ارسالی برهان عظیمی

درس‌هایی از افغانستان … چه ‌اتفاقی دارد می افتد و‌ چرا؟ ‌چه باید کرد؟

سخنگوی نظام سرمایه‌داری- امپریالیسم آمریکا(رئیس جمهور کنونی جو‌ بایدن‌ و نماینده بورژوازی لیبرال امپریالیستی) و هم حزبی هایش ادعا می‌کنند که تصرف قدرت توسط طالبان در افغانستان به این سرعت برایشان‌ غیرمترقبه‌ بوده ‌و گویا آنها را متعجب ساخته  و‌ غافلگیر شده اند! همین دو ماه پیش بود( ماه می) که بایدن در یک مصاحبه در پاسخ به سوال خبرنگاری که پرسید “آیا تصرف قدرت توسط طالبان در افغانستان اجتناب ناپذیر است؟” گفت، “نه خیر طالبان نمی تواند بر افغانستان حاکم شود”! بایدن حالا بعد از تسخیر قدرت توسط طالبان حرفهایش و به یک معنی واقعی حقیقت را می پیچاند و وانمود میکند که منظورش از آنچه در ماه می  گفته است چیز دیگری بوده است! او همن قبلا و هم در حال حاضر دروغ می گوید. از طرف دیگر  جمهوریخواه هان فاشیست تلاش می‌کند با وارونه کردن‌ فاکتها و پنهان‌کردن حقایق غیرقابل تردید بگویند که‌ مقصر اصلی بایدن‌ است، ‌و از مسلح کردن “مجاهدین افغانستان” توسط جیمی کارتر و بعدتر توسط رونالد ریگان برای مقابله یا یورش سوسیال-امپریالیسم شوروی به افغانستان و اشغال آن و در ادامه حمله‌ ارتش آمریکا به افغانستان به دستور بوش در سال ۲۰۰۱ که زنجیره ‌و دایره باطل جنگ را کلید زد صحبتی به میان نمی آورند! این‌ نشان می‌دهد که‌ نه‌تنها تضاد بین‌ این ‌دو‌ حزب مرتجع که هر دو‌ نماینده نظام‌ سرمایه‌داری-امپریالیسم آمریکا و دو حزب حاکم بر قدرت سیاسی آمریکا هستند ‌‌برای تحمیل سیادت و‌ امپراتوری نظامشان و پیشبرد منافع استراتژیک امپریالیسم آمریکا بر جهان‌ جنگ‌، تجاوز ‌‌و ‌اشغالگری را دامن‌میزنند با توهم پراکنی و وارونه کردن فاکتها و شواهد تاریخی شدت گرفته است، بلکه تلاش میکند بشریت تحت ستم‌ جهان را در اوضاعی که همه شان در افغانستان ظرف بیش از ۴ دهه بوجود آوردند شوک‌ ایدئولوژیک وارد آورده ‌و وانمود کنند که با رفتن آمریکا به‌عنوان‌ «مهد آزادی و دموکراسی» و‌ یک‌ نیروی «خوب» از افغانستان یک‌ نیروی بد ‌‌تروریستی(طالبان) به قدرت می‌رسد!  در دهه ۷۰ میلادی مساله اصلی آمریکا مقابله با پیشروی سوسیال-امپریالیسم شوروی(سوسیالیسم در حرف و امپریالیسم‌ در عمل) به‌عنوان یک‌ ابر قدرت رقیب در جنگ‌ سرد ‌بود! در آن ‌دوران گروه های ارتجاعی بنیادگرای مذهبی  که مجموعاً «مجاهدین افغانستان» خوانده می‌شدند(شامل “مجاهدین افغانستان” و داوطلبان خارجی عرب همچون‌ اوسامه بن‌لادن از عربستان‌) که پشتیبانان اصلی آنان امپریالیسم آمریکا، بریتانیا، فرانسه، پاکستان، عربستان سعودی، مصر، دول شیخ‌نشین خاورمیانه و آلمان غربی بودند علیه تجاوز نظامی سوسیال-امپریالیسم جنگیدند که نهایتاً ارتشش در ۱۹۸۹ با شکست مفتضحانه ای خورد از افغانستان خارج  شد! در آن‌زمان یک‌ کمربند سبز اسلامی علیه‌ ابر قدرت شوروی امپریالیسم با دکترین برژنسکی در زمان‌ ریاست جمهوری جیمی کارتر  و‌ در ادامه در زمان ریگان برای عقب راندن رقیب بوجود آمد!  ‌در ایران‌ هم در سال ۵۷ گروه ارتجاعی بنیادگرای شیعه ‌حلقه‌زده ‌به‌دور خمینی را به‌ قدرت رساندند تا درسی تلخی به فرودستان‌ ایران که با از خودگذشتگی بپاخاستند ‌تا بساط رژیم‌ آمریکایی را به زباله دان‌ تاریخ‌ بفرستند، دهند که دیگر خیال انقلاب کردن و به چالش کشیدن منافع استراتژیک آمریکا در منطقه نداشته باشند! در عین حال آنچه در این شرایط دهشتناک حاکم بر افغانستان بطور برجسته ای خودنمایی میکند بی ابروتر شدن امپریالیست ها (به عنوان یک نیروی “خوب” که “دمکراسی”-بخوان شاخکهای استثمار و غارت منابع زیرزمینی-  و “آزادی زنان” را توسط ارتشش می خواهد به بشریت جهان صادر و تحمیل کند!) از یک طرف و ماهیت پلید بنیادگرایان اسلام شیعه امثال خاتمی و بقیه اصلاحطبان و اصولگرایان و خامنه ای(و در کل نظام جمهوری اسلامی با هر جناح و دسته اش)  از طرف دیگر که سالها میخواستند با ایجاد توهم در مردم اسلامی که ماهیتش ضد علم و توحش، زندان، شکنجه و اعدام مخالفین و جنایت و زن ستیزی است را دین صلح، مقدس، و ” نقش دين را در ايجاد، بسط و پويايي تمدن‌ها و منشائيت اديان در ارزش‌ها و انگاره‌هاي والاي انساني” معرفی کنند روشنتر و بی آبروتر کرد، انها هم بخشی از لجنزاری هستند که بیش از چهار دهه زندگی پر دردورنجی را در دوزخ اسلام به مردم ایران تحمیل نموده اند. نه امپریالیستهای حزب دمکرات و جمهوریخواه آمریکایی و نه بنیادگرایان مذهبی اسلامی( چه طالبان، چه جمهوری اسلامی و چه داعش  و القاعده و بقیه شان)، نه امپریالیستهای پر قدرت اروپا، نه امپریالیسم چین و نه امپریالسم روسیه و نه سگان زنجیری دست نشانده شان در کشورهای مختلف جهان و  نه فاشیستهای بنیادگرای مسیحی هیچکدامشان نمی توانند به ظلم و ستم و استثمار میلیاردها نفر بشریت فرودست جهان پایان دهند، بلکه ارتجاع و توحش و جنگ، ویرانی و قتل را بازتولید و بر بشریت تحمیل میکنند!  اما این تمام ماجرا نیست! که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.

