجود آمد تا بتواند همۀ ظرفیت های ملی را در پیکار بزرگ ملی سمت دهی کند، و علمبردار دموکراسی و کار دموکراتیک و نمونۀ کم نظیر یک تشکل دموکراتیک شود که در آن از نیروهای چپ دموکرات تا نیروهای ملی – مذهبی دموکراتیک ترکیب شوند وعقاید یکدیگر را تحمل کنند و نکات اشتراک آن را تقویت ونکات افتراق را بزدایند.

این جبهه در سرتاسر کشور شکل گرفت. نمونه های برجستۀ چنین کارمشترکی را درحوزۀ غرب “ساما” می توان در”شورای جانبازان” که با ابتکار نعیم “ازهر” عضو رهبری حوزه و همچنان به ابتکار انجینرآهنگر در همکاری با “جمعیت علمای حرکت انقلاب”، که در آن عدۀ از روحانیت مبارز شرکت داشتند، و ایجاد ده ها جبهۀ مسلح توده ای ضد تجاوز، یاد کرد که در تاریخ مبارزات رهائیبخش خلق ما جاوادانه به یاد گار خواهد ماند. 

سبک کار مطروحۀ این محفل نیز از روشنگری در محافل و مراسم غم وشادی، مجالس مذهبی وغیرمذهبی و اعتصابات و تظاهرات گرفته تا داغ ترین سنگرهای نبرد مسلحانۀ شهری و روستائی را احتوا می کرد. این سبک کار هرگز در گرو نوع خاصی از کار مبارزاتی محدود نمی ماند، بلکه همه عرصه ها را در می نوردید. کادرهای اجرائی این سبک کار که ماماغلام محمد شهید یکی از نمونه های بارز آن است، به حق، شخصیت های همه جانبه (اونیورسل) و فرزانه ای بوده و هستند که از تبلیغ در مساجد و تکایا تا تدریس در حلقات روشنفکری، و پرواز در عرصه های فرهنگی و نشراتی و پیکار درسنگرهای داغ نبرد مسلحانه جولان داشتند و در همه عرصه های ذکر شده اثری پایا و جاودانه به جا گذاشته اند.

اینان برخلاف معمول روشنفکران، ملا نطقی های بی عملی نبودند که فقط با ذکر چند نقل قول از این و یا آن نویسنده دلخوش کنند. آن ها کتاب را به مثابه تجارب عملی و فکری دیگران می خواندند تا از آن به مثابه تئوری رهنما و هرآن چه در جامعه و محیط شان به درد بخوراست استفاده کنند و با استفاده از نکات مثبت و منفی آن تجارب، خود رهگشای گره ها و پرابلم های موجود و آیندۀ کشور و جامعۀ خود شوند وبعد تجارب خود را نیز به نوشته درآورده و برگنجینۀ کتاب ها وتجارب افزوده اند. و ده ها ویژگی دیگر است که شخصیت های مثل ماما غلام محمد و یارانش را در دل جامعه و تاریخ جاودانه می سازد؛ چه هر گروه و لایۀ اجتماعی اثری و ثمری از آن را با خود به یادگار دارد.

ماما پس از مخفی شدن به ایران رفت تا از آن جا با چند رفیق دیگر به سازماندهی کار و پیکار انقلابی اش بپردازد. درآن جا از طرف مسئول حوزۀغرب(آهنگر) به حیث مسئول تشکیلات حوزه برگزیده شد و تشکیلات خارج کشور را تنظیم و تربیت می نمود.

با ایجاد جبهۀ انجینران توسط رهبری حوزۀ غرب، و تکامل این جبهه، محمد آخندزاده یار پرتلاش و با ایمان ما مسئول ایدئولوژیک جبهه برگزیده شد. با درد و اندوه که تیر جفای جنایتکاران جهادی این فرزانه را به خون غلتاند وهمه را درسوگ او نشاند. پس از شهادت محمد آخندزاده،  ماما غلام محمد در رأس امور سیاسی – ایدئولوژیک این جبهه قرار گرفت و آن را در این راستا رهبری کرد.

