انجینیر “آهنگر”

دریغ، درد، اندوه، فریاد وفریاد…

 

همین چند لحظه پیش خبر درد انگیزی را شنیدم که از مرگ یاردیرین، عزیز و مهربانم آصف جان “وفا” حکایت داشت. ذهن و روان من قطعاً آمادۀ پذیرش چنین آگهی دردآوری نبود. امیدواربودم این خبر نادرست باشد. از پسربزرگ خانوادۀ “وفا” درتلفن خواستم بگوید این خبر صحت ندارد؛ ولی با درد و اندوه فراوان از وقوع این اتفاق دردانگیز خبرداد و کوشید مرا آرام کند.

من آصف “وفا” را از طفولیتش می شناسم و از نوجوانی اش به مثابه یک عضو جوان “محفل هرات”  درمبارزه برای آزادی وطن وهموطنش با من همراه بوده است. او در تمام این مدت بیش از چهل سال، یاری وفادار، بردبار، صبور، تلاشگر، آگاه و … مهربان بوده است.

آصف “وفا” درعرصه های مختلف مبارزاتی، قدم وقلم زده است، ولی بیشتر وقتش در حلقات آموزشی برای تربیت رفقای مبارزش گذشته که شاگردان زیادی پیشکش عرصۀ مبارزاتی کرده است.

اینک ویروس “کرونا” نیز همدست امپریالیسم و ارتجاع، یکی از گل های سرسبد جامعۀ درخون نشستۀ ما را نشانه رفته و رفیق گرانمایۀ ما آصف “وفا” را با سر آمانگرا وقلب پر از آرزویش ازما گرفت و ما و خلق ما را درسوگی عظیم نشاند.

من هم اکنون توان نوشتن دربارۀ این یار دیرینه ام را ندارم و نوشتن زندگی مبارزاتی اش را درآینده در دست کار خواهم گرفت. با اینحال من وسکینه “روشنگر” این اندوه بی کران را به یاران مبارزمان، به خانوادۀ محترمش و به خلق مظلوم کشورمان تسلیت می گوئیم. یاد وخاطرات این یار ارجمند جاودانه باد.