سکینه روشنگر

سر زمینی در بیداد زمان

“این چه شوریست که در دور قمر می بینم”

آهای بیدار شوید!

تجمعی از جنایت و استبداد

از جنگ و تفنگ

 از راکت و بمباران

 از ویرانی و آوارگی و… بیشرمانه با هم طبل دوستی زدند

اینجا عاملان فجیع ترین جنایات، باز دور هم جمع شدند

تا سرنوشت این ملتی که از جنایات آنها به ماتم نشسته

و غرق در رنج شده را، رقم بزنند

و از ما می خواهند که آنچه برما کرده اند فراموش کنیم.

اما، چه می توان کرد،

گورهای شهدا فریاد می زنند،

ویرانه ها سخن می گویند

و رنج دیده گان افسانۀ درد و رنج خود را از این بیدادگران بیان می دارند.

ویرانه ها داد می زنند

غریو راکت و خمپاره های شلیک شده به دستان کثیف این جانیان تاریخ را به یاد می آورند

وحشت و بیداد را بیاد دارند

هنوز اثرات ویرانگر سلاح های سبک و سنگین شان را در قلب خونچکان خود حس می کنند.

ویرانه ها سخن میزنند

هنوز از دود باروت تفنگ های این خفاشان شب پرست حکایت ها  و شکایت ها دارند.

آهای ملت رنجکشیده بیدار شوید!

گوش های تان را خوب باز کنید!

مگر از یاد تان رفته درد جانکاه  مادر وطن، که این دلاله گان بی شرمانه آن را در بازار اجانب به حراج گذاشتند؟

مگر نمی شنوید نالۀ جانکاه مادران داغدیده را؟

مگر فریاد اندوهگین یتیمان و بیوه زنان به گوش تان نمی رسد؟

چگونه و چرا باز هم باید به فاجعه آفرینان و قاتلان عزیزان تان “بیعت” کنید؟

بیائید همه باهم به کلیۀ عاملان کشتار، ویرانی و فریب که بیش از سه دهه جنایت کردند، “نه!” بگوئیم و آن ها را افشا کنیم

تا در پیشگاه تاریخ “سیه روی شود هرکه دراو غش باشد”.

****