چگونگی کار کرد جبهۀ انجینران، که سراپایش دلاوری، شهامت، پاکیزه گی وجدان وعمل و در یک کلام نمونه ای حماسی تطبیق اندیشه های دموکراتیک نوین توسط جمعی انسان مومن و معتقد  به این اندیشه ها است، فصل و باب ویژه و مشخصی است که در مورد آن کارهائی شده و کارهای بیشتری را می طلبد.

ماما غلام محمد ضمن این که در سنگر داغ نبرد مسلحانه قرارداشت بر بلند بردن آگاهی رزمندگان و مردم محل تاکید می کرد و برای آن برنامه های آموزشی مختلف تدوین و اجرا می نمود. کوله پشتی نظامی ماما و یارانش هیچ گاهی بدون کتاب نبود. ماما و یارانش نخستین کسانی بودند که برای سهیم ساختن بیشتر مردم در امور مبارزه و ادارۀ زندگی اجتماعی به ایجاد شوراهای توده ای محلی دست یازیدند و از این طریق مردم را در تمام امور جبهه وحل مسایل درونی، و ادارۀ خودشان، شرکت دادند و این نخستین گام دموکراتیزه کردن جامعه  است که با برنامه ریزی رهبری حوزۀ غرب “ساما” در عمل توسط ماماغلام محمد و یارانش برداشته شده است.

نبردهای قهرمانانۀ که این جبهه علیه عمال روس و اربابان تجاوزگرشان انجام داد به بخشی از اسطوره های حماسی سرزمین حماسه آفرین هرات بدل شده است. شهرت روز افزون و موثرات نظامی وسیاسی این جبهه درمنطقه، همانند سایر جبهات آزادیبخش درمناطق دیگر کشور، خارچشم تجاوزگران روسی وعمال خلقی – پرچمی شان از یک سو و زمینۀ مقایسۀ این جبهه با عملکرد شرم آور وغیرمردمی و غیرانسانی گروه های مجاهد نمای بنیادگرا دربین مردم گردید، که طبیعتاً دعای خیر و همکاری بی دریغ مردم را برای جبهۀ انجینران، ونفرین و نفرت مردم را به مجاهد نمایان مزدور، مستبد و انحصارگر همراه داشت. لذا دشمنان از دوسو( روس ومزدورانش و ارتجاع هار تنظیمی) به جانب آن چشم دوخته و دام های توطئه پهن نمودند.

جمعیت اسلامی با پیش انداختن یک قومندان اوباش و سرازیر کردن سیل اسلحه، پول و اجیر از پاکستان، با عملیات مشترک همراه با نیروهای دولتی، شروع به قلع و قمع جبهات همجوار و به ویژه جبهۀ انجینران کرد.

جبهۀ انجینران به رهبری ماما غلام محمد، که جنگ داخلی را، که توسط ملیشۀ دیگری از حرکت انقلاب نیز دامن زده می شد، به سود دشمن تجاوزگر می دانست، برای خنثی کردن این توطئه ها تلاش های وسیعی را راه انداخت؛ و جبهات همجوار را نیز از این توطئه آگاه ساخت و می کوشید تا با آتش بس وصلح بین جبهات ضد تجاوز، جنگ را به سوی دشمن متجاوز جهت دهد. مردم محل به یاد دارند که بارها جبهۀ انجینران محاصرۀ جمعیت اسلامی را شکسته و خود را برای ضربه زدن به پایگاه های روسی – دولتی رسانده وبا آن ها به نبرد پرداخته است؛ و در برگشت از این نبرد برحق، زیر آتش مسلسل بنیادگرایان قرار گرفته و با دفاع مردانه خود را به پایگاه خود رسانده است. با این حال طی یک سال ونیم امتداد این جنگ های تحمیلی داخلی، تعداد زیادی از کادرها و افراد برجستۀ این جبهه جام شهادت نوشیدند که یادهمۀ شان گرامی باد.