طبق اسناد و شواهد تاریخی وضعیت کنونی افغانستان و کسب قدرت سیاسی توسط طالبان برخلاف ادعاهای حاکمان ‌و ایدئولوگهای امپریالیسم ‌‌بورژوازی امپریالیسم آمریکا،‌ خادمان ‌و طرفدارانش در جهان، نتیجه یک صاعقه ناگهانی در آسمان نمیباشد، بلکه‌ نتیجه فرایند کارکرد و‌ چند دهه تاخت و‌ تاز نظام ضد بشری جهانی سرمایه داری- امپریالیسم به رهبری آمریکا از یک‌طرف و پا دادن و‌ تقویت نیروهای ‌بنبادگرایان مرتجع اسلامی و به‌ویژه طالبان از سوی دیگر  است! ارتش افغانستان‌ بدون‌ دستور آمریکا در افغانستان غیب نشد و اینطور نیست که گویا برای جلو گیری پیشروی طالبان کاری نکیرد(واقعیت این است که به دستور آمریکا قرار نبود کاری کند!) و آن میلیاردها دلار برای مسلح کردنش به سلاحهای مدرن آمریکایی و آموزش نظامیش به مدت ۲۰ سال(۲۰سال!) “همه بی نتیجه ماند”! این ها بخشی از حقیقتند اما همه حقیقتند نیست! زیرا، یکم: سوخت و ساز نظام سرمایه داری-امپریالیسمی جهانی و امپریالیسم آمریکا  بعنوان رهبر آن در شرایط کنونی ایجاب میکند که منافع استراتژیکش را طبق ضرورت که پیش رو می بیند تغییر دهد و در این دوره با وارد کردن طالبان به فرایند “دمکراسی و مشروعیت بخشی” اعطایی به طالبان آنرا به شدت تقویت نموده است، و دوم، حقیقت دیگر این است که هیئت حاکمه آمریکا پس از ۲۰ سال جنگ و کشتار و میلیاردها دلار هزینه در افغانستان به این نتیجه رسید که نمیتواند طالبان را شکست دهد و بنابراین دولت آمریکا از زمان ریاست جمهوری ترامپ فاشیست با طالبان وارد مذاکره شد و به یک توافق قطعی برای دادن قدرت سیاسی به آن دست یافته بود، بنابراین طالبان بدون‌ توافق آمریکا برای تصرف قدرت سیاسی که تقریبا بدون شلیک‌گلوله و بدون مقاومت ارتش آمریکایی افغانستان در مقابل چشمان ما بوقوع پیوست خیز برنداشت ‌و پیشروی نکرد!

