سکینه روشنگر

    رقص آبشاران

در بهاران در کنار جویباران

نعره مستانه می خیزد

            ز رقص آبشاران

تو بیا در بزم یاران

دل سپار در کوی جانان

تا بیابی لذت شرب زلال می گساران

بشنو از عشق، وز سرور شادمانی،

با نوای دلکش رزم رهایی از زمستان

از سیاهی، تیره گی، از جهل دوران

با پیام سرخوش آهنگ باران

با زلال چشمه ساران، در بهاران

می نوازد گوش و دل را

خوش نوای چهچۀ شیرین مرغان

در میان برگ برگ سبز بوستان

در بلور نیلیی آن آسمان

با دلی پر از امید با عشق و آزادی به انسان