س. روشنگر

                     زبانه های آتش از نیویورک تا افغانستان

 در روز یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱م که برج های دوقلو درنیویورک توسط هواپیماها و هواپیما رباهای تروریزم مورد هدف قرار گرفته و انفجار داده شد، صدای مهیب و دلخراش انفجار با زبانه های آتش و دود از سرساختمان تا آسمان راه باز کرد و به یک چشم به هم زدن برج ها، طبق پلان از قبل تهیه شده از بنیاد فرو ریختند وبه تلی از خاک تبدیل گشتند!!!

این روز و این جنایت پلان شده بهانۀ قرارداده شد که امپریالیسم ددمنش و جنایتکارامریکا، ابتدا افغانستان و سپس عراق و سوریه و… نیم جهان را به آتش وخون بکشد و جنگ جهانی اعلان نشده ئی را برجهان تحمیل کند.

بلی هموطن! دیری نپائید که همان زبانه های آتش مطابق خواست آتش افروزان(امپریالیسم و ارتجاع) از نیویورک تا به افغانستان سرکشید.

دراین جا در سرزمین فقیر و بی صاحبی که مردمان آن با بدبختی زایدالوصفی همیشه روبرو بوده وهستند، این آتش، دامنگیر همه جا و هرگوشه و کنار این کشور گردید و از کوه های تورابورا درشرق تا ولسوالی گذره در غرب افغانستان را فرا گرفت. کدام دهکده و روستا را می توان سراغ کرد که ازاین آتش خانمانسوز و از حملات راکتی و انفجارات توپ و طیارۀ امریکا بی بهره مانده باشند.

اگر در نیویورک صدای انفجار برای چند ساعت و در یک روز به گوش رسید و جان عده ای از انسان ها را گرفت، درافغانستان ازهمان زمان تا حال به بهانۀ مبارزه علیه تروریزم، که خود امپریالیست ها، و بخصوص امپریالیسم امریکا طراح اصلی و سردمدار تروریزم است،  سال ها است که انفجارات، بمباران هوائی و توپ و راکت و مین زمینی  امریکا و متحدانش بر مردم بی دفاع و مظلوم ما تحمیل می گردد، آتش می افروزد، ویران می سازد، خون جاری می کند و جان هزاران هموطن ما را گرفته است.

آری، ببین!

     ازین دیار

         ازین دیار غرق خون

             صدای نالۀ طفلان

                 صدای ضجۀ زنان

                      ندای زار مادران

                          هنوز بگوش می رسد

***

زجور و ظلم  وحشیان

         ز انفجار و انتحار

             ز بمب و راکت ستمگران

                 جوان و پیر و مرد و زن به خون می تپند

***

نگاه کن درین دیار

    که خون فواره می کند

        و خواهران و مادران

           به سوگ جان سپردگان

            همیشه جامۀ سیاه به تن کنند

***

مگر بهوش باش هموطن

         که این شب سیاه

            به همت و شهامـتـت

               به دانش  و  رسالـتـت

                  به وحدتـت، به غیرتـت

                     به رزم  پُرصلابـتـت

به صبح می رسد

به صبح می رسد

***