طبق مفاد معاهده بین آمریکا و طالبان قرار بود ارتش امریکایی افغانستان کوچکترین مقاومتی در مقابل ورود طالبان به شهرهای بزرگ و به ویژه کابل نکند! کلیه سلاحهایی که در اختیار ارتش آمریکایی افغانستان بود حالا توسط طالبان به غنیمت گرفته شد! این دوره ایست که دردورنج افزونتری بیش از پیش و بیش از سابق بر بشریت جهان با اتکا به آزادی عمل دادن به یک نیروی مخرب ارتجاعی بنیادگرای مذهبی همچون طالبان با تایید هیئت حاکمه آمریکا اعمال خواهد شد.

نکات بالا از مقاله ای که سراج دین حقانی از رهبران پرنفوذ طالبان نوشته بود و در ۱ اسفند ۱۳۹۸ (۲۰ فوریه ۲۰۲۰- در زمان ریاست جمهوری جو بایدن، اما طبق مذاکراتی که قبلا تحت ریاست جمهوری ترامپ در جریان بود!) در نیویورک تایمز تحت عنوان “حاضر به ایجاد نظام سیاسی جدید و فراگیر در افغانستان هستیم” استخراج شده است.(۲)

این مقاله در زمانی که طالبان با ترامپ مشغول مذاکره در دوحه قطر بود برای آسوده کردن خیال دولت آمریکا و دادن قول بعد از تصرف قدرت سیاسی نوشته شده است. سراج الدین در نیویورک تایمز نوشته است: “ما از نگرانی‌ها و سؤالاتی که در داخل و خارج از افغانستان در مورد نوع دولتی که پس از خروج نیروهای خارجی می‌خواهیم داشته باشیم، آگاه هستیم. پاسخ من این است که این امر به توافق بین افغان‌ها بستگی دارد. ما نباید بگذاریم نگرانی‌هایمان جلو گفت‌وگوها و مشورت‌های واقعی را که برای نخستین بار بیرون از نفوذ خارجی‌ها خواهد بود، بگیرد.” او همچنین نوشته که از نگرانی‌ها در مورد احتمال استفاده از خاک افغانستان از سوی “گروه‌های مخرب” علیه امنیت کشورهای منطقه و جهان آگاهی دارد و گفته که این به سود افغان‌ها نیست که اجازه بدهند خاک‌شان علیه دیگرانبرای حملا تروریستی مورد استفاده قرار بگیرد. در بخش دیگری از این مقاله سراج‌الدین حقانی نوشته “که ما آماده هستیم پس از خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان با جامعه بین‌المللی و آمریکا برای تامین صلح درازمدت و بازسازی افغانستان مشترکا کار کنیم.” (۲)  در دور دوم این مذاکرات که از   ۲۷ تیر ۱۴۰۰ – ۱۸ ژوئیه ۲۰۲۱ ( دوره ریاست جمهوری جو بایدن!) شروع شد روی “راستی آزمایی، اعتماد سازی، قانون اساسی و یک نقشه راه برای آینده سیاسی افغانستان، همراه با تعهد بر اینکه با هیأت بزرگتر عالی‌رتبه به زودی دوباره بنشینند، مواردی است که در اعلامیه خواهد آمد”.