رهبری حوزۀ غرب ساما با درک و تشخیص این نکته که جنگ داخلی به سود منافع دشمن و زیان جنبش است، پس از تلاش های نافرجام برای صلح، به مشورۀ ماما و رفقای جبهه تصمیم به عقب کشیدن جبهۀ انجینران از منطقه گرفت و با گسیل نیروی کمکی برا ی انتقال نیروها و مساعد ساختن زمینه در سمت غرب سرک، دستور خروج جبهه را از منطقه داد. جبهۀ انجینران می خواست این عقب نشینی را با یک عملیات بزرگ دولتی همراه بسازد، ولی در جریان تدارکات خروجی، ماما غلام محمد وعدۀ از رزمندگان نامی تحت رهبری اش در یک کمین توطئه گرانۀ ناجوانمردانۀ ملیشیای اجیر و برخی قومندان های خود فروختۀ جهادی اسیر و بعداً به روس ها تحویل داده شده و به دست متجاوزین به میهن ما به شهادت رسیدند.

خبر شهادت جانگداز ماماغلام محمد و یارانش با دو نوع استقبال متضاد در شهرهرات و اطراف آن مواجه شد. جنرالان روسی و قوله کشان خلقی – پرچمی شان محافل جشن و باده گساری برگذارکردند و بنیادگرایان تنظیمی با آن ها همنوائی نمودند. ازسوی دیگر مردم هرات و اطراف آن یک قلم در سوگ عظیم فرو رفتند و فردای آن، علیرغم مخالفت رژیم و بنیادگراها، در تمام مساجد و تکایای شهر هرات مراسم شکوهمند سوگواری برگذار کردند واعلامیه های منتشرۀ جبهه و تشکیلات حوزۀ غرب ساما را به این مناسبت به در و دیوار شهر نصب می کردند. آدم می توانست دو اثر متضاد ولی عمیق شخصیت ماماغلام محمد و یارانش را در دشمن و در مردم، به خوبی وآشکارا نظاره کند.

هنوز دیری از شهادت اندوهگین ماما غلام محمد نگذشته بود که کلمات و جملات پُر محتوا وحماسه آفرینش در وقت اعدام، توسط یکی دوتن از ملیشیائی که او را می شناختند و در صحنۀ اعدام آن راد مرد توسط روس ها، حضور داشتند و زیر تاثیرش قرار گرفته بودند، به گوش مردم رسید و پس از آن همه جا زمزمه می شد.

روس ها در وقت اعدام برایش گفته بودند اگر تو را آزاد کنیم با ما همکاری می کنی؟ ماماغلام محمد گفته بود:

“اگر صد بار زنده شوم و باز هم مرا اعدام کنید، تا رد پائی از تجاوز تان در کشورم باشد، علیه تان در کنار مردم خود خواهم جنگید.” روس ها گفته بودند با از بین بردن افرادی مثل تو به زودی پیروز می شویم. ولی او به روس ها گفته بود: ” شما با اعدام من و کشتن فرزندان میهنم هرگز روی پیروزی را نخواهید دید. ملت قهرمان من حتی اگر با موج خون فرزندانش هم باشد شما را تا مسکو عقب خواهد زد”.

غلام محمد به ملیشیای تسلیم شده به دشمن گفته بود:

“من از کشتن خود هیچ گونه باکی ندارم، ولی تشویشم از این است که شما چگونه به حیث یک فرزند این خاک و این ملت حاضر می شوید بادشمن متجاوز به خاک و ننگ و ناموس تان همکاری کنید؟ مرا بکشید ولی ننگ و ذلت همکاری با دشمن متجاوز به میهن را از دامان تان پاک کنید.” طنین شورانگیز این جملات درهمه جا پیچید وبه عقیدۀ برخی مردم محل، تعداد زیادی از فریب خوردگان را دوباره به جبهات جنگ ضد تجاوزی بازگشتاند و تاپای جان با زمزمۀ کلام شورانگیز آن قهرمان حماسه آفرین نبرد کردند. مردم هرات نیز تا آخرین روز حضور روس ها، با یاد شهید ماما غلام محمد، این جملات را زمزمه می کردند.

زندگی وعملکرد پربار و پرثمر ماما غلام محمد و یارانش درس ایمان، شهامت، بردباری، انسان دوستی، و صفات فوق العاده نیکوی یک مبارز پیشتاز برای همه است و یاد پایا و اثرگزار شهید ماماغلام محمد و یاران شهیدش برای همیشه در دل مردم جاودانه باقی خواهد ماند.

درود بی پایان بر روان ماماغلام محمد وهمۀ رزمندگان شهید راه آزادی.        

مرگ بر متجاوزین!   

مرگ برمیهن فروشان و سازشکاران!