شاعر «دست از آرزوهامان برنمیداریم» در گذشت
بهرام رحمانی
شاعر «دست از آرزوهامان برنمیداریم» در گذشت!
عیدی نعمتی، شاعر ایرانی که سالیانی دراز در شهر تورنتو – کانادا زندگی میکرد روز جمعه هفدهم خرداد – هفتم یونیريال برای همیشه چشم از جهان فروبست. نعمتی متولد ۱۳۳۳ شهر آقاجاری بود و در یک خانواده کارگری چشم به جهان گشوده بود. وی از نسل شاعران سیاسی بود که با دنیایی پر از امید و آرزو در جهت تحقق یک دنیای بهتر و انسانیتر در جامعه ایران، با تمام وجود در انقلاب 1357 مردم ایران مبارزه کرده بود. وی زندانی سیاسی دو حکومت، یعنی زندانی دوران پهلوی و حکومت اسلامی بود. عیدی در تبعید نیز نه تنها گوشهنشین نشد، بلکه تا آخر عمرش با وجود دردهای جانکاه بیماریش و مشکلات تبعید، هرگز دست از مبارزه نکشید.
عیدی نعمتی، یک شاعر تبعیدی بود، شعر او بازگوی دردها و رنجهای مردم محروم و ستمدیده و در عین حال پر از امید و آرزو بود:
جادهها
در ما سفر میکنند
آدرسها کهنه میشوند
ما خانه عوض میکنیم و
دست از آرزوهامان بر نمیداریم
پا در راه
به شوق دیدارت
شب
سراغت را از ستاره میگیریم
روزی
چمدان خاطرهها و
سفر نامۀ ما را
کسی از اهالی صبح
پیدا میکند!
عیدی دربارۀ خودش و خواندن و نوشتناش گفته است: «در فضایی که بوی بابونه و نفت میداد، دنیا را نظاره میکردم و برای فهم زندگی به کتاب پناه میبردم. از آنجا که در جوامع استبداد زده، دیواری مرز هنر و ادبیات را از سیاست جدا نمیکند، سر بر بالش سیاست گذاشتم و خوابهای آشفته که تا هم اکنون نیز ادامه دارد شروع شد. چند سالی نیز به گفته زنده یاد به آذین مهمان آقایان بودم. آن گاه که روی موج صدای مردم به ساحل زندگی باز آمدم، هنوز عرقها خشک نشده آوارۀ دنیا شدم. در تمام این سالها شعر همدم و همراه من بوده در گذر از چم و خم روزگار. اگر تاریخ از رویداد ها فاصله میگیرد تا آن را بازگو کند، هنر و ادبیات از درون با هستی و گذران آدمی سر و کار دارد و شعرنزدیکترین و درونیترین روایتگر آدمیست.»
دست دراز میکنم
از دلِ این شب
ستارهای بر میدارم
پرتاب می کنم
تا ژرفای اقیانوسی که نمیدانم نامش چیست.
فردا
در ساحل زندگی
کودکی ستارهای خواهد یافت
با شادی کودکانه
آن را به خانهای خواهد برد
که در کوچههای آن
سرود زندگی به زبانی دیگر
ترانه نسلی میشود
که شبها
چشم به آسمانِ زندگی
پیجوی ستارهی خود هستند.
از عیدی نعمتی، چهار مجموعه شعر به یادگار مانده است:
«چقدر سوراخ روی این دیوار است»(2008)؛ «صمیمیتهای غارت شده»(2012)؛ «باد از پسِ پلکِ یاد میوزد»(2014) و «آخرین انار پاییز» که نشر زاگرس دو سال پیش از درگذشت او منتشر کرده است.
نام و یاد شاعر پیکارگر ما «عیدی نعمتی» فراموش شدنی نیست؛ درگذشت این شاعر راه آزادی، برابری و عدالت اجتماعی را به همسر گرامیاش سوسن و به فرزندانش مارال و سیاوش و همه دوستان و همرزمانش در سازمان راه کارگر و اهالی قلم تسلیت میگویم و شریک غم و اندوهشان هستم!
شاعر ما سروده است:
کمی بیشتر از همیشه دوستت دارم
کمی از بیشتر از همیشه دوستم بدار
شاید سهم فردا را نبینیم
اینجا
سرزمین بادها،
گم شدنهای ناگهانی است؛
یاد عیدی نعمتی گرامی باد!
padarjan2019-06-10T08:04:12+00:00