از سوی دیگر طالبان هم اکنون که به فرایند “مشروعیت” و “دمکراسی” با تایید امپریالیسم آمریکا گام نهاده است، می تواند پایگاهی برای بی ثبات کردن وضعیت داخلی رقیب اصلی اقتصادی آمریکا یعنی امپریالیسم چین ولی همچنین در بی ثبات کردن اواضاع داخلی روسیه امپریالیستی به عنوان رقیب دیگر آمریکا، با دامن زدن به توهمات مذهبی و تحریک گروه های اسلامگرای چین و همچنین اسلامیستهای تروریست چچن که برای برقراری حکومت اسلامی علیه روسیه می جنگند، تبدیل شود، فراموش نکنیم که چچنی ها در اکثر قریب به اتفاق این گروه ها تروریستی به ویژه در سوریه رده های میانی و بالایی مدیریت و رهبری گروه های تروریستی به خصوص در بخش عملیات نظامی را برعهده دارند و با بیش از ۱۰هزار نفر نیرو، در صدر کشورهای صادر کننده تروریست به سوریه است. طالبان همچنین می تواند گروه های اسلامگرای و جهادیست های سنی مذهب در ایران علیه جمهوری اسلامی به ویژه در سیستان و بلوچستان را تقویت کند و به بی ثباتی جمهوری اسلامی و تشدید فشار برای کشاندنش به پای میز مذاکره بر سر برجام و گرفتن امتیازات از جمهوری اسلامی منجر شود. اینها همه اهدافی است که امپریالیسم آمریکا با متحدانش امپریالیستهای اتحادیه اروپا در ناتو و همچنین دولت های دست نشانده اش در منطقه خاورمیانه و آسیای نزدیک و آسیای مرکزی برای برقراری نظم نوینی به پیش خواهد برد.

در تحلیل از شرایط پیش رو در افغانستان صرفا نباید کلی گویی کرد ‌و  به طور انتزاعی با رویکرد غیر علمی به‌ تحلیل های ژورنالیستی و‌ سطحی و‌ آنچه حاکمان آمریکا میخواهند به‌ خوردمان‌ دهند قانع شد و روی آورد! نباید سطحی نگر بود بلکه عمق تضادها را در درونیترین سطح هر پدیده مشخص و شرایط عینی آن به همان گونه که هست و دائما در حال تغییر و تحول است، جستجو کرد. زیرا مساله اساسی نه تنها فرجام ۳۰ میلیون نفر زنان و مردان تحت ستم افغانی است بلکه‌ آنچه در آنجا اتفاق می افتد به‌ویژه بازتولید زن ستیزی ‌و فرهنگ مردسالاری تاثیر به سزایی در فرجام‌ کلیت بشریت جهان به‌ ویژه حقوق زنان به‌ عنوان ‌نیمی از شهروندان جهان دارد. بنابراین نیاز است که با رویکرد علمی واقعیت عینی در افغانستان، با دیدگاه ماتریالیسم تاریخی و ماتریالیسم دیالکتیکی را تجزیه و تحلیل نمود. تحلیل مارکسیسمی از حقایق تاریخی و اوضاع عینی شروع میکند ‌و هرگز نباید به‌دام‌ رویکرد ماتریالیسم متافیریکی  تضادهای حاد شده را بطور سطحی مشاهده کرد ‌بلکه‌ یک‌ مارکسیست‌(کمونیست) انقلابی  نیاز دارد که به‌ عمیقترین سطح‌ تضادها برود و‌ در یک‌ فرایند تاریخی آنچه در حال وقوع است را با جهت گیری انترناسیونالیسم‌ پرولتری(کل جهان‌ ‌و منافع‌ ‌اساسی و‌ درازمدت ‌بشریت تحت ستم  در جای جای جهان مفدم‌ است) تحلیل صحیح کند تا بتواند برای رهایی کل بشریت راهکار علمی با استراتژی انقلابی برای برچیدن‌ شر نظام جهانی سرمایه‌داری-امپریالیسمی که‌ بر جهان‌ حاکم‌ است ارائه دهد.   

خطاب به مارکسیست‌های انقلابی و به ویژه کمونیست‌های انقلابی طرفداران کمونیسم نوین (یا سنتز نوین کمونیسم که توسط باب آواکیان تببین شده است):

توافق بین نظام جهانی سرمایه داری-امپریاالیسم به رهبری آمریکا و طالبان به یک معنای واقعی شکست نظامی و اقتصادی و سیاسی مفتضحانه ای برای این نظام جهانی ضد بشری و به ویژه برای امپریالیسم آمریکا است، وجه و اعتبار قدرقدرتی قدرتهای بزرگ امپریالیسم( و ناتو!)  و بالاخص امپریالیسم آمریکا و قدرت نظامی ارتشش یکبار دیگر بعد از شکستش در جنگ ویتنام توسط کمونیستها، اما حالا شکستش توسط یک نیروی ارتجاعی در اذهان عمومی بشریت فرودست سراسر جهان به زیر سوال رفت و این بیانگر آن است که نیروی مخرب ارتش آمریکا قابل شکست خوردن است! این نکته برای کمونیستهای انقلابی سراسر جهان درسهای خوب و گرانبهایی دارد که:

در شرایط حاکم بر جهان تحت حاکمیت نظام امپریالیسم سرمایه داری، امکان انقلاب کمونیستی وجود دارد، انقلاب کمونیستی واقعی که در شرایط نوین حاکم بر جهان تنها با درسگیری از دستاوردهای سترگ انقلابات قرن بیستم اما همچنین با درسگیری از اشکالات و کمبودهای جدی آن انقلابات که به ایجاد دو جامعه سوسیالیستی در شوروی( تحت رهبری لنین و حزب بلشویک) و سپس در چین (تحت رهبری مائو تسه دون و حزب کمونیست چین) منتهی شد و بوقوع پیوست تنها بر مبنای سنتز نوینی که باب آواکیان از تاریخ انقلابات کمونیستی قرن گذشته نموده است میتوان برای تسخیر قدرت سیاسی و برقراری یک نظام کاملا بهتر از سرمایه داری تحت رهبری یک حزب کمونیست انقلابی پوزه امپریالیسم و مرتجعین دست نشانده اش (همچون جمهوری اسلامی) را به خاک مالید و بساط مرتجعین دست نشانده امپریالیسم را در کشورهای مختلف برچید و سرنگون کرد و نظام سرمایه داری را ساقط کرد و یک نظم بنیاداً متفاوت را جامعه سوسیالیستی برای دست یافتن به هدف نهایی را به وجود آورد. 

 انقلاب واقعی یک رویکرد علمی سیستماتیک و رهبری علمی را برای تغییر ضرورت به آزادی می طلبد. این رویکرد و رهبری یک ضرورت واقعی و لازم است که بدون آن دو نمی توان قدم از قدم بر داشت و گامی ظفرمندانه برای رهبری در متحد نمودن اقشار و طبقات فرودست تحت ستم و استثمار برای به وجود آوردن یک جامعه سوسیالیستی نوین که گامی اولیه ولی ضروری برای رسیدن به هدف نهایی کمونیسم است را طی نمود.

در کنار مخاطرات عظیم در چنین شرایط عینی  پیچیده که دوره نوینی از جنگهای ناعادلانه امپریالیستی  و مرتجعین بنیادگرای مذهبی با اتکا به دول ارتجاعی وابسته(به ویژه پاکستان! که ارتباط تنگاتنگی و نقش به سزایی در تقویت و حمایت از طالبان دارد) برای به وجود آوردن یک نظم جدید بر جهان(تحت حاکمیت نظام جهانی سرمایه‌داری-امپریالیسمی به رهبری امپریالیسم آمریکا) را کلید خواهد زد، به عبارت دیگر امپریالیسم آمریکا فکر میکند از طریق  پاکستان و تا حدی دیگر متحدان مرتجعش در منطقه به قیمت درد و رنج بینهایت مردم تحت ستم افغانستان میتواند طالبان را تا حدی رام و مطیع به سیادت و منافعش کند و در منطقه خاورمیانه یک ثبات نسبی در افغانستان بر مبنای منافع استراتژیکش برای برقراری نظم نوین به وجود بیاورد( آیا با به سرکار آوردن یک دولت بنیادگرای جمهوری اسلامی ایران توانست از بوجود آمدن تضادهای نوین چالشگرانه ای که در مقابلش قرار گرفت جلوگیری کند و آنها را حل کند! آیا راهکار بسط “دمکراسی” و “آزادی” آمریکا در آن زمان تضادهای و چالشهای جدیدی بر سر راهش قرار نداد!؟)، اما در عین حال فرصتهای مطلوبی از درون دیگ جوشان تضادهایی که توسط نیروی مخرب محرکه آنارشی و رقابت خونین‌ و‌ جنگ بین‌ امپریالیستهای مختلف پر قدرت جهان و دول وابسته شان برای غارت و چپاول (صدور سرمایه مالی و افزایش آن) و همچنین جنگهای نیابتی مرتجعین بنیادگرای مذهبی تروریست حتی با اجازه دان به کسب قدرت سیاسی(توسط طالبان)، در به چالش کشیدن منافع نظام‌ جهانی سرمایه‌داری به وجود آمده است  و بله، در ایران شرایط انقلابی بیش از پیش در حال نضج گرفتن( پخته شدن و رسیده شدن) است، اما هنوز  تا رسیدن به آن فاصله داریم و برای همین ما نیاز داریم که برای تسریع در بوجود آمدن این وضعیت انقلابی فعالانه عمل کنیم و هسته های سرخ را برای به وجود آوردن حزب کمونیست انقلابی در ایران برای تغییر ضرورت به آزادی به وجود آوریم و مارکسیستهای انقلابی و به ویژه کمونیستهای انقلابی وفادار به سنتز نوین کمونیسم تنها با اتکا به درک عمیق و همه جانبه ضرورت پیش رو‌ و تشدید فعالیت پیگیر و با از خودگذشتگی وافر روزمره می‌توانند برای این دوره از مبارزه طبقاتی و دامن زدن به یک انقلاب کمونیستی واقعی و رهبری مبارزات فرودستان به اتکا به استراتژی انقلابی آماده شوند.

انقلاب واقعی کمونیستی و نه چیزی کمتر از آن!

گروه کمونیست‌های انقلابی سنتز نوین کمونیسم در ایران

۲۸ مرداد ۱۴۰۰ 

توضیحات و لینک های مرتبط:

1- سازمان سیا در مسلح کردن مجاهدین در زمان جنگ شوروی نقش به سزایی داشت و بر پایهٔ اطلاعاتی که از جاسوسان خود به‌دست آورده بود، حمایت از مجاهدین را حتی پیش از حملهٔ شوروی به افغانستان آغاز کرده بود. چالمرز جانسن می‌نویسد:

«برای انجام یک عملیات پنهان که سیا قصد انجامش را دارد، رئیس‌جمهور آمریکا باید سندی به نام حکم را امضاء کند. یعنی اجازهٔ حمله را بدهد. رئیس جمهور جیمی کارتر در ۲۴ دسامبر ۱۹۷۹ به سازمان سیا دستور داد تا بطور مخفیانه به مجاهدین افغانستان کمک کند؛ ولی حقیقت ماجرا آنجاست که کارتر حکم را در سوم ژانویه ۱۹۷۹ یعنی شش ماه پیش از آغاز جنگ امضاء کرده بود و این کار را هم به توصیهٔ مشاور امنیت ملی خود زبیگنیف برژینسکی انجام داده بود تا روسیه را تحریک به حملهٔ عجولانه بکند. درواقع سیا از مجاهدین بعنوان گوشتِ دَم توپ استفاده کرد.» این سیاست بوجود آوردن “کمربندسبز(اسلام)” برای مبارزه توقف نفوذ اقتصادی، سیاسی، اجتماعی  فرهنگی سوسیال-امپریالیسم شوروی در  کشورهای جهان و تجاوز نظامی توسط برژنسکی تببین شد و کلید خورد. و در ادامه همین سیاسیت را رونالد ریگان ادامه داد.

زمانی که رونالد ریگان از  ۲۰ ژانویه ۱۹۸۱  تا  ۲۰ ژانویه ۱۹۸۹رئیس‌جمهوری نظام سرمایه داری-امپریالیسم آمریکا بود یک سال از حضور شوروی در افغانستان می‌گذشت. در زمان او دولت آمریکا میلیاردها دلار به گروه های مجاهدین افغان که در پاکستان مستقر بودند کمک نظامی و مالی کرد.

۲- لینک این مقاله در بی بی سی فارسی چنین است:

https://www.bbc.com/persian/afghanistan-51575285

لینک دور دوم مذاکرات آمریکا و طالبان در دوحه- قطر؛ گزارشی از بی بی سی:

https://www.bbc.com/persian/afghanistan-57878697

۳- برای آشنایی با دیدگاه ما در همین زمینه به تحلیلی که تحت عنوان “نکاتی در باره وضعیت کنونی افغانستان…نتیجه خروج آمریکا از افغانستان، نقش دو منسوخ تاریخی ارتجاعی نیروی بنیادگرای مذهبی طالبان و امپریالیسم آمریکا در تشدید ستمگری بر افغانها و فروپاشی افغانستان چیست!” نوشته شده است به لینک زیر در شبکه اجتماعی تلگرام رجوع کنید.

https://t.me/New_Communism